تصویر این گربه با عینکی بر چهره و
بویژه نوشته ی روی آن، گفتگویی با استادی جاافتاده در دانشگاه آمستردام هلند در
سال ۱۹۹۳ ترسایی و نوشتار کوتاهی که در آن باره نگاشته بودم را به یادم آورد. این
نوشتار، چندین سال پیش در گاهنامه ی اینترنتی «فرهنگ توسعه» (۱۳۸۷) درج شده
بود. با بسته شدن آن گاهنامه، برخی از نوشتارهایم که تنها برای آنجا می فرستادم و از آن میان، این نوشته دیگر در دسترس نیستند و شاید از چندتایی از آنها، خود نیز نسخه ای نداشته باشم. به
هر رو، نسخه ای از این یکی را در رایانه ام، یافته و آن را تنها اندکی در نشانه
گذاری ها ویرایش نمودم.
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۲
|||||||||||||||||||||||||||||
گفتگو با
استاد "بیطرف"
این گفتگو به چندین سال پیش از این باز
میگردد؛ اما موضوع آن برایم همچنان تازگی دارد.
با آقاى پرفسور ... در طرحى پژوهشى به
نام «تفكیك اجتماعى در مقیاس كوچك»* در دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه آمستردام همكاری
میكنم. آقاى پروفسور پس از حدود بیست سال
كار در دانشگاه، به عنوان استادى جاافتاده برای خود اسم و رسمى دارد و به اصطلاح
پایش قرص شده است.
درباره طرح با هم گفتگو داریم. طرح
مزبور به بررسی و پژوهش این مساله می پردازد كه آیا در شهرهای بزرگ هلند مانند
آمستردام و رتردام نیز مانند شهرهای بزرگ آمریكا مثلا" نیویورك با موضوع تفكیك
گروههای اجتماعی، نژادی و قومی سروكار داریم یا نه.
بحث من و آقای پروفسور بر سر گزارشی است
كه تهیه نموده است. گزارش وی به جز مشتی آمار و ارقام، روشنگر چیز دیگری نیست؛ هیچگونه
نتیجه گیری یا رهنمودی در بر ندارد و تنها به جنبه ی فن آوری پدیده پرداخته است.
گزارش، توضیح آماری مساله ای را به نمایش می گذارد كه هرجهانگردی با زیرپا گذاشتن
شهری مانند آمستردام، خیلی زود به آن پی می برد. به وی، همین نكته را یادآور می شوم
و می گویم آمار و ارقام ابزاری هستند كه به یاری آنها می توان با ریشه یابی موضوع
مورد پژوهش و یافتن رابطه های تازه، نتیجه گیری هایی کرد و رهنمودهایی ارائه داد. تنها
توضیح پدیده كه مساله ای را حل نمی كند و به آن نمی توان نام طرح پژوهشی نهاد.
آقای پروفسور كه به روشنی از كشیده شدن
بحث به مسایل سیاسی ـ اجتماعی پرهیز دارد و به قول معروف: «آسته برو، آسته بیا، كه
گربه شاخت نزنه» راهنمای زندگیش بوده است، در پاسخم با لحنی استاد مابانه می گوید:
«وظیفه ما دخالت در امور سیاسی نیست (به نظرم عمدا" امور اجتماعی را
از قلم میاندازد!)... ما به عنوان پژوهشگر بیطرف هستیم ... وظیفه ی ما اندازه گیری
است ... ما تنها به متر كردن بسنده می كنیم.»
فراموش كرده ام چه پاسخی به وی داده ام
و این موضوع چندان مهم هم نیست؛ اما، همیشه باخود می اندیشم:
آیا در عرصه اجتماعی، آنهم در جامعه ای
كه از طبقات با منافع آشتی ناپذیر تشكیل شده می توان از بیطرفی سخن راند؟ و آن
"بیطرفی" به سود چه طبقه و یا طبقات اجتماعی است؟
آیا وظیفه پژوهشگر صرفا اندازه گیری و
متر كردن است؟ متركردن به چه منظوری ؟ به این منظور كه تنها آنرا اندازه گیری كرده
باشیم؟ خوب، این به درد چه كسی میخورد؟!
ب. الف. بزرگمهر ۱۲/۷/۲۰۰۸
* Segregatie op microniveau
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر