«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

دوران دیگری فرا رسیده است! ـ بازانتشار


هنوزچهره اش را خوب به یاد می آورم؛ کارگری زحمتکش و خوشرو در ایلام ... آوایش گاهی در گوشم طنین می اندازد:
«ایما، مُستعفضیم ...» و من که از شیوه گفتن واژه «مُستضعف» با گویش کُرد ایلامی خنده ام می گیرد، به رویش می خندم ...

واژه «مُستضعف» تازه بر سرِ زبان ها افتاده بود و به زبان کوچه و بازار راه گشوده بود و او چون بسیاری کُردها و شاید بسیاری دیگر از ایرانیان نه معنای درست آن را در می یافت و نه آن را درست ادا می کرد. حاکمیتِ تازه رویِ کارآمده ی «جمهوری اسلامی» برای دگردیسه نمودن واژه هایی که فرآورده ده ها سال کوشش پراز رنج و خون «حزب کمونیست ایران» و «حزب توده ایران» بشمار می رفت، واژه های ناهنجار، گوش آزار و گُنگ تازه ای از کتاب "آسمانی" بیرون کشیده بود که می بایستی به هر زوری، جایگزین واژه های «خطرناک» شود؛ از آن میان، «مُستکبر» بجای «بهره کش» که در کنار امپریالیست های امریکایی و اروپایی، اتحاد جمهوریهای شوروی سوسیالیستی، نخستین کشور شوراها را نیز دربرمی گرفت؛ کشوری که در آن برای نخستین بار در تاریخ، هرگونه بهره کشی آدمها از یکدیگر ازمیان برداشته شده بود؛ یا «مُستضعف» بجای «زحمتکش» یا «رنجبر» با مفهومی دگردیسه؛ اگراین یکی با گذشت زمان، مفهوم مشخص طبقاتی یافته و زحمتکشان را در برابر مُفتخواران، بهره کشان وهمه «انگل» هایی که از دسترنج دیگران روزگارمی گذرانند، می شوراند، آن دیگری تنها حس «همدردی» و «غم خواری» کسی را که دستش به دهانش می رسد، به بیچارگان و نگون بختان برمی انگیخت. فرجام کار نیز، چنانکه هم اکنون دستاوردهای آن روشن تر از روز دیده میشود: «جامعه نمونه عدل اسلامی»! جامعه ای که درآن سوداگران، قاچاقچیان، پامنبری ها و نوکیسه های به جامه ی اسلام درآمده، همانگاه که ثروت های گاه افسانه ای به جیب می زنند یا با «شیطان بزرگ» به بده بستان سرگرمند، «اقتصاد صدقه ای» را به راه انداخته اند. "اقتصادی" که در آن بنیادهای گوناگون مستضفین، لقمه نانی در کف دست «مُستضعفین» می نهند و «الگوی زیست مسلمانی» برایشان سرهم می بافند. وعده همه زحمتکشان و رنجبران هم، اگر گوش به فرمان و سربراه باشند، بهشت در «آن جهان» که تازگی درآنجا بهشت نشینان، افزون بر سایر بهره مندی ها چون حوری وغِلمان، از سواری در سفینه های فضایی و گردش در میان ستاره ها نیز بهره مند می شوند.۱ ... و اگر خدای ناکرده، نافرمان و شورشگر، داغ و درفش و دار در این جهان و دوزخ در آن جهان!

اکنون دیگر این دوران به پایان خود نزدیک می شود. واژه های ساخته و پرداخته یا برکشیده از کتاب "آسمانی" رنگ می بازند و زحمتکشان میهن مان هرچه بیشتر در می یابند، چه کلاهی بر سرشان نهاده بودند. دورانی دیگر فرا رسیده است که در آن واژه های کارگر، زحمتکش و مانند آنها جای راستین خود را یکبار دیگر می یابند و هرچه بیشتر یگانه می شوند.

طبقه کارگر ایران، بار دیگر چون گذشته ای نه چندان دور، در سازمان های صنفی و سیاسی خود سازمان خواهد یافت و رهبران شایسته خود را برای نبرد فرجامین خواهد پرورد.۲ این حکم گریزناپذیر تاریخ است!

ب. الف. بزرگمهر                  ۲۱ دی ماه ۱۳۸۹


پانوشت:

۱ ـ اندکی پس از آنکه خانم انوشه انصاری به عنوان نخستین زن دوستار فضا، دور زمین را درنوردید، چنین ادعایی از سوی یکی از کارشناسان اسلامی «سیمای جمهوری اسلامی» در پاسخ به پرسش یکی ازبینندگان برنامه به میان آمد. وی ادعا نمود که خداوند برخی از بهترین نیکوکاران بهشتی را درسفینه هایی به گردش های میان ستاره ای می برد. ازسخنان وی اینگونه دریافتم که آنها به احتمال زیاد از ساکنین بخشهای بالایی بهشت و خودی ترین ها می باشند. همین کارشناس امور دینی در همان برنامه، در پاسخ به پرسش یکی دیگر ازبینندگان برنامه، از زبان امام جعفر صادق گفت که «اینقَدَر در برابر سختی ها و دشواری های عالم دنیوی شکایت و نِق نِق نکنید. خداوند، درآن دنیا همه این کمبودها را جبران خواهد نمود!» وی پرسش های کنجکاوانه گرداننده برنامه درباره چند و چون سفرهای فضایی مومنین بهشتی را بی پاسخ گذاشت!

۲ ـ «تاکنون هیچ طبقه ای در تاریخ بدون تحویل دادن رهبران سیاسی و نمایندگان برجسته خود که توانایی سازماندهی جنبش و رهبری آن را دارا باشند، به قدرت نرسیده است.» (وظایف فوری جنبش ما، لنین، دسامبر ۱۹۰۰)


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!