«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

حزب های راستین توده ای و کمونیست در همه جا سیاست ریشه دارتری را پی می گیرند!

بازانتشار

در زیر بخشی از سخنرانیِ رفیق «جرونیمو دوسوسا»، دبیرکل حزب کمونیست پرتغال را از گزارش «شرکت نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست پرتغال» برگرفته و آن را تا اندازه ای ویرایش و پارسی نویسی نموده ام:
«وضعیت بین‌المللی هم اکنون، دو سرشت عمده دارد؛ یکی، بحران ساختاریِ عمق‌یابنده سرمایه‌داری است که یورش خشونت‌آمیز بهره‌کشانه با آماج از میان برداشتن همه ی دستاوردهایی که مردم به درازای سده ی بیستم به آن دست یافته‌اند را به همراه داشته است؛ و دومی، پایداری نیرومند و پیکار متقابلی است که کارگران و مردم در همه ی قاره‌ها درگیر آنند؛ پیکاری که رسانه‌های فراگیرِ عمده، برای نادیده گرفتن و سکوت در باره ی آن کوشش می کنند؛ و ما به بسیاری انگیزه ها می‌باید به آن پوشش رسانه‌ای دهیم؛ چرا که این کار، مردم را در پیوستن به پیکار ما در پرتغال دلگرم می‌کند ... این، وضعیتی ناهمتا، بسیار پیچیده و ناپایدار است که در آن، بیم بزرگ واپسگراییِ اجتماعی در اندازه های جهانی همراه با چشم‌اندازی راستین برای دگرگونی های پیشرفتخواهانه و انقلابی بگونه ای همزمان هستی دارند ...»١ 

آن رفیق بدرستی در همین چند جمله بیم و امید آمیخته با یکدیگر را در جهان کنونی نشان داده است. «... همواره، چالش بنیادین بر سر این جُستار است که چه نیروی عمده ی اجتماعی، چپ یا راست، بهتر توانسته اند یا می توانند بحران را به سود این یا آن طبقات و لایه های اجتماعی رهبری نمایند. شوربختانه، نیروهای چپ در همه جای جهان، به هر دلیل و انگیزه ای که بیرون از چارچوب جُستار این نوشتار است، نمونه های چندان کامیابانه ای در تاریخ از خود برجای نگذاشته اند. بهترین نمونه ی پیروزمندانه در زمینه مدیریت کم و بیش درست بحران انقلابی، جدا از برخی بخت های خوب و سازگار به سود طبقه کارگر و زحمتکشان را انقلاب سترگ اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به رهبری حزب ”بلشویک“ آن کشور بدست داده که جان رید، خبرنگار پیشروی آمریکایی، برآمدهای مهم و تاریخساز آن را در کتاب بسیار ارزنده و آموزنده ی خود: ”ده روزی که جهان را لرزاند“ با چیره دستی نشان داده است. از آن هنگام، هرچه به دوران کنونی نزدیک تر شده ایم، جدا از شکست های بزرگ و کوچک سامانه سرمایه داری امپریالیستی و جدا از این واقعیت که این سامانه هرچه بیشتر زمینگیر و ناتوان می شود، بر کامیابی آن در یافتن راهکارهایی برای مدیریت بحران های اجتماعی به سود طبقات و لایه های انگل اجتماعی، در به عقب راندن و پس زدن شکست فرجامین خود افزوده شده است. با این همه، دشواری بزرگ در شکست و از میان برداشتن سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی نیست که در یافتن راهکارها و الگوهای شایسته و درخور برای سمتگیری به سوی سوسیالیسم در اینجا و هرجای دیگری است. پابرجا ماندن سامانه سرمایه داری امپریالیستی نه به دلیل پویایی آن که به دلیل نبود گزینه ها و الگوهای سوسیالیستی درخور و شایسته برای جایگزینی این سامانه ی تبهکار است. باید همواره به این نکته توجه داشت که فرارویی جامعه آدمیان به سامانه ای دادگر و بی طبقات بهره کش، فرآیندی خودکار و ناگزیر نیست. سامانه ی ”سوسیالیسم“ به شکلی خودپو از درون سامانه ی سرمایه داری بیرون نخواهد آمد. برای دستیابی به این آرزوی دیرینه آدمی، کار و پیکار جانانه ی همه نیروهای خواهان پیشرفت اجتماعی بویژه در پهنه ی نظری برای یافتن الگوهایی پاسخگوی نیازهای جامعه که کاستی ها و نارسایی های گذشته در ساختمان سوسیالیسم را از میان برداشته باشد، بایسته و شایسته است.»٢

در اینجا، تنها بر نکته ی عمده ی سخن آن رفیق پافشاری نموده ام. با این همه، باید به این جُستار نیز اشاره کنم که در برنامه ها و سیاست های آینده ی امپریالیست ها از آن میان در اروپای باختری و امریکای شمالی، بهره گیری از دین اسلام و مذهب های گوناگون آن که چشمگیرتر از هر ویژگی دیگرشان، زن ستیز بوده و برای بیرون راندن نیمی از حامعه ی آدمی از پهنه های گوناگون سیاسی و اجتماعی می کوشند، جایی بس مهم خواهد داشت!

ب. الف. بزرگمهر    ٢٩ آذر ماه ١٣٩١


پانوشت:
١ ـ «شرکت نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست پرتغال»، «نامه مردم»، شماره ٩١٠، ٢۷ آذر ماه ١٣٩١

٢ ـ «سمتگیری سوسیالیستی، گُزینه ای دشوار، دست یافتنی، ولی نه ناگزیر!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۰ بهمن ۱۳۸۹

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!