«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۲۰, دوشنبه

مردک پیزوری هنوز هم با پررویی، لالایی های امام زمانی برای مردم می خواند!


این چند سطر را که در بالای صفحه ی آن تارنگاشت خواندم، هم خنده ام گرفت و هم برافروخته شدم. برافروخته از اینهمه پررویی از کسی که اکنون ادیب نیز از کار در آمده است! گفته است:
«مردی از جنس و نسل پیامبر اعظم(ص) و متصل به آسمان در پس یک زمستان طولانی می‌آید و حقیقت بهار انسان، حقیقت زندگی انسانی، صلح، امنیت و کرامت را با سبدهایی از گل، زیبایی، عشق و معرفت ناب به همگان هدیه خواهد کرد.»*

آدم باید بیش از اندازه پررو باشد که پس از آن همه نادانی و ناکارآمدی و نابکاری در پیگیری راهی که رفسنجانی پلید گشاینده و آغازگر آن بود، اکنون که گورش را گم می کند نیز چنین وعده های سر خرمنی به مردمی بدهد که در پی بی سیاستی های وی و آن رهبر نادان و نیرنگباز در باز گذاشتن دست تبهکاران اقتصادی و سیاسی به چنین تنگدستی و تیره روزی دچار شده اند.

اگر جای وی بودم، در میان آنهمه شعارهای پوچ و میان تهی چون «معرفت ناب» که خود نیز نمی داند چیست، به «مردی از جنس و نسل پیامبر اعظم و متصل به آسمان» که ادعای هماوندی با او را دارند، پیام می دادم تا بجای سبدهایی از گل، زیبایی و ...، دستِکم سبدهایی از تخم مرغ برای مردم به ارمغان بیاورد.

مردک پیزوری همراه با سایر دزدان اسلام پناه، میلیاردها میلیارد از سرمایه ی ملی و بودجه ی عمومی ایران بالا کشیده و به باد داده اند و هنوز با گستاخی، لالایی های امام زمانی برای مردم می خواند و به مردی چسبیده به آسمان، حواله شان می دهد.

یادتان نرود! وعده ی ما و مردم با شما در آسمان نخواهد بود. همینجا بر روی زمین سفت، حساب تان را خواهیم رسید. دیر نیست، آنروز!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ خرداد ماه ۱۳۹۲  

* «رئیس‌جمهور در دیدار مسئولان نظام با رهبر معظم انقلاب به مناسبت مبعث پیامبر اسلام»، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۹۲، «خبرگزاری فارس»:

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!