«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

در ولایت امام زمان، اینگونه بوزینگانی دست آموز پرورانده و به جان مردم انداختند!


به ویدئوی زیر بنگرید! این آقا یکی از به گفته ی آن ها، نمودارهای اسلام (حجت الاسلام) است؛ آخوندی است پرچانه و گستاخ که به گفته ی خودش جز قرآن و حدیث، نه کتاب و نه روزنامه می خواند؛ آخوندی دلقک از کاشان که در همان نخستین سال های انقلاب در برنامه ای رادیویی یا تلویزیونی به شوخی، آخوندها را به دوالپایانی مانند کرده بود که وقتی بر دوش تان سوار شدند به این آسانی پایین نمی آیند؛ این ها را با همان گویش کاشی، به پندار خود برای دلسرد کردن دگراندیشان و کسانی که خواهان پیشرفت ایران بودند، بر زبان رانده بود؛ راست هم می گفت: مردم را به خاک سیاه نشانده اند؛ ولی خود هنوز بر دوش شان سوارند؛ گرچه پشم و پیله شان، خوشبختانه برای بسیاری و از آن میان، بخش عمده ای از توده ها که دین و مذهب شان را دستاویز زراندوزی و نیرنگبازی نکرده اند، خوب روشن شده است. ویدئویی که گویا در یک برنامه ی تلویزیونی برایش گذاشته اند و خود نیز آن را به یاد ندارد، یکی از برنامه های درس اسلامی اش در نخستین سال های انقلاب بهمن ۵۷ است.

با کاربرد نادرست زبانزدی که به کنایه و از بنیاد درباره ی آدم های سطحی نگر و ظاهربین بکار می رود به پندار خود، همه ی اندوخته ی دانش آدمی از آغاز تاکنون را زیر پا می گذارد. همان هنگام که سرگرم نتیجه گیری دلخواه خود از سنجش خربزه و گردو و "درخت" خربزه است، کار دانشمند بزرگ زیست شناس و دیرینه شناس فرانسوی: ژرژ کوویه را به یاد می آورم که آنچنان در کالبدشناسی و شناخت ویژگی های زیستی جانوران دوران های کهن ورزیده شده بود که از روی یک استخوان کوچک آرواره (اگر درست به یاد داشته باشم!)، دایناسوری سترگ را کم و بیش آنگونه که پس از آن یا پس از مرگ وی، استخوان هایش از زیر خاک در جایی بیرون آورده و بازسازی نمودند، به تصویر کشیده و ویژگی های گیاهخوار بودن آن را نوشته بود؛ ولی آخوند دلقک با پیچشی کوچک در نتیجه گیری، زبانزد را آنگونه تعمیم می دهد که همه ی دانش آدمی را نشانه گرفته، آن را بی ارزش وانمود می کند. کسی که نمونه هایی چون وی تا همین چندی پیش رایانه را «جعبه ی شیطان» می نامیدند؛ ولی هم اکنون به "بخت" بیکارگی و مالِ مردم خوری، شاید بیش از هر کس دیگری از آن برای آماج های نیرنگبازانه ی خویش بهره می برند.

آماج آخوند فریبکار از کُلِّ داستانی که می گوید، رویهمرفته روشن است: پرورش آدم هایی گوش به فرمان، سرسپرده و ضد دانش و فرهنگ؛ مُقلّدهایی که بوزینه وار هرچه «بوزینه ی اعظم» دستور فرمود، نیندیشیده و نسنجیده فرمان برند؛ خوب گوش کنید! آخوند دلقک آموزش می دهد:
«... جهنمِ خودشه، مامورانش هم دستِ خودشه ... مالِ خودشه، هرکاری بخواد می کنه!»

... و اینگونه بود که از میهن انقلابی مان با آن همه شور و سرزندگی و امید به آینده، دوزخی ساختند مالِ خودشان و هرکاری از دست شان برآمد، برای شکست آن انقلاب بزرگ خلقی به انجام رساندند.

اکنون نوبت خود آن هاست که روانه ی دوزخ شوند و بیگمان، خواه ناخواه به آنجا که مالِ خودشان است، رهسپار خواهند شد! روشن تر بگویم: رهسپارشان خواهیم نمود!


ب. الف. بزرگمهر یکم خرداد ماه ۱۳۹۲



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!