اینگونه که به نظر می آید، دخترخانم
شکمویی است؛ نوشته است:
«از اون روز که ۲ کیلو گوجه سبز و
چاقاله بادوم با مخاطب خوردیم و شبش حالم بد شد، دیگه اشتهایم نسبت به گوجه سبز
کور شده.»
با خودم می گویم:
چه اشتهایی! دوکیلو گوجه سبز و چاقاله
بادوم؟! به شوخی و برای اینکه دلخور نشود با بهره بردن از زبانزدی توده ای می
نویسم:
«بهتر! اونجور که توی زبانزد (ضرب
المثل) اومده: کم تر خیکت رو پر می کنی!» (از «گوگل پلاس»)
آقایی که روشن نیست، شوخی می کند یا جدی
می گوید، می نویسد:
«تقوا پيشه كن و ايمانت را پايدارتر كن»
و خانم هم بی درنگ فرمانبرداری خود را
اینچنین به نمایش می گذارد:
«چشم ... جان! دیگه گوجه سبزم زیاد نمیخورم.»
با خود می اندیشم:
این یکی یا هر دو دیگر شورَش را در
آورده اند و می نویسم:
«پیدا کنید رابطه ی تقوا با گوجه سبز
را!»
آقای ظاهرن با تقوا شاید در پاسخ من، دوباره
می نویسد:
«هرچي باتقواتر باشي، گوجه سبزتر ميشه»
برایش می نویسم:
«آقای باتقوا! منظورت اینه که هرچی بیش
تر بخوری، بیش تر دل درد می گیری؟!»
و این بار، خانم شکمو، زبانش درست و
حسابی باز شده و با نام بردن "آقای باتقوا" می نویسد:
«... این دفعه گوجه قرمز و توت فرنگی!
تقوا از نوع قرمز.»
با خرسندی می اندیشم:
«... یک پاسخ جانانه: تقوا از نوع قرمز!»
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر