«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» از امروز رسما همه ی روابط میان خود با "کُره جنوبی" را قطع کرد و واپسین بخش همکاری صنعتی را که در بخش منطقه ی صنعتی با همیاری دو طرف بنیاد یافته بود، تعطیل و از کارگران و کارمندان "کُره جنوبی" خواست تا این مجتمع صنعتی را ترک کنند. باور بر این بود که «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» به ارز خارجی نیاز مبرم دارد در نتیجه این مجتمع را که بیش از ۳۰ هزار نفر کارگر و کارمند داشت و با میلیاردها دلار با شرکت صدها شرکت "کُره جنوبی" و «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بنیاد یافته بود، تعطیل نخواهد کرد. از امروز از ورود کارکنان "کُره جنوبی" و کامیون های بار به خاک «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» جلوگیری شد که با واکنش "کُره جنوبی"، «ایالات متحد» و ژاپن هم مواجه شد که می پنداشتند «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» هرگز دست به چنین کاری نخواهد زد.
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» در واپسین
نشست نمایندگان خلق این کشور که دو روز پیش در «پیونگ یانگ» پایتخت این کشور
برگزار شد، بر آن شد تا همه ی پیمان نامه های امضاء شده میان این کشور و «ایالات
متحد» را از شمار افکند (ملغی کند) و همه ی بنگاه های صنعتی و از آن میان کارخانه
های برق اتمی را از نو راه اندازی کند.
انگیزه ی این گشت و دگرش ها (تغییر
و تحولات)، تهدید همیشگی نظامی، محاصره اقتصادی و رزمایش های پی در پی «ایالات
متحد» در آبهای شبه جزیره ی کُره با شرکت زیردریایی های اتمی، هواپیماهای رادار
گریز و از آن میان هواپیماهای «بی ۵۲» (Anderson
air-force base on Guam) و «بی ۲ الف» (Whiteman air force base in Missouri State) است که توان حمل بمب اتمی را دارند و هزینه ی هر
کدام از آن ها بیش از یک میلیارد دلار است. در این رزمایش ها، همچنین از هواپیماهای
شکاری «اف ۲۲ رَپتر» (F – ۲۲
Raptor) که نوین ترین گونه ی خود در جهان هستند، بهره برداری شده و تمرین نظامی با
شرکت بیش از ۲۰ هزار نیروی نظامی "کُره جنوبی" برای چنگ اندازی به خاک «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بکار انداخته است. «ایالات متحد» بنا به ادعای خود، بیش از ۲۷ هزار نیروی نظامی در "کُره
جنوبی" مستقر کرده که دربرگیرنده ی نیروهای با لباس شخصی نمی شود؛ نیروهایی که
شمارشان به مراتب بیش از نیروهای نظامی این کشور است. در این رزمایش ها، ژاپن،
استرالیا و نیوزیلند فعالانه شرکت دارند. «ایالات متحد» در سال ۲۰۱۱ برای محاصره ی
کامل چین و «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» از استرالیا درخواست ساخت پایگاه نظامی برای
جابجایی بمب های اتمی کرده بود که با همداستانی حکومت استرالیا روبرو شد.
دشواری دو بخش کُره جنوبی و شمالی
از آنجا آغاز شد که با پایان «جنگ جهانی دوم» و شکست فاشیسم ژاپن، «ایالات متحد» با
شتاب پای به «شبه جزیره کُره» نهاد و بخش جنوبی آن را در چنگ خود گرفت؛ سران ارتش
را که با ژاپن همکاری می کردند در راس قدرت قرارداد و کوشید با بهره برداری از
مانده هواخواهان ژاپن نیرویی برای خود دست و پا کند. هنگامی که شورش عمومی برای
سرنگونی این نظامیان آغاز شد و مردم، بویژه جوانان، خواستار بیرون رفتن «ایالات
متحد» از خاک کُره شدند، آن کشور بر آن شد تا کار بخش شمالی را با دست درازی نظامی
یکسره کند.
پیش از این تصمیم، میان «ایالات
متحد» و «اتحاد شوروی» توافق شده بود که هر دو کشور پس از پایان جنگ به حضور نظامی خود در کشورهای جنوب خاوری آسیا
پایان دهند. «اتحاد شوروی» از منطقه شمالی
کُره بیرون رفت؛ ولی، «ایالات متحد» نه تنها از بخش جنوبی آن بیرون نرفت که با نیروی
نظامی خود به بخش شمالی یورش برد؛ آن هم در شرایطی که بنا بود انتخابات آزاد در
سراسر کشور با حضور و بازرسی کشورهای
پیروز در «جنگ جهانی دوم» بر گزار شود.
یورش برق آسای «ایالات متحد» که با
همه ی ابزار نظامی از دریا، هوا و بخش جنوبی «شبه جزیره کُره» آغاز شده بود با پایداری
نیروهای «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» و چین روبرو شد که پیش از آن با جنگ چریکی،
فاشیسم ژاپن را شکست داده بودند و از تجربه ای بسنده برای پیکار با ارتش «ایالات
متحد» بر خوردار بودند. این جنگ از سال ۱۹۵۰ آغاز شد و در سال ۱۹۵۳ با عقب راندن «ایالات
متحد» از مناطقی که به چنگ آورده بود تا مرز ۳۸ درجه جغرافیایی به آتش بس ناپایدار
انجامید. در این جنگ، «ایالات متحد» کشته های فراوانی داد و بسیاری از جنگ ابزارهای
آن یا از دست رفت یا به چنگ نیروهای آزادیبخش کُره ای ها و چینی ها افتاد. «ایالات
متحد» با نبود «اتحاد شوروی» در «سازمان ملل» و با شمار اندک اعضاء حاضر در آن،
قطعنامه ای به تصویب رساند که به این کشور مجوز رهبری جریان صلح در «شبه جزیره کُره»
را می داد. این کشور با همین دستاویز تا به امروز در امور درونی کُره چنگ انداخته
و امکان یکپارچگی دوباره ی کُره را نداده است. «ایالات متحد» تا پیش از آتش بس ناپایدار
به شوروی اطلاع داده بود که اگر «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» و چین پای مذاکُره و
آتش بس نروند از بمب اتمی بهره برداری خواهد کرد. پیش از آن نیز بخش گسترده ای از
شمال کُره را با جنگ ابزارهای شیمیایی و میکربی آنچنان نابود کرده که هنوز هم کُره
ای ها برای بازسازی آن با دشواری و هزینه گزاف روبرو هستند.
پس از آتش بس و آغاز جنبش های گسترده
ی توده ای که در بخش جنوبی هر روز ادامه داشت، «ایالات متحد» وادار شد تا انتخابات
«فرمالیته» ای را در بخش جنوبی کُره برگزار کند. در این انتخابات های فرمایشی تا
سال ۱۹۹۸، نظامیانی رییس جمهور می شدند که
با ارتش فاشیست ژاپن در «جنگ جهانی دوم» همکاری نموده بودند؛ از آن میان «ژنرال
پارک چونگ هی» (Park Chung Hee) که از سال ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۷۹ پیوسته
به شیوه ی فاشیستهای ژاپنی و با مشت آهنین و زیر سایه ی نظامیان «ایالات متحد»،
قدرت را در دست داشت و هزاران نفر کُره ای را جلوی دیدگان مردم تیرباران کرد که در
همان هنگام نام های بیش از ۳۰۰۰ دانشجوی شکنجه و تیرباران شده در رسانه ها منتشر
شد. این ژنرال، مردم و دانشجویان شهر گوان جیو (Gwangiu) را در سال ۱۹۷۹ از هوا با بالگردهای
ارتشی به رگبار بست که در آن هزاران نفر کشته و زخمی شدند. نکته ی هشدارآمیز
اینجاست که رییس جمهور کنونی: خانم «پارک گوئن هی» (Park Guan Hee) که «ایالات متحد» وی را در راس
کار نهاده، دختر همان تبهکار کُره ای است؛ وی، دو هفته پیش ریاست جمهوری خود را
آغاز کرده است.
رییس جمهور پیشین، «لی میونگ باک» (Lee Myung-bak) که زاده ی ژاپن و از هواخواهان
سرسخت «جورج بوش»، «دیگ چینی» و یک محافظه کار با گرایش نژادپرستی است، پیش از
انتخابات دوره ی نخست ریاست جمهوری، رسما اعلام کرده بود که برنامه ی وی یکپارچگی
دو کُره از راه سرنگونی رژیم «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» به هر بهایی خواهد بود.
البته میونگ باک بر این باور بود که نومحافظه کاران زیر رهبری «ایالات متحد»، جهان
را زیر مهار خود در خواهند آورد و برای همین هم ده ها هزار نیروی نظامی به عراق و
افغانستان فرستاده بود. «لی میونگ باک» در دوران ریاست جمهوری خود، دختر دیکتاتور
نظامی پیشین را که اندیشه های پدرش را به خوبی به ارث برده، آنچنان آموزش داده بود
تا به هنگام نیاز، جای پدر را گرفته، راه او را پی گیرد. دیروز، خانم «پارک گوان هی»
در حضور نظامیانی مانند پدرش گفت که مقامات وزارت جنگ و ژنرالها نیازی به مشورت با
وی ندارند و هرکاری در رابطه با «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» درست می پندارند، می توانند
انجام دهند!
خانم «پارک به همن» انتخابات فرمایشی را زیر پرسش برد. روشن شد که انتخاباتی
در کار نبوده و منظور تایید سیاست جنگجویانه ی نظامیان زیر فرمان «ایالات متحد» بوده
است. در این انتخابات، جناح محافظه کار، هر نیرویی را که با حاکمیت مخالف بود، هواخواه
حکومت «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بشمار آورده و با در میان نهادن فرضیه ی: «هرکه
با ما نیست، دشمن ماست!»، دهان همه ی مخالفان افزایش تضاد با «جمهوری دمکراتیک خلق
کُره» را بسته بود.
پس از سرنگونی دیکتاتور پیشین: «پارک
چونگ»، «حزب پیشرو برای صلح و پیشرفت» زیر رهبری
«کیم دا یونگز» (Kim Dae-jungs) در سال ۲۰۰۲ انتخابات ریاست جمهوری را با کامیابی به سود حزب خود که خواهان
همکاری همه جانبه با «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بود، رقم زد. و بی درنگ روابط
بسیار خوبی با «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» برقرار کرد. وی به دعوت «کیم جونگ ایل»
به «پیونگ یانگ» رهسپار شد و قرار بود تا سال ۲۰۱۲ دروازه های دوکشور به روی همدیگر
باز شده، کشور کُره با دو سامانه ی اجتماعی، همزیستی مسالمت آمیز را تجربه کنند. این
سیاست را رییس جمهور پس از وی از همین حزب: «رو مو هیوم» (Roh Moo Hyum)
پی گرفت که به همکاری همه جانبه میان دوکشور انجامید.
«رو مو هیوم» نیز به دیدار رهبر «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» رفته بود. وی پس از
پایان دوره ی ریاست جمهوریش، به دست ماموران «لی میونگ باک» کشته شد. پس از این رخداد،
یورش دیوانه وار نظامیان "کُره جنوبی" به همراه محافظه کاران «ایالات
متحد» به «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» از نو آغاز شد و کار به آنجا رسید که اکنون گواه
آن هستیم.
«لی میون باک»، سیاستهای «ایالات متحد» را بدون هیچ درنگی به اجرا در آورد و همه
ی پیمان های میان دو کُره را به بهانه ی «حقوق بشر»، فعالیتهای اتمی «جمهوری
دمکراتیک خلق کُره»، نظامی گری و ... بهم زد. وی به گسترش نظامیگری دست زد و
همکاری خود را به عنوان سربازی خوار در اختیار سیاستمداران «ایالات متحد» قرارداد
که فر|ورده ی آن، جابجایی صدها بمب اتمی به خاک این "کشور" بود. در زمان
وی روشن شد که حاکمیت، پنهانی به کمک ژاپن در پی فراهم نمودن پژوهش های اتمی است و
از آنجا که «حزب پیشرو برای صلح و پیشرفت»
همه ی این آگاهی ها را در اختیار هم میهنان «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» قرارداده
بود و دولت «ایالات متحد» و "کُره جنوبی" مورد باز خواست چین و روسیه
قرار گرفته بودند، «ایالات متحد» وادار شد تا درستی آن را بپذیرد و به دلیل
اطمینان نداشتن به دیوانه ای چون «لی میون باک»، پژوهش های اتمی "کُره
جنوبی" را با همه ی دم و دستگاه آن برچید و به «ایالات متحد» جابجا نمود.
آماج رزمایش های نظامی، بی ثبات
کردن نه تنها «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» که چین و روسیه نیز بود. بر پایه ی پیمان
هایی که میان روسای "کُره جنوبی" و «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» در گذشته
انجام پذیرفته بود، قرار بود که یکپارچگی دو کُره در سال ۲۰۱۲ عملی شود و هر دو بخش
کُره در یک کشور با دو سامانه ی اجتماعی اداره شود تا هنگامی که زمینه ی یکپارچگی دو
کُره در یک روند درازمدت عملی شود؛ همان شکلی که چین نیز در مورد هنگ کنگ و ماکائو
بکار گرفته بود. بر پایه ی این قرار که دو رییس جمهور وقت "کُره جنوبی"
آن را تایید کرده بودند، در سال ۲۰۱۲ مرز
و دیوار بتونی و نظامی که «ایالات متحد» بعداز جنگ ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ ساخته بود، می
بایستی بر چیده و «ایالات متحد» نیز نیروهای خود را از خاک کُره خارج می کرد.
پندار «ایالات متحد»، ژاپن و مسوولان
کنونی "کُره جنوبی" این بود که در روند همکاری کشورهای باختری با "کُره
جنوبی"، شرایطی پدید خواهد آمد که "کُره جنوبی" دست بالا داشته و
تا سال ۲۰۱۲ برتری مطلق نسبت به «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» خواهد یافت و در این
پنداربافی، حتی تا آنجا پیش رفته بودند که می پنداشتند «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
از درون از هم پاشیده شده و نیازی به اجرایی کردن پیمان های موجود نخواهد بود. بر
عکس پندارهای آن ها، «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» در همه ی زمینه های صنعتی به
پیشرفت های بسیاری دست یافت و نخستین کشوری پس از چین در آسیا بود که ماهواره به فضا
فرستاد و حتی کارخانه ی برق اتمی هم ساخت. همه ی این ها روشن نمود که این کشور از چه گنجایش صنعتی و پیشرفت علمی برخوردار است.
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بر پایه
ی پیمان های شش جانبه ی پیشین آماده شده بود تا در برابر دریافت کارخانه برق اتمی
آب سنگین از «ایالات متحد» و دستیابی به فرآورده های نفتی برای مصرف داخلی، پیه ی
از میان بردن کارخانجات فرآوری اتمی پلوتونیم را نیز به تن خود بمالد و آنرا با
حضور ویژه کاران و نمایندگان شش کشور و بسیاری از بازرسان و رسانه های بین المللی به
اجرا نیز درآورد. «ایالات متحد» که کُره را در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ با جنگ همه
جانبه در عمل به دو بخش نموده بود، قرار بود پس از فرجام یافتن آتش بس میان «ایالات
متحد»، «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»، چین و شوروی در عرض سه ماه نیروهایش ار از خاک
"کُره جنوبی" بیرون ببرد تا زمینه همکاری و یکی شدن کُره فراهم شود.
قرارداد صلح ناپایدار در شرایطی به «ایالات متحد» گرانبار
شد که که تلفات سنگینی برای به چنگ آوردن کامل خاک کُره که از سال های ۱۸۴۳
مستعمره ژاپن و از سال ۱۹۱۰ بخشی از این کشور بشمار می آمد، گرانبار شده و ده ها
هزار نفر زخمی بر جای گذاشته بود. در این جنگ «ایالات متحد» از همه گونه جنگ ابزار
به جز بمب اتمی بهره برداری کرده و حتی شوروی و چین را تهدید به کاربرد بمب اتمی
کرده بود. این پیمان ها، وضعیت نه جنگ و نه صلح را در «شبه جزیره کُره» فرمانروا نمود
و فراز و نشیب های جهانی بسیاری را پشت سر گذاشت. در «اتحاد شوروی»، پس از درگذشت
استالین در سال ۱۹۵۳ ، تا هنگام شکل گیری یک حکومت باثبات تر و روی کار آمدن برژنف
بیش از چهارده سال سپری شد و در کردار چالش جنگ کُره به فراموشی سپرده شد.
کُره ای ها که ده ها سال پیش از«جنگ
جهانی دوم» پیکار با ژاپن را آغاز کرده و در «جنگ جهانی دوم» باهمکاری چینی ها که آن
ها نیز با ژاپن بر سر چنگ اندازی این کشور به خاک خود در گیر بودند، کامیاب شده
بودند تا ضربات خورد کننده ای به ژاپن وارد آورند، پس از «جنگ جهانی دوم» با شتاب
خود را با در ساختار «کُره دمکراتیک» سازمان داده و از همان نخستین روزهای
بنیادگذاری ناچار به ساز و برگ یافتن نظامی خود برای پشتیبانی از استقلال کشور خود
شدند. این چالش در شرایطی رخ داد که «ایالات متحد» در آن دوره همه ی کشورها و از
آن میان چین و شوروی را نیز تهدید به کاربرد بمب اتمی کرده بود. «جمهوری دمکراتیک
خلق کُره» از سالهای ۱۹۵۲ که «اتحاد شوروی» در پی آزمایشهای اتمی بود، در جریان
پیشرفت علمی این کشور قرار گرفت و از سال های ۱۹۶۰، همپای چین به این فن آوری مهم دفاعی
ساز وبرگ یافت.
در سالهای ۱۹۶۲ که چین نخستین
آزمایش اتمی خود را با کامیابی پشت سر نهاد، «ایالات متحد» بی درنگ دست بکار شد تا
این نهادها را از کار بیاندازد و جلوی
پیشرفت و گسترش آن ها را بگیرد؛ ولی از آنجا که در جنگ کُره شکست سختی از چین و کُره
خورده بود و درگیری در اروپا که هنوز از ثبات بایسته برای سرمایه داران برخوردار
نبود، وادار به کوتاه آمدن شد. با این همه، دیرتر جان اف کندی رییس جمهور «ایالات
متحد» از خروشچف خواسته بود تا باهم، همه ی زیرساخت های اتمی چین را نابود کنند.
کُره ایها به درازای تاریخ با
همسایگان خود روابط حسن همجواری را رعایت کرده و بیش از ۲۲۰۰ سال در کنار چین بدون
جنگ را سپری کرده و رویهمرفته ملتی هستند که خواهان افزایش تضاد با دیگر خلق های جهان
نیستند. آن ها به پیشواز دیگر فرهنگ های جهانی و از آن میان «کنفوسیوس» و «بودیسم»
رفته و هیچگاه در پی نابودی آن ها برنیامدند؛ به دلیل این سرشت فرهنگی با همه ی
کشورهای جهان به جز ژاپن که تبهکاری های بیشماری در دوران بیش از صد سال چنگ
اندازی بر ملت کُره گرانبار کرد و حتی این کشور را در سال ۱۹۱۰ به خاک خود پیوست کرده
بود، رابطه خوبی دارند و هرگز در امور درونی آن ها دخالت نکرده و نمی کنند. ژاپن
در دوران «جنگ جهانی دوم» بیش از ۳۰۰ هزار زن و دختر جوان کُره ای را از خانواده
های آن ها به زور ربوده و زیر عنوان برده ی جنسی در اختیار پادگآن های نظامی قرارداده
بود؛ ژاپن هنوز از این عمل تبهکارانه ی خود که هر دو بخش کُره را دربرمی گیرد از
مردم کُره پوزش نخواسته و زیانی برای آن پرداخت نکرده است.
چرا «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بر
آن شد تا روابط خود را با "کُره جنوبی" قطع کند؟
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» یکی از اندک کشورهای جهان در دوره ی نوین است
که همه ی دستاوردهای فنی و علمی خود را در اختیار کشورهای کم رشد قرار داده و در
مورد فن آوری اتمی نیز کرداری بسیار مسئولیت پذیر از خود نشان داده است. از روز
نخست پیدایش این کشور در سال ۱۹۴۸ هنور کم ترین کاستی در این سیاست وارد نیامده
است.
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» در ۳۱
مارس بر پایه ی تصمیم کنگره خلق این کشور اعلام کرد که این کشور استراتژی پیشرفت
اقتصادی همه جانبه و دفاع اتمی از کشور را در دستور کار خود قرارداده و قصد دارد
با همه ی توان از همه امکانات کشور در این جهت و از آن میان فن آوری هسته ای،
فضایی و موشکی بهره برداری کند. «جمهوری
دمکراتیک خلق کُره» رسما اعلام کرد تا هنگامی که کنار نهادن همگانی جنگ ابزارهای
اتمی که باید همه ی کشورهای دارنده ی اینگونه جنگ ابزارها را دربرگیرد، آغاز نشود،
دست از جنگ ابزار اتمی برنخواهد داشت. ضمن آنکه، اگر مورد یورش قرار گیرد برای
دفاع از جنگ ابزار اتمی سود خواهد برد.
رزمایش های پی در پی «ایالات متحد»
با همه ی جنگ ابزارهایی که در اختیار دارد در عمل نتوانست کم ترین کاستی در اراده ی
این کشور در دفاع از منافع ملی و تمامیت
ارضی خود وارد کند. ضمن آنکه «ایالات متحد» و "کُره جنوبی" را در کشمکش
شگرفی گرفتار کرده است. «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» روابط میان دو کُره را کاملا
بحالت تعلیق در آورده و مرز میان دو کشور را به رسمیت نمی شناسد.
«ایالات متحد» از همان روز نخست بنیادگزاری
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» در سال ۱۹۴۸، هرگز این کشور را به رسمیت نشناخت. در
سالهای ۱۹۸۰ کم و بیش همه ی کشورهای جهان «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» را به رسمیت
شناخته و با این کشور روابط دوجانبه و چندجانبه دارند. «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
از سال ۱۹۹۱ عضو فعال «سازمان ملل» و همه ی نهادهای جهانی است.
در ۲۷ ژولای ۱۹۵۳ بر پایه ی پیمان میان
نیروهای درگیر در جنگ، قرار بود پس از آتش بس، مراحل یکپارچگی دو کُره بگونه ای صلح
آمیز پیش رود و چالش نه جنگ و نه صلح در کوتاه ترین زمان ممکن برچیده شده، نیروهای
خارجی خاک کُره را ترک کنند و این قرارداد شرایطی ایجاد کند که برای همیشه دو بخش کُره
با هم تا یکپارچگی کامل با همکاری همدیگر یکی شدن را تجربه کنند؛ بی آنکه میان آن
ها تنشی پدید آید.
(The Korean
Armistice Agreement, concluded on July ۲۷, ۱۹۵۳, was a
transitional measure aimed at withdrawing all foreign troops from the Korean
Peninsula and ensuring permanent peace there )
«ایالات متحد» نه تنها به این
پیمان نامه پاسخ مثبت نداد که قانونی در "کُره جنوبی" فرمانروا کرد که آماج
اصلی آن پیکار با رشد و گسترش کمونیسم به پندار خود در کُره و جنوب خاوری آسیا بود.
در همین رابطه، همه ی نیروهایی که با فاشیسم ژاپن در «جنگ جهانی دوم» همکاری می کردند
را نیز در ارتش خود دربرگرفت و گام به گام آن ها را به عنوان ارتش "کُره
جنوبی" وارد میدان کرد. آماج آن ها تنها پیکار با گسترش کمونیسم در جنوب خاوری
آسیا بود. این ارتش که در همه ی جنگهای «ایالات متحد» و از آن میان در جنگهای جنوب
خاوری آسیا و خاورمیانه بطور فعال شرکت داشته، براستی نیروی ذخیره ی «ایالات متحد»
و «ناتو» در خاور آسیاست و ابزار دست «ایالات متحد» در برهم زدن یکپارچگی دو کُره
به سود «ایالات متحد» و استراتژی آن در جنوب خاوری آسیاست.
در سال ۱۹۵۴ «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
در ژنو پیشنهاد پایان کشمکش میان «ایالات متحد» و آن کشور را برای پایان دادن به «صلح
مسلح» ارائه داد که نه تنها «ایالات متحد» با آن همراهی نکرد که بیش تر ساز و برگ
آراستن "کُره جنوبی" به همه ی ابزارهای نظامی موجود در آن هنگام را پی
گرفتت و از سالهای ۱۹۷۵ جنگ ابزارهای اتمی خود را نیز همزمان در ژاپن و "کُره
جنوبی" مستقر کرد و در رزمایش نظامی هفته های گذشته رسما اعلام کرد که زیر
دریایی های اتمی و هواپیماهای با جنگ ابزار اتمی در این رزمایش ها شرکت دارند و از
ژاپن و "کُره جنوبی" پشتیبانی خواهند کرد. پاسخ «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
روشن بود:
اگر مورد یورش پیشگیرانه قرارگیریم،
همه ی پادگآن های «ایالات متحد» در ژاپن، "کُره جنوبی"، «جزایر گوام» که
هواپیماهای جنگی اتمی «ایالات متحد» در آنجاها لانه کرده اند و حتا خاک خود «ایالات
متحد» را نیز آماج موشک های خود قرار خواهیم داد و این همه نشان از آن دارد که «جمهوری
دمکراتیک خلق کُره» به خوبی ساز و برگ یافته است و سخن میان تهی تحویل «ایالات
متحد» نمی دهد!
«ایالات متحد» با کمک ژاپن و "کُره
جنوبی" و چند کشور کوچک جنوب خاوری آسیا، ریسک بزرگی نموده اند. گرچه یورش
خود را بر «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» متمرکز کرده اند، ولی بر همگان روشن است که آماج های اصلی چین و
روسیه هستند. «ایالات متحد» و «ناتو» چین و روسیه را کم و بیش از راه خشکی، دریا،
موشک های ضد موشک و حتی در فضا به محاصره نظامی در آورده اند. نصب موشکهای ضد موشک
«ایالات متحد» در آلاسکا و درخواست روسیه برای باز پس گرفتن این منطقه که به «ایالات
متحد» فروخته شده بود، رزمایش نظامی ناگهانی روسیه در دریای سیاه، رزمایش نظامی
چین در سراسر آّب های دریای چین باید برای سیاستمداران «ایالات متحد» این نکته را روشن
کرده باشد که اگر جنگی رخ دهد، امکان برد «ایالات متحد» و «ناتو» بسیار کم است؛
زیرا این بار «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» و دو کشور چین و روسیه قصد دارند در این
جنگ پیروز شوند.
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» با
آگاهی از سیاست نظامی «باختر» می داند که آن ها از هنگام آغاز دوران سیاست
استعماری، همواره به کشورهایی یورش برده اند که نیروی دفاعی بسیار سست و نارسایی
داشته اند و پس از جنگ سرد با سیاست
امپریالیستی این استراتژی را دنبال کرده است؛ ولی آیا در برابر ارتش نیرومند «جمهوری دمکراتیک
خلق کُره» که پیروزی در دو جنگ ضد فاشیستی
و «جنگ نخست کُره» بر علیه «ایالات متحد» را در کارنامه خود دارد و اینک به جنگ
ابزارهای اتمی و موشکهای دوربرد نیز ساز و برگ یافته و در همسایگی دو نیروی جهانی اقتصادی
ـ نظامی چین و روسیه قرار دارد، می تواند حتی پندار یورش به یکی از این کشورها را
به اندیشه ی خود راه دهد؟
آیا «ایالات متحد» و سرمایه های
انحصاری آن، آمادگی ریسک برد یا باختی اینچنین در شرایطی که «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
از توان آماج قرار دادن مستقیم «ایالات متحد»، آن هم نه با جنگ ابزارهای متعارف که
با بمب اتمی و هیدروژنی برخوردار است را خواهند داشت؟ داده ها نشان می دهد که آن
ها ترسوتر از آنند که جسارت جنگیدن با «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» را داشته باشند.
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بگونه
ای روشن و همه سویه به آگاهی «ایالات متحد» و رژیم دست نشانده ی "کُره
جنوبی" رسانده است که بازی دیگر به پایان رسیده است. کُره یکپارچه خواهد شد؛ چه
با جنگ، چه با صلح؛ گزینش آن با شماست!
۱. «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» قطعنامه های غیر انسانی «ایالات
متحد» و «سازمان ملل» را نه پذیرفته و نه خواهد پذیرفت؛
۲. «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» فن
آوری فضایی خود را بهبود خواهد بخشید و ماهواره های خود را به فضا خواهد فرستاد؛
۳. «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» تا هنگامی که «ایالات
متحد» و دیگر نیروهای اتمی، جنگ ابزار هسته ای را کنار نگذارند، ساز و برگ یافتن خود
به بمب اتمی را پی خواهد گرفت؛
۴. مهم نیست «ایالات متحد» تا چه اندازه جنگ ابزارهای
سخت و نرم خود را به نزدیکی مرزهای ما جابجا می کند. اگر مورد یورش قرار گیریم با
بمب اتمی پاسخ خواهیم داد و از تمامیت ارضی، استقلال و انقلاب خود دفاع خواهیم کرد؛
۵. «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»، خواهان همزیستی مسالمت
آمیز با همه ی کشورهای جهان است. احترام متقابل، همکاری دوجانبه و چند جانبه،
دخالت نکردن در امور درونی دیگر کشورها، بکار نبردن نیروی نظامی برای گشودن گره
چالش های جهانی میان کشورها از «پرنسیب»های ماست؛ از آن ها دفاع خواهیم کرد؛
۶. ارتش «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» یک ارتش توده ای
دفاعی است و قصد یورش به هیچ کشوری را ندارد؛ ولی اگر مورد یورش و یا دست درازی
قرار گیرد با همه ی توان به آن پاسخ خواهد داد.
تجربه ی «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
نشان می دهد که برای نخستین بار در تاریخ پیکارجویانه ی ملت ها و خلقهای جهان برای
استقلال ملی، تمامیت ارضی و منافع ملی یک کشور کوچک هم می تواند با توانایی های
خود منافع نیروهای زیاده خواه را به خطر بیاندازد. «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
نشان داد که می توان کشور بزرگ و قلدری چون «ایالات متحد» را مهار کرد و سر جایش
نشاند. پایداری «جمهوری دمکراتیک خلق کُره» در برابر بزرگترین نیروی نظامی جهان نشان
می دهد که سامانه امپریالیستی، پوشالی تر از آن است که به پندار می آمد.
آیا «ایالات متحد» این سیلی جانانه
را خواهد شکیبید و یا دیوانه وار وارد میدان نظامی شده و خود و هم پیمانان را با
فاجعه دیگری روبرو خواهد کرد؟ فاجعه ای که بیشترین آسیب آن از آنِ خود آن ها خواهد
بود و نقطه ی پایانی بر سامانه ی امپریالیستی خواهد نهاد؛ سامانه ای که پس از «جنگ
جهانی دوم» زیان های جبران ناپذیری به حیثیت انسانی زده است. اگر جنگی روی دهد،
پایان آن نابودی بزرگترین نیروی نظامی جهان خواهد بود و هنگام آن خواهد رسید که
کشورها تاب بردباری همدیگر را داشته باشند و زمینه همکاری همه جانبه بدون فشار
نظامی فراهم شود.
«ایالات متحد»، چه بخواهد و چه
نخواهد، جهان را به سویی برده است که یا باید عقب نشینی کند که به آرش پایان کار
سیاست های آن است و اگر همانند گذشته بر طبل جنگ بکوبد، بازهم ازهم پاشیده شده و
هرگز نمی تواند بار دیگر سر بلند کند. «ایالات متحد» باید بپذیرد که دوران جنگ سرد
به پایان رسیده و این کشور نیز با آن به پایان دوران خود خواهد رسید و کوشش جانکاهانه
اش برای سرکردگی بر جهان هرگز با کامیابی همراه نخواهد شد. ضمن آنکه نخواهد توانست
از یکپارچگی دو کُره در فرجامِ کار جلوگیری کند. این «جمهوری دمکراتیک خلق کُره»
نیست که امنیت جهان را به خطر انداخته است که این «ایالات متحد» است که با بیش از ۸۰۰۰
بمب اتمی آماده ی پرتاب و با بودجه نظامی ۷۰۰ میلیارددلاری معادل ۶۹ درصد بودجه
نظامی جهان، نه تنها جهان که امنیت مردم «ایالات
متحد» را نیز به خطر انداخته است.
م. راد چهارم آوریل ۲۰۱۳
این نوشتار از سوی اینجانب پاکیزه،
پارسی نویسی و ویرایش شده است. عنوان و زیرعنوان نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
پی افزوده:
در هماوندی با نوشتار رویهمرفته ارزنده ی بالا، ناچار به یادآوری نکته های زیر
هستم:
الف. نوشتار در بخش عمده ی خود تا پیش از بخش های پایانی آن، تاریخچه ای واقعی
بویژه از آنچه در دوران «جنگ دوم جهانی» و پس از آن بر سر مردم استوار و سرفراز کُره
گرانبار شده را دربرگرفته، چگونگی شکل گیری حاکمیت پوشالیِ مزدورانِ دست نشانده ی
یانکی ها در بخش به چنگ آمده در «شبه جزیره کُره» به نام ساخته و پرداخته ی
"کُره جنوبی" را هرچند گذرا، روشن می کند؛
ب. نتیجه گیری های نویسنده در بخش پایانی نوشتار، رگه هایی از برخورد ناسازگار
با واقعیت های تاریخی و کنونی در آن منطقه از جهان را دربر دارد که همچنین با بخش
عمده ای از نوشتار ناهمتا (متناقض) است. از دیدِ من، همین دوگانگی و نتیجه گیری
هایی ناخواسته دوپهلو از سوی نویسنده است که از دیدگان تیزبین یکی از مزدورترین
رسانه های ایرانی که همواره در کردار با سیاست امپریالیست ها بر ضد منافع ملی
ایران هماهنگ و همسو بوده و همچنان نیز هست، دور نمانده و از همین رو، آن را در
تارنگاشت شان درج نموده اند. در روزگار کنونی، آن ها نیز چون بسیاری دیگر از رسانه
های مزدور و سرسپرده ی امپریالیستی، نیازمند نشان دادن «"بیطرفی"
روزنامه نگارانه» ی خود میان چپ و راست هستند و هر از گاهی، نوشته هایی بگونه ای
عمده چپ نمایانه نیز برای نشان دادن این به اصطلاح بیطرفی در تارنگاشت شان درج می
کنند. به برخی از اینگونه نتیچه گیری ها که در آن گاه به شیوه ای خطرناک، آرمان و
آرزو بجای واقعیت نشسته است، اشاره می کنم. در جایی از نوشتار، گفته می شود:
«... رزمایش نظامی ناگهانی روسیه
در دریای سیاه، رزمایش نظامی چین در سراسر آّب های دریای چین باید برای
سیاستمداران ”ایالات متحد“ این نکته را روشن کرده باشد که اگر جنگی رخ دهد، امکان
برد آن کشور و ”ناتو“ بسیار کم است؛ زیرا این بار ”جمهوری دمکراتیک خلق کُره“ و دو
کشور چین و روسیه قصد دارند در این جنگ پیروز شوند.»
باید خوب به این نکته باریک شد که آتش
هرگونه جنگی که در آن پای نیروهای گوناگون و از آن میان، بویژه کشورهای بزرگ نامبرده
به میدان کارزار کشیده شود، می تواند با شتاب بسیار به جنگی مهار نشده و اتمی ـ
هسته ای فراروید. چنان جنگی، نه تنها هیچگونه بُردی برای هیچکدام از نیروهای درگیر
به همراه نخواهد داشت که نابودی بخش عمده ی «زیست کُره» یا شاید همه ی کره زمین را
در پی خواهد داشت. این را جنگ افروزان «یانکی» نیک می دانند و از همین روی، سیاست
های پیچیده تر دیگری در زمینه ی «جنگ های اتمی محدود»، «نازا نمودن بخش عمده ای از
نژادهای آدمی» («بیل گیتس» "مهربان" و "نیک اندیش" نیز در این
طرح اهریمنی دست داشته و در آن سرمایه گذاری های هنگفتی نموده است!)، جنگ های
میکروبی و الکترونی و ... را درپیش گرفته است. روشن نیست، چگونه و از کجا نویسنده
از قصد «این بار ”جمهوری دمکراتیک خلق کُره“ و دو کشور چین و روسیه»
(برجسته نمایی از ب. الف. بزرگمهر) آگاهی یافته و از سوی آن کشورها چنین سخنان
نادرستی بر زبان می آورد؟! بیگمان، آن کشورها نیز به اندازه ی جنگ افروزان «یانکی»
از فرجام چنان جنگی نیک آگاهند.
با آنچه آمد، در میان نهادن پرسش
زیر نیز نادرست به دیده می آید:
«آیا در برابر ارتش نیرومند ”جمهوری
دمکراتیک خلق کُره“ که پیروزی در دو جنگ
ضد فاشیستی و ”جنگ نخست کُره“ بر علیه ”ایالات متحد“ را در کارنامه خود
دارد و اینک به جنگ ابزارهای اتمی و موشکهای دوربرد نیز ساز و برگ یافته و در
همسایگی دو نیروی جهانی اقتصادی ـ نظامی چین و روسیه قرار دارد، می تواند حتی پندار
یورش به یکی از این کشورها را به اندیشه ی خود راه دهد؟» افزون بر آنکه،
چنین پرسشی برخی روندهای اقتصادی ـ اجتماعی پایدار و ناپایدار در دو کشور روسیه و
چین را که امپریالیست ها بسیار به آن ها امید بسته اند را نادیده می گیرد. در میان
نهادن چنین پرسشی، حتا با به دیده گرفتن بُرشی از زمان ـ مکان و کاربرد منطقی
ایستا نیز نسنجیده است؛ زیرا در همین بُرش زمانی ـ مکانی بسیار کوتاه از دیدگاه
تاریخی، چنان روندهای پویا و نیرومندی در جریان است که امکان یادشده در نتیجه گیری
بالا را به چالش می کشد. به این ترتیب، بر زبان راندن سخنانی چون:
«... آن ها ترسوتر از آنند که جسارت
جنگیدن با ”جمهوری دمکراتیک خلق کُره“ را داشته باشند.» و
«جمهوری دمکراتیک خلق کُره» بگونه
ای روشن و همه سویه به آگاهی «ایالات متحد» و رژیم دست نشانده ی "کُره
جنوبی" رسانده است که بازی دیگر به پایان رسیده است. کُره یکپارچه خواهد شد؛ چه
با جنگ، چه با صلح؛ گزینش آن با شماست!» بسی نسنجیده و از آن مهم تر برداشتی
نادرست از سیاست صلح جویانه ی «جمهوری دمکراتیک خلق کره» است که در بیانیه شش ماده
ای یادشده در نوشتار و بخش عمده ی از آن بازتاب یافته است. در بیانیه ی یادشده،
کوچک ترین اشاره ای جنگ افروزانه، آنگونه که نویسنده برداشت نموده، دیده نمی شود و
این نکته ای بسیار مهم است؛
پ. برخلاف تبلیغات گیج کننده ی رسانه
ی امپریالیستی و نوکران پیرامون شان در همه ی کشورها در اهریمن سازی از «جمهوری
دمکراتیک خلق کره» و ماجراجو نشان دادن رهبر آن، سیاست آن کشور، سیاستی اصولی و
صلح آمیز است که در بخش عمده ای از نوشتار بالا نیز بازتاب یافته است؛
ت. این حق مردم کره در دو سوی مدار ۳۸
درجه ی جغرافیایی است که خواهان یکپارچگی کشورشان باشند و در راه آن بکوشند. شیوه
ی گفتار در بخش های پایانی نوشتار که بیش تر دربردارنده ی برداشت های نویسنده ی آن
است، نقش جنگ افروزانه ی «ششلول بندهای جامعه جهانی» و کوشش دیوانه وارشان در برهم
زدن روند یکپارچگی ملت کره را برخلاف خواست راستین نویسنده، کم و بیش در سایه نهاده
و با آنچه که در بخش عمده ای از نوشتار مورد اشاره قرار گرفته، ناسازگار و
ناهمتاست.
ث. سامانه امپریالیستی با همه ی
زمینگیر شدن و از دست دادن دورنمای رشد و گسترش خود و نیز از آن رو که نیروهای چپ
راستین جهان هنوز از بسیاری سویه های ایدئولوژیک ـ سیاسی دچار سرگیجه اند و بویژه
همچنان نتوانسته اند، گزینه ها و الگوهای اقتصادی ـ اجتماعی درخور و شایسته ای (نه
یک گزینه!) برای رویارویی با گزینه ها و الگوهای اقتصادی ـ اجتماعی یی چون
«نولیبرالیسم» بیابند، آنچنان پوشالی که نویسنده می پندارد، نیست. یکی از دلیل های
آشفتگی عمومی اوضاع جهان که به بن بست می ماند نیز همین است. همه ی این ها،
رویهمرفته و در یک چارچوب کلی و نه جداگانه، امپریالیست های تا دندان ساز و برگ یافته
ی «یانکی» را بیش از پیش هار و سرگشته نموده است. فاجعه و پایانی که در صورت
رویداد جنگی جهانی، نویسنده در پایان نوشتار خود برای سامانه ی امپریالیستی به
پندار آورده و آرزو نموده، می تواند همزمان، پایان غم انگیز هستی آدمی و بسیاری
جانداران دیگر بر روی کره ی زمین را در پی داشته باشد. نخست و پیش از هر چیز دیگر
باید از چنان توانی برخوردار شد که دندان های نیش «سگِ هار و آزمند» را کشید تا
نتواند گاز بگیرد. پس از آن می توان هر بلای دیگری بر سرش آورد و این هنوز به آرش
آن نیست که «.. کشورها تاب بردباری همدیگر را داشته باشند و زمینه ی همکاری
همه جانبه بدون فشار نظامی فراهم شود.» آن هنگام، تنها زمانی فرا خواهد
رسید که آدمی برای همیشه، «سرمایه داری» را به تاریخ سپرده، ریشه ی آن را در همه
جاهایی که دوباره و باشتاب از زمین سبز می شوند، برکنده و امکان باززایش آن از
دیدگاه تاریخی و نیز اجتماعی ـ اقتصادی را از میان برده باشد. چنان شرایطی،
نیازمند هستی سامانه و اردوگاه کشورهای سوسیالیستی یی است که نشانی از کم و کاستی
های پیشین در آن نبوده و آماج مندتر از گذشته، توان یدک بستن «سگِ هار و آزمند
سرمایه داری» در گام نخست به ارابه ی نیرومند سوسیالیسم را یافته باشد. در
این زمینه، نمونه ی چین را نمونه ای هنوز نارسا و ناشایست می دانم. در
آنجا، چنین به دیده می آید که «سگِ هار و آزمند سرمایه داری» دندان های نیش خود را
بیش از پیش بر سامانه ای از گونه ای سوسیالیسم سست، نارسا و ناپایدار فرو کرده
است؛
همه ی این ها، رویهمرفته به آرش آن
نیست که مانند آن برنامه سازان بی عمل، بر «دگرگونی های کمّی» که گویا دوره ی
بلندمدتی به درازا خواهند کشید تا به «دگرگونی های کیفی» فرارویند و تا آن هنگام
باید به کناری نشست و دیده بانی نمود، پافشرد؛ به آرش آن است که مانند نمونه ی
درخشانی از کار حزب کمونیستی چون حزب بلشویک روسیه، خود را برای بحران های اجتماعی
بیش از پیش آماده نمود و در زمینه ی جُستار مورد گفتگو، از کوچک ترین زمینه ها
برای بیرون راندن سربازان «یانکی» از سرزمین باستانی کُره بهره گرفت. آنگونه که
همه ی نمودها و نشانه ها گواه آن است، مردم سرفراز «جمهوری دمکراتیک خلق کره» و
حاکمیت آن با همه ی فشارهای خردکننده ای که دهه های پیوسته به یکدیگر از سوی
امپریالیست های گوناگون پشت سر نهاده اند، نمونه ی درخشان دیگری از کار کمونیستی
را به نمایش نهاده اند. آن گروه از لایه های اجتماعی در ایران که با نگاهی از بالا
به پایین و از کون فیل افتاده به بسیاری از پدیده های جهان و در این مورد، درگیری
میان خلقی پیکارگر با نیرومندترین ارتش دوزخی جهان می نگرد و تنها به آن خو گرفته
که خود را پشت «کوروش بزرگ» و افتخارات داشته و نداشته اش پنهان نماید، بد نیست
پیش از هرگونه داوری سرراست یا ناسرراست در این باره که در بیش تر موردها با آرزوی
آشکار یا پنهان پیروزی «یانکی» ها بر "دیکتاتوری خون آشام کره شمالی"
همراه است، نگاهی به وضعیت اندوهناک خویش و حاکمیت پلید و تبهکار فرمانروا بر جان
و مال مردم ایران بیفکند و کمی از خویشتن خود شرمنده شود.
در پایان این پی افزوده، مایلم
گفته های پایانی نوشتار را یادآور شوم که می گوید:
«... این ”جمهوری دمکراتیک خلق کُره“
نیست که امنیت جهان را به خطر انداخته است؛ این «ایالات متحد» است که با بیش از ۸۰۰۰
بمب اتمی آماده ی پرتاب و با بودجه نظامی ۷۰۰ میلیارد دلاری معادل ۶۹ درصد بودجه
نظامی جهان، نه تنها جهان که امنیت مردم «ایالات متحد» را نیز به خطر انداخته است.»
ب. الف. بزرگمهر ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر