«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ فروردین ۴, یکشنبه

فرزندان ایران زمین!


تصویر زیبایی از بچه های خانواده ی بزرگ شان را در «گوگل پلاس» درج کرده و بالایش تنها نوشته است:
«بچه های فامیل»! و من یاد یکی از نخستین صحنه های فیلم زیبای «دایی جان ناپلئون» می افتم که از روی داستانی به همین نام از ایرج پزشکزاد ساخته شده بود. برایش می نویسم:
«زنده وسرفراز باشند همگی! آدم یاد یکی از صحنه ی نخست فیلم دایی جان ناپلون می افته که دایی جان همه ی بچه ها را در حیاط منزل به صف کرده بود! امیدوارم این بچه ها هیچکدوم از اونجور دایی ها نداشته باشند! نوروز همگی شون هم مبارک!»

پاسخ می دهند:
«نه ندارند!» که جای خوشوقتی بسیار است. یکی از آن نمونه های «دایی جان ناپلئون» در هر خانواده ی بزرگی، همانگونه که در کتاب و فیلم هر دو به زیبایی به میان آمده و نمایش داده می شود، کم ترین آسیبش فراری دادن کس و کار آدم ها و دور کردن اعضای خانواده از یکدیگر است؛ کسانی که می توانند به هنگام خود نزدیک ترین یار و یاور یکدیگر باشند. سپس با خود می اندیشم:
بیگمان، یک عکس یادگاری نوروزی است ... و چه تصویر زیبایی از بچه های پر شر و شور ایرانی که اگر اهرمی بیابند با آن کره ی زمین را جابجا می کنند و سخن آن دانشمند کهن یونان را سبز!

آیا این ها را می توان با پرنمودن گوش شان از پریشانگویی های مذهبی (خرافات) به بند کشید و خنگ و خرفت شان کرد؟ نه! بیگمان، نمی توان! آب در هاون کوبیدن است؛ در سی و اندی سال گذشته تجربه کرده و تا اندازه ای نیز در آن کامیاب بوده اند؛ ولی تنها تا اندازه ای و نه بیش تر! اکنون و هر روز بیش از پیش، مردم ایران دروغگویی و نیرنگ مشتی دزد و تبهکار را که زیر پوسیتن دین و مذهب، میهن مان را چاپیده و بخش عمده ای از آن را بار زده و به کشورهای دیگر برده اند، به چشم خود دیده و به اندازه ای بسنده، تجربه آموخته اند!

خوب! عکس یادگاری گرفتید؟! بشتابید برای گرفتن عیدی های چاق و چلّه از عمو و عمه و دایی و خاله و ... تا راه شان را نکشیده، نرفته اند!

ب. الف. بزرگمهر    چهارم فروردین ماه ١٣٩٢

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!