«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

دشواری بنیادین در گزینش راه رشد اقتصادی ـ اجتماعی شایسته است!


گزارشی با عنوان «تهدید کشورهای عربی خلیج فارس تهدید مصر است» از یکی از خبرگزاری های ایران برگرفته که می گوید:
«محمد مرسی ضمن ارائه پیشنهاد تشکیل ناتوی عربی گفت: امنیت خلیج فارس، امنیت مصر است. به گزارش خبرگزاری رسمی کویت (کونا)، رئیس جمهور مصر دوباره بر اهمیت امنیت خلیج فارس و کشورهای جنوبی آن برای مصر تاکید کرد و گفت:
قاهره آسیب زدن به امنیت خلیج فارس و امنیت همه کشورهای عربی را نمی پذیرید.»

برایش نوشته ام:
می بینی؟ این هم جفت همزاد خودشونه که این گُل ها را به سرشون و البته به سر مردم ایران می زنه!

با اشاره به رییس جمهور گرانبار شده به مردم مصر، پاسخ می دهد:
«این هم آمده خون مردم بدبخت و بی سواد و عوام زده مصر را در شیشه کند. یک مهره امریکایی که دستش پیش جوانان مصری رو شده است. امیدوارم شکست بخورد.»

می نویسم:
همینطوره. من هم با شما همداستان هستم. آمریکایی بودنش هم روشنه. من هم امیدوارم که توده های مردم مصر و سازمان های سندیکایی و ... که سازمان یافته تر از ایران هستند، سرانجام در این راه کامیاب شوند. مساله در اینجاست که برادران همتای وی در کشور ما از این همه، درس لازم را نمی گیرند و نمی خواهند بگیرند. برای بسیاری از آن ها کسی چون مُرسی، خودی است. البته آن ناآگاهان صادق را می گویم؛ نه آنها که آب از سرشان گذشته و برخی از آن ها از سال ها پیش همدست «شیطان بزرگ» بوده و همچنان هستند.

نکته ی دیگری نیز که مهم است یافتن راه های رشد اقتصادی بَدَل نولیبرالیسم سرمایه داری هم در این کشورها و هم در خود کشور ماست. هم در ایران سال 57 و هم در کشورهای عربی به شکل شدیدتری، یکی از مهم ترین دلیل های انقلاب، زیان هایی بوده و هست که پیگیری راه رشد سرمایه داری به این کشورها و نیز کشور ما گرانبار نموده است. دو تا از شعارهای سه گانه ی انقلاب: هم استقلال و هم عدالت اجتماعی که سپس آن را زیر چادر جمهوری اسلامی برده سرش را بریدند، همین جُستار بسیار مهم را بازتاب می دهد. شوربختانه به دلیل سطح رشد اقتصادی نارسای بسیاری از کشورهای عربی و شمال آفریقا که در آن ها انقلاب های نامگذاری شده به نام «بهار عربی» رخداده، یافتن و پیمودن راه رشدی با سمتگیری سوسیالیستی (با راه رشد سوسیالیستی یکی نیست!) درخور با شرایط آن کشورها، نیازمند بسیاری زمینه ها و از همه مهم تر رهبری نیروهای رادیکال اجتماعی (دمکرات های انقلابی) و نیرومند بودن سازمان ها و حزب های کارگری به عنوان موتور محرکه یا اسب پیش برنده ی کالسکه است. به این ترتیب، اگر نیک نگریسته شود، دشواری بنیادین در اینجاست و نه سرنگونی مرسی و کسانی مانند او.

توده های مردم در همه ی این کشورها و از آن میان کشور خود ما چنانچه با چنین گزینه (آلترناتیو) پیشرفتخواهانه ای روبرو شوند، با شم غریزی خود و به پشتوانه ی پیکارهای گاه مرگبار تاریخی در گذشته و از همه ی آنها افتخارآمیز تر و چشمگیرتر در کشور خود ما که همواره در زمینه ی جنبش های تاریخی پیشرو، در این منطقه از جهان پیشگام بوده، بسیار زود سره را از ناسره تشخیص داده به دنبال آن خواهند رفت. از دید من، روشنفکران پیشرفتخواه در این کشورها همه ی نیروی خود را اگر روی این زمینه متمرکز کنند، بسیار راهگشاتر و با آسیب های اجتماعی کم تری راه به جلو گشوده خواهد شد.

ب. الف. بزرگمهر    ١٢ دی ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!