«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

یادی از دانشمندی وارسته


این کاریکاتور را که دیدم، یاد منوچهر پدرامی افتادم. دانشمندی وارسته، آدمی خودساخته و در گونه ی خود بی همتا. همان نخستین باری که به مدت یکماه و نیم با وی ماموریت زمین شناسی رفتم، بیش از چهار سالی که در دانشگاه آموخته بودم، یاد گرفتم و دانستم که زمین شناسی را آنگونه که باید و شاید درنیافته بودم! تکیه کلامش این بود:
کدام دانشمندی را می توانی نشان بدهی که توی دانشگاه، دانشمند شده باشد؛ حتا دانشمندانی که جذب دانشگاه ها شدند، دانش و نوآوری خود را از دست دادند.

از دید من، راست می گفت و من اکنون بیش از آن هنگام، سخن وی را درمی یابم. خود وی نیز با آنکه مهندس راه و ساختمان بود به زمین شناسی روی آورده بود و آنگونه که برایم تعریف کرده بود به خرج خودش زمین شناسی را که به آن عشق می ورزید، آغازیده بود. آدمی بود ساده و بی هیچ شیله پیله ای در گفتار و کردار. افسوس که چندین سال پیش، دیده بر جهان فرو بست. یادش سبز!

روزی درباره اش بیش تر خواهم نوشت. 

ب. الف. بزرگمهر    ۱۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!