«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

نه از گوساله نشانی است و نه از سامری!


نوشته است:
«می ترسم! می ترسم، مثل قوم بنی اسرائیل با نبود موسی به سراغ گوساله سامری برویم.»
از «گوگل پلاس»

... و من با خود می اندیشم:
خبر ندارد، «گوساله» که در این میان گاوِی گنده شده بود، جلوی دیدگان همه ی «گوساله پرستان» و منتظران این و آن، مدتی پیش همراه «سامری» به کانادا گریزانده شد ... دیگر چه جای ترسی برجای می ماند؟! نه از «گوساله» نشانی است و نه از «خاوری»!

در یکی از گاهنامه های مذهبی اینترنتی، پس از پاسخ به ادعاهای به گفته ی آن: پریشانگویی ها (خرافات) در قرآن،  همه ی کسانی را که هنوز پرسشی در این زمینه ها دارند به یافتن «سامری» و پرسش از خود وی فراخوانده است:
«...بهتر است کسانی که این سؤال را دارند، خود سامری را بیابند و از او بپرسند!»

بجوی تا بیابی!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۹ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲

پی نوشت:
پاسخ به ادعای خرافات در قرآن (۸):گوساله طلایی که صدای گاو می داد

پیشتر عرض کردیم که یکی از ترفندهای شبهه افکنها تفسیر به رأی قرآن آنهم به بدترین شکل ممکن است. اینگونه که اسلامستیزان از قرآن سوءبرداشتهای غرضورزانه می کنند، هر کس که با حقیقت آشنا نباشد ممکن است خیال کند که این افراد در ادعاهایشان صادقند.

الف. قرآن در آیه ۱۴۸ سوره اعراف و ۸۸ طاها می گوید گوسالۀ طلای سامری از خود صدای گاو در می آورده است، آخر کدام عاقلی می تواند باور کند که گوساله طلایی نعره گاو داشت و بانگ می کرد؟

در پاسخ به این سؤال، سخنان مختلفی می توان گفت. طبق روایات و تفاسیر معتبر هرگز ادعا نمی شود که این صدا از خود گوساله بوده است:
۱. طبق برخی روایات، این صدا به فرمان خود خداوند، از گوسااله در می آمد تا خداوند یهودیان را آزمایش نماید و هر کس میزان ایمانش را نشان دهد. به روایات زیر به نقل از تفسیر بیان السعادة توجه فرمایید:
 از امام باقر عليه السّلام روايت شده است: در چيزهائى كه موسى با پروردگارش مناجات مى‏كرد اين مطلب بود كه گفت: پروردگارا اين سامرى، گوساله را ساخته است، و آيا اين صدا از ساخته سامرى است؟ پس خداوند به او وحى كرد كه اى موسى آن آزمايش من است و از آن جستجو و تفحّص نكن.
و از امام صادق عليه السّلام است كه موسى گفت پروردگارا چه كسى بت را به صدا در آورد؟ خداى تعالى فرمود: اى موسى من آن را به صدا در آوردم، پس موسى عليه السّلام گفت: آن نيست مگر آزمايش تو...
ادامه آیه می فرماید که آیا اینها ندیدند که این گوساله طلایی مانند خداوند یکتا با آنها سخن نمیگوید؟ در واقع این امتحانی دشوار از بنی اسرائیل بود که بعد از دیدن آن همه معجزه و غرق شدن سپاه فرعون در مقابل چشمانشان، بخاطر دیدن یک گوسالۀ عجیب گروهی از آنها گمراه شدند...
۲. برخی تفاسیر اشاره می کنند که طبق برخی روایات سامری از خاک پای جبرئیل در دهان گوساله ریخت، و گوساله زنده شد. چنین روایاتی بخاطر تضاد زیادی که با عقل سلیم دارند، قابل قبول نیستند. مگر خاک پای جبرئیل خاصیت زنده کردن اجسام را دارد؟ البته چنانکه در قرآن آمده خود سامری این بهانه را آورده است و این نشان می دهد که این روایات جعلی به شکلی داستانسازی بر اساس سایر آیات قرآن بوده است. پس این تفسیر قابل قبول نیست مگر اینکه بخواهیم آنرا در جهت پاسخ اول استفاده کنیم و بگوییم: سامری قصد داشت با خاک جای پای جبرئیل جادو کند و خداوند برای آزمایش قوم کاری کرد که آنچه او می خواست بشود و ...
۳. طبق برخی تفاسیر، سامری مجسمه را طوری تعبیه کرده بود که هوا در آن ایجاد صدا می کرد.
این تفسیر، قابل قبول است و امروزه نیز ما مثال های زیادی از این می بینیم. برای نمونه زمانی را فرض کنید که صدای باد از جدار پنجره ایجاد صدایی خاص را می کند.
۴. برخی تفاسیر هم می گویند که سامری یکی از همفکران خود را داخل مجسمه گذاشته بود (مثل ماجرای اسب تروا!!) و او این صداها را در می آورد.

پس می بینیم که توجیهات زیادی برای این صدا وجود دارد، و نیاز نیست بگوییم گوساله از خود صدا در می آورده است. به نظر من از همه بهتر مورد ۱ و ۳ هستند، که اتفاقا یکدیگر را نقض هم نمی کنند، زیرا بسیارند امتحاناتی که خداوند به وسیله عوامل طبیعی از ما گرفته است.

ب‌.   قرآن می گوید سامری، از خاک پای جبرئیل در گوساله ریخت و او به صدا در آمد، آیا این با عقل انسان همخوان است؟

قرآن می گوید که این توجیه از طرف سامری بیان شده است و قرآن آنرا تنها نقل قول فرموده است. پس بهتر است کسانی که این سؤال را دارند، خود سامری را بیابند و از او بپرسند!


شماره گذاری ها در این نوشتار اندکی از سوی اینجانب بهبود یافته است. برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!