«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

چرا و با چه آماجی، پس مانده تبلیغات رسانه های امپریالیستی به خورد مردم داده می شود؟!


کسی است کم و بیش بسان آن جوانک پیراهن گورخری و یکی دو تن دیگر که تبلیغات سامانمندی (سیستماتیک) با گرایشات نولیبرالیستی را پی می گیرند؛ گرچه، کارکشته تر از آن جوانک نادان و دیگرانی چون وی که هنوز انشای دوره ی ابتدایی مشق می کنند. تبلیغاتِ همگی شان، گرچه رویهمرفته دلچسب لایه های میانگین به بالای جامعه ی ایران است، ولی حتا سمت و سوی پشتیبانی از منافع طبقاتی این لایه های اجتماعی را نیز بیگمان ندارد؛ بیش تر، چیزی دلخوشکُنک برای خنداندن که در پس آن زایش اندیشه ای نو نهفته نیست؛ پوچ و سطحی که پیش و بیش از هر چیز دیگر، آب به آسیاب نیروهای امپریالیستی می ریزد!

می نویسد:
«این انتخابات نشون داد، مردم ایران دوست ندارن لیبی، سوریه یا کره شمالی باشن»

من که با درونمایه ی اینگونه تبلیغات از سرچشمه ی آن ها در باختر آشنا هستم، برایش رُک و پوست کنده، می نویسم:
«نان به نرخ روز نخور داداش جان!»

پاسخ می دهد:
«داداش جان ارسال پست الزامن به معنای تایید یا موافقت با محتوای آن نیست. من هم نظرم رو لابلاش بیان میکنم. شما هم بنویس.»

با شناختی که از وی و شیوه ی کارش یافته ام، دوباره برایش می نویسم:
«بنابراین به زبان خودت تایید می کنی که یک میرزا بنویس هستی که هرچه دستت بیاید درج می کنی؟! مگر برای جایی کار می کنی؟ افزون بر این، صادقانه صحبت نمی کنی! موردهای بیش تری از شما سراغ دارم. کره شمالی چه ربطی به سوریه و لیبی دارد. می توانی توضیح بدهی که چگونه دوغ و دوشاب را با هم قاتی می کنند و به کمک شما به خورد مردم می دهند؟ آیا آن کسانی که نمی خواهند به گفته ی آن آدم نیرنگبازی که چنین نوشته، کره شمالی شوند، همه ی مردم ایران هستند؟ آیا با برزبان راندن چنین سخن بسیار نادرست و میان تهی که برپایه ی تبلیغات امپریالیستی بر ضد مردم جمهوری دمکراتیک خلق کره شکل گرفته که گویا آنجا نان ندارند و بیچاره هستند و آزادی ندارند و چنین و جنان دروغ های شاخداری تنها برای لایه های میانگین به بالای اجتماعی که چنین تبلیغاتی خوشایندشان است، بافته نشده و نمی شود؟ و آیا چنین تبلیغی صاف و ساده به سود خود کشورهای امپریالیستی که جهان را می چاپند؛ نیست؟!»

این بار، با صورتکی چون کم و بیش هر روستایی ساده دلی که افزون بر سادگی به ویژگی های گاه ناشایست دیگری نیز آراسته است، پاسخ می دهد:
«دوست عزیز شما طرفدار کره شمالی هستید؟ یا مایلید ایران مثل کره شمالی بشه؟ از دید من کره شمالی یک دیکتاتوری مخوف و وحشتناکه. خبرهای منتشر شده درباره نبود آزادی و وجود خفقان و فقر و سرکوب از دید من همه درست هستند. اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان علاقه ای ندارند ایران تبدیل به کره شمالی بشه.

این که من چی رو به اشتراک میذارم و به چه دلیل سلیقه و انتخاب شخصی منه و برای خوشامد یا ناراحتی کسی این کار رو نمیکنم. درباره صداقت یا میرزا بنویس بودن من هم هرچی دوست دارید میتونید فکر کنید. نیازی ندارم به شما چیزی رو ثابت کنم. تنها جهت اطلاع بد نیست بدونید خانمی که این توییت رو نوشته از دوستان چپگراست و دهها توییت عالی داشته که شاید خود شما هم بهش پلاس داده باشید.»

بازهم، یکبار دیگر بی صداقتی خود را نشان داده است. ناچارم این بار فاکت های بیش تری بیاورم و نادرستی نوشته ی سفسطه آمیزش را دستِکم برای دیگرانی که اینگونه نوشته ها به خوردشان داده می شود، روشن تر نمایم. می نویسم:
بی صداقتی خودت را بازهم بیش تر نشان دادی! چه کسی گفته است، ایران باید کره شمالی شود؟ و آیا چنین سخنی چیزی بیش از یک یاوه است که کشوری مانند کشور دیگر شود؟ شما حتا در اروپای باختری که کشورهای آن، درازترین تاریخ رشد کلاسیک سرمایه داری میان همه ی کشورهای جهان را دارند و از سطح رشد اقتصادی ـ اجتماعی کم و بیش همسانی با یکدیگر برخوردارند، نمی توانی دو کشور بیابی که مانند یکدیگر باشند. هر کشوری شرایط رشد اجتماعی ـ اقتصادی خودش را دارد.

طرفدار کره شمالی بودن اینجانب هم به این ترتیب، سخن چندان درستی نیست. در آن کشور سامانه ای سوسیالیستی آمیخته با ویژگی های ناگزیر فرهنگی ملی و باستانی برقرار است که ناهمتایی ها و نارسایی هایی را در زمینه ی شکوفایی بیش تر سامانه ی سوسیالیستی در آنجا در پی داشته و دارد؛ بویژه آنکه این کشور همواره به درازای دهه ها با چنگ اندازی کشورهای امپریالیستی ژاپن و ایالات متحد روبرو بوده و نیمی از سرزمین آن در چارچوب رژیم آمریکاساخته و پوشالی به نام «کره جنوبی» درچنگال نیروهای اهریمنی سرمایه داری جهانی به رهبری «یانکی» هاست. با این همه، من که در زندگی خود به عنوان یک پژوهشگر ـ و نه به عنوان خبرنگار یا خبرنویس فلان یا بهمان روزنامه و رسانه که برابر دستور و سیاست روز ارباب این یا آن رسانه کار می کند ـ شناخت کم و بیش خوبی درباره ی روندهای سیاسی عمده ی جهان دارم و در برخی از زمینه ها این روندها را تا ژرفای مشخصی نیز کاویده ام به خود اجازه ی اظهارنظر بیش تر درباره ی آن کشور و از آن بدتر و ناشایست تر، در یک جوال نمودن آن کشور با لیبی و سوریه را نمی دهم و درباره ی هیچکدام از آن سه کشور، آگاهی بسنده ندارم تا آن ها را با کشور خودم که درباره ی آن نیز آمارهای درستی در دست نیست و چه بسا آگاهی خود من نیز در بسیاری زمینه ها نارسا باشد، بسنجم. به این ترتیب، کُلِّ جمله ای که از اندیشه ی کسی گذشته، نشر و بازنشر یافته، یاوه ای بیش نیست؛ به جمله، یکبار دیگر نیک بنگرید:
«این انتخابات نشون داد، مردم ایران دوست ندارن لیبی، سوریه یا کره شمالی باشن»

این تنها گونه ای از مغزشویی حساب شده بر پایه پیشداوری هایی است که آن ها نیز پیش تر از سوی رسانه های نیرومند باختر زمین که بخش عمده ای از آن در دست سیهونیست هاست، در مغز خوانندگان و بینندگان کاشته شده است.

حتا با نادیده گرفتن یاوه گویی سراپای عبارت بالا، آمار روشنی در این باره که همه ی مردم ایران دوست ندارند لیبی، سوریه یا کره شمالی باشند در دست نیست که کسی بتواند چنین ادعایی کند؛ و کم ترین هماوندی میان «نهاد» و «گزاره» در دو جمله ی عبارت که جمله ی نخست آن نیز بدون واژه ی پیوند «که»، جمله ای نارسا و ناروشن است، دیده نمی شود؛ افزون بر آن، با نادیده گرفتن جنبه صوری نارسایی های جمله، درونمایه ی (مضمون) آن نیز با آنچه پیش تر گفته شد، بسیار ناروشن، نارسا و آنگونه که در زبان تازی بهتر به گوش آشناست، دچار «جهل مُرکّب» بوده، هیچ پایه و بنیاد درستی ندارد. 

گذشته از همه ی آنچه آمد، لحن گویشی که بکار برده شده، خوار و کوچک شمردن ملت های دیگر (نه تنها جمهوری دمکراتیک خلق کره که از روی نادانی، «کره شمالی» خوانده می شود!*) را دربردارد.

تا آنجا که من آگاهی دارم، بخش عمده ای از تبلیغات بر ضد «جمهوری دمکراتیک خلق کره» که من با احترام به مردم سرفراز آن، نام آن کشور را چنین می برم، تبلیغاتی دروغ و ساخته ی رسانه های دروغگوی باخترزمین است؛ همان رسانه هایی که آبشخور عمده ی شما نیز همانجاست. به این بیش تر نمی پردازم و امیدوارم وادارم نکنید که از آنچه می پراکنید، فاکت های مشخصی در این زمینه بیاورم!

بیاییم به نمودها و نمودارهای راستین سطح رشد اقتصادی ـ اجتماعی در «جمهوری دمکراتیک خلق کره» و چالش های سیاسی یی که آن کشور با آن ها دست و پنجه نرم می کند، نگاهی بیفکنیم و آن را با گرامی میهن خودمان بسنجیم. آنگاه، عیار یاوه سرایی ها درباره ی مردم و کشور «جمهوری دمکراتیک خلق کره» بیش تر روشن می شود. در این باره، بخش هایی از یادداشتی را که چندی پیش در تارنگاشتی چپ نما درج شده بود، برگرفته ام. گرچه آن تارنگاشت را خوش ندارم، ولی نوشته ی درج شده را که گفتگویی با یکی از ویژه کاران جغرافیای سیاسی و کارشناس نظامی روسیه است، بیش از نوشتارها و یادداشت های دیگر درباره ی جُستار مورد ستیزه، گواهمند دیده و پسندیدم. واپسین گفته های وی که کشورش: روسیه با رژیم پوشالی «کره جنوبی» بند و بست هایی نیز دارد و به آن جنگ ابزار می فروشد، می تواند هر آدم درستکاری را که زیر تاثیر تبلیغات پلید رسانه های امپریالیستی درباره ی آن کشور است، از خواب نادانی بپراند؛ و من اگر رنج نوشتن را بر خود هموار نموده ام، چنین پنداشته و انگاشته ام؛ وگرنه، اگر پاسخی نیز می نوشتم، بیگمان کوبنده و رسوا کننده می بود. آن کارشناس می گوید:
«... ما به کار فعال دیپلماتیک بیشتری نیاز داریم و نه پخش اطلاعات کلیشه ای مبنی بر این که کره شمالی در فقر فرو رفته است. در بسیاری موارد آنها بهتر از ما زندگی می کنند. پایداری آنان، نوید از آینده بهتری را میدهد ...»** آن نوشتار را که از سوی اینجانب تا اندازه ای پارسی نویسی و بویژه در نشانه گذاری ها ویرایش شده و بخش هایی از آن را نیز پیراسته ام، در زیر این یادداشت آورده ام.

بگذارید حقیقتی را نیز آنگونه که من می بینم، برای شما بگویم:
مردم آن کشور بسی سرفرازتر از ما ایرانیان هستند که روشنفکران و کاربدستانش، مذهبی یا غیر مذهبی، اینچنین آسان و گاه به بهایی ناچیز تن به نوکری و سر سپردگی بیگانگان می دهند. از شما چه پنهان، چندین بار تاکنون آرزو کرده ام، کاش در آن کشور پا به جهان نهاده بودم و نه در کشوری سرتاپا فریبکاری و نیرنگبازی و انباشته از ولایتمدارانی گنده گو و نادان از چپ تا راست! 

در بخش دیگری از پاسخ خود نوشته اید:
«این که من چی رو به اشتراک میذارم و به چه دلیل سلیقه و انتخاب شخصی منه و برای خوشامد یا ناراحتی کسی این کار رو نمیکنم ... تنها جهت اطلاع بد نیست بدونید خانمی که این توییت رو نوشته از دوستان چپگراست و دهها توییت عالی داشته که شاید خود شما هم بهش پلاس داده باشید.»

کوتاه برایتان می نویسم:
آیا اگر کسی به شما چنین چیزی پاسخ دهد، درباره اش چه خواهید اندیشید؟ آیا به این ترتیب، هر کسی حق دارد هر دروغ و نیرنگی را زیر هر عنوانی چون «چندسویه گرایی» («پلورالیسم») و به هر بهانه ای چون «نسبیت گرایی» («رلاتیویسم») به اشتراک بگذارد و کسی نیز این حق را نداشته باشد که آن را نقد کند؛ چون گویا باب طبع آقا یا خانم بوده است؟!

آیا پیش خود می پندارید که من نیز مانند بسیاری از باندبازان و فرقه گرایان، خط کشی بر این پایه دارم که این یکی «خودی» و آن دیگری «ناخودی» است؟! چندی پیش، فیدل کاسترو که من نیز چون بسیاری دیگر از آدم ها وی را به خاطر شیوه ی زندگی و نزدیکی سخن و کردارش، بسیار دوست دارم، اظهارنظری نموده بود که من آن را نارسا یافته و نقد کردم. اینکه این خانم یا آن آقا چپگراست، دلیل آن نیست که هرچه می گوید، دیگر چپگرایان باید بپذیرند؛ چون گویا «خودی» است. کارِ من، شما و هر کسی باید از سوی دیگران نقد شود تا بتوانیم اشتباهات خودمان را ببنیم و آن ها را بهبود بخشیم. به عنوان نمونه، چندی پیش جوانی مذهبی، زیاده رویم را درباره ی پا فراتر نهادن از اندازه ای شایسته درباره ی جُستاری یادآور شد و من از آن بسیار خرسند شدم؛ زیرا با کمی باریک شدن بیش تر دریافتم که وی درست می گوید. در پهنه ی اجتماعی، اینکه بگوییم «سلیقه و انتخاب شخصی من است» از اظهارنظر دیگران نمی تواند جلو بگیرد و تنها خودخواهی خود را به نمایش گذاشته ایم و این نکته ی مهم را در جامعه ی خودکامه زده ی خودمان باید به دیده بگیریم که نقد اجتماعی باید از جنبه ای هرچه گسترده تر برخوردار شود تا پیشرفت کنیم؛ وگرنه، دستِ بالا پیشرفتی لاک پشتی خواهیم داشت که در سنجش با پیشرفت های پرشتاب دیگران،حتا پیشرفت بشمار نمی آید.     

ب. الف. بزرگمهر    ششم تیر ماه ۱۳۹۲

* هنگامی که عبارت «کره شمالی» بجای نام درست آن کشور بکار برده می شود، خواه ناخواه و دانسته یا نادانسته بر تبهکاری امپریالیست های امریکایی در بخش شدن سرزمین باستانی کُره به دو نیمه ی جنوبی و شمالی که به «سازمان ملل متحد» آن هنگام که بسیار بیش از هم اکنون در چارچوب منافع کشورهای امپریالیستی و بویژه ایالات متحد عمل می نمود، گرانبار نمودن آن مهر تایید زده ایم!

** «کره شمالی آن نیست که در ذهن مردم ترسیم کرده اند»، گفتگو با ژنرال لئونید ایواشوف، رییس آکادمی مسائل ژئوپلتیکی روسیه، برگردان از س. آشنا از روزنامه ی «ساویتسکایا راسیا»، ۲۳ آوریل سال ۲۰۱۳

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

«کره شمالی آن نیست که در ذهن مردم ترسیم کرده اند، گفتگو با ژنرال لئونید ایواشوف، رییس آکادمی مسائل ژئوپلتیکی روسیه، برگردان از س. آشنا از روزنامه ی «ساویتسکایا راسیا»، ۲۳ آوریل سال ۲۰۱۳
 
درمورد کره شمالی درذهن ما باور کلیشه ای پایداری به وجود آورده اند که این کشور فاصله اندکی با عصرغارنشینی دارد؛  کشوری که گرسنگی دائمی مردم را در صف دریافت پیاله ای برنج متشکل ساخته است. این پندار درست نیست. کافی است یادآوری شود که  کره شمالی یکی از قدرت های فضایی است که ماهواره به فضا پرتاب می کند. جزو باشگاه قدرت های موشکی حهان است. مخصوصا که آنها توانستند موشک میان برد تولید خویش را بر روی شاسی اتومبیل نصب کنند؛ چیزی که نه ما و نه آمریکایی ها نتوانستیم، انجام دهیم. کره شمالی به تولید تانک ساخت کشور خویش دست زد که از تانک های مدرن روسی چیزی کم ندارد.

نمونه دیگر، قدرت تنازع بقای این کشور است. به خاطر بیاورید که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کوبا و کره شمالی که برهمکاری اقتصادی با اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای اردوگاه سوسیالیستی تکیه داشتند، منزوی شدند. آنها در ۲۰ سال اخیر تحت تحریم بوده اند. بیایید تصور کنیم که پس از دو هفته چه اتفاقی برای روسیه می افتاد، چنانچه از خرید نفت و گاز ما سر باز می زدند. افزون بر آن، ما را نیز مشمول تحریم مواد غذایی می کردند. حتی حرف آن را هم نمی خواهم بزنم.

آری، کره ای ها گرسنگی کشیدند. اما امروز کسی از گرسنگی در آن جا هلاک نمی شود. در عوض  توانستند از انبوهی از مشکلات بگریزند. این در کشور ما است که روزانه ۱۰۰ نفر به علت اعتیاد به مواد مخدر می میرند.

در جمهوری دموکراتیک خلق کره به همین سادگی، چنین پدیده ای وجود ندارد. در آنجا افراد بی کار، بی سرپناه، گدا و کودکان بی خانمان را نمی توان یافت.

کشور در حال توسعه می باشد ... خدمات پزشکی رایگان، مسکن رایگان، آموزش و تحصیلات رایگان و بسیاری دیگر از خدمات اجتماعی رایگان وجود دارد. هرچند همه زندگی ساده ای دارند، ولی تقریبا زندگی همه در یک سطح می باشد. اندک شباهتی با آن شکاف اجتماعی وحشتناکی که در روسیه و حتی در کره جنوبی دیده می شود، وجود ندارد. به جز این در کره شمالی از هنگام  ”کیم چن ایر“ اصلاحات دموکراتیک هرچند بااحتیاط بسیار آغاز گشته است.  آنها بصورت جدی به مطالعه تجربه ویتنام که تجربه ای موفق بوده است  توام با سرعت رشد، با حفظ ایدئولوژی سوسیالیستی و اقتصاد سوسیالیستی پرداخته اند.

... اگر صحبت در باره شبه جزیره کره باشد، باید گفت که در اینجا رهبران جدید بشدت تحت تاثیر نیروهای نظامی قراردارند. مسائل امنیتی به راستی به شکل حادی مطرح  می باشد ... حتی بدون درگیری اتمی، منطقه به آسانی به چرخ گوشت خونینی تبدیل خواهد گشت ...

نباید فراموش کرد که کره جنوبی تحت چتر نظامی ـ هسته ای ایالات متحده آمریکا قراردارد. چنین چتری را جمهوری دموکراتیک خلق کره ندارد. به همین مناسبت درحال حاضر به توسعه شدید مجموعه صنایع نظامی منجمله بخش هسته ای برای ایجاد تضمین امنیت خود پرداخته است.

... توجه داشته باشید، جنگ هنوز آغاز نشده ولی آنها [نیروهای یانکی] در حال استقرار سامانه های دفاع موشکی، گروه بندی سربازان و افزایش حضور خود در منطقه، منجمله  با بمب افکن های استراتژیک هسته ای، ناوهای هواپیما بر و غیره می باشند. سامانه دفاع موشکی بر علیه ما و چین ایجاد کرده اند و می گویند ببینید که چه نیروهایی ما را تهدید می کنند؟! این بدین معنی است که آمریکایی ها خود را محق به گسترش و تعمیق سیستم سامانه دفاع موشکی می دانند.

در اروپا بر علیه ایران، در خاور دوربر علیه کره شمالی. تمام این تهدید ها حماقتی است که تاثیر خود را بر زندگی میلیون ها انسان می گذارد.

ژاپن به لطف کره شمالی در واقع فراتر از چارچوب قانون اساسی خود که توسط ژنرال مک آرتور نوشته شده، رفته است. این کشور که هم اکنون در مقیاس کامل نیروی نظامی ایجاد کرده و به کار برنامه هسته ای پرداخته (حداقل تا هنگام وقوع فاجعه فوکوشیما روی این برنامه کار می کرده) با ایجاد سامانه دفاع موشکی خود، گروه بندی معمول نیروی هوایی را برهم زده است که همه این موارد گویا بر علیه جمهوری دموکراتیک خلق کره سامان داده شده است.
با اطمینان می توان باور داشت که تهدید هسته ای از سوی کره شمالی منتفی می باشد. حتی باتوجه به داده های آمریکایی ها، کره شمالی تنها ۸ سامانه پرتاب موشک هسته ای بدون کلاهک دارد.

درتاریخ ۱۲ ماه مارس رییس سازمان ملی اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا به کمیته نمایندگان مجلس سنا گزارشی ارائه نمود که در آن تهدید استفاده از سلاح هسته ای کره و ایران جزو تهدیدات درجه دو محسوب شده بود، با توجه به این که  از موارد ۷ - ۸ این گزارش که مربوط به تهدیدات سایبری است، به نام خطرات واقعی نام برده شده بود. این یعنی آن که آمریکایی ها احتمال حملات هسته ای را ممکن  نمی دانند؛ اما می توانند با استفاده از این موضوع، به بازی خود ادامه دهند.

نگاه کنید که آمریکایی ها در سال های اخیر چه سیاستی را اعمال می نمایند. این یکی از اصول سیاست خارجی آن هاست که اعراب را بر علیه اعراب، مسلمان را برعلیه مسلمان وادار به جنگ  می کنند؛ برای آنها مطلوب بود که روسها با یکدیگر، چینی ها با چینی ها، همسایه با همسایه  بجنگند، کره شمالی ها با کره جنوبی ها و ... در چنین حالتی آمریکایی ها همواره آماده بهره برداری از شرایط جنگی خواهند بود و خواهند توانست مشکلات عمیق خود را حل نمایند.

اگر حتی یک درگیری نظامی غیر هسته ای صورت پذیرد، ما امکان دریافت آلودگی رادیو اکتیو را خواهیم داشت. از آن جایی که به احتمال بسیار آمریکایی ها به حملات هوایی به رآکتورهای هسته ای که در این شبه جزیره بیش از ۳۰ عدد می باشد، دست خواهند زد. در آن صورت ما فاجعه جدید فوکوشیما را در مرزها شاهد خواهیم بود. افزون بر آن، اگر چنین چرخ گوشتی به کار بیافتد، ما  در خاور دور تا یک میلیون پناهنده از جمهوری دموکراتیک خلق کره خواهیم داشت.

اگر چین و روسیه با قاطعیت برای حل و فصل مناقشه دخالت ننمایند، احتمال وقوع  چنین سناریویی ۵۰ به ۵۰ خواهد بود. بنا براین ما احتیاج داریم که شب و روز با مشورت با چین و تحت فشار قراردادن ایالات متحده آمریکا تقاضای کاهش فعالیت آن ها را بنماییم. با درنظرگرفتن این که آنان  با مانورکامل نظامی به همراه نیروهای نظامی کره جنوبی، شبیه سازی حملات هسته ای و افزون بر آن پرواز بمب افکن های استراتژیک هسته ای بر حریم هوایی جمهوری دموکراتیک خلق کره، باعث برانگیزش و پیدایش کشمکش گشته اند. آنها رهبرجوان را به این کاربرانگیختند. هم اکنون کره شمالی در کوشش برای جلوگیری از تهاجم می باشد.

به هر حال، من به طورکامل با رییس اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا، که به وضوح گفت که سلاح های کشتار جمعی جمهوری دموکراتیک خلق کره به منظور تامین امنیت، دفاع  و بالا بردن اعتبار خود در دنیای امروز می باشد، موافق هستم. به ویژه که سخنی از حمله "پیشگیرانه " جمهوری دموکراتیک خلق کره در میان نیست. آنها تنها حریف را از رویارویی می ترسانند. در همین هنگام،  تحت فشار آمریکایی ها، کره جنوبی (بخوان: دولت پوشالی، سرسپرده و دست نشانده ی یانکی ها در بخش جنوبی اشغال شده ی شبه جزیره ی کره] برنامه حمله پیشگیرانه را پذیرفت که این آن چیزی است که واقعا خطرناک می باشد. تنش در حال رشد است و کافی است که انگیزشی سبب شود که جنگ واقعی آغازگردد. به هرحال در تاریخ معاصر ما بخشی وجود دارد که روسیه نقش مثبتی در حل و فصل درگیری کره ای ها ایفا کرده است. ما مدت طولانی است که روابط دوستانه و همکاری، بخصوص در زمینه اقتصاد با کره جنوبی داریم. ما تجهیزات نظامی به آنجا صادر نموده ایم. ما این درگیری را نمی خواهیم ...

برای  شروع روند همگرایی رهبران کشورهای دو کره به مناسبت زادروز و یا مناسبت های تاریخی دیگر برای همدیگر شادباش فرستادند. آن هنگام آمریکایی ها خوش شان نیامد؛ آنها این فرایند را نابود کردند. اما من باور دارم که پس از اینهمه روزها و هفته های پر تنش، کره ای ها اعم از شمالی یا جنوبی دوباره نزدیک شدن به مواضع یکدیگر را آغاز خواهند نمود. نکته اصلی، تامین اطمینان و امنیت متقابل می باشد ولی ما به کار فعال دیپلماتیک بیشتری نیاز داریم و نه پخش اطلاعات کلیشه ای مبنی بر این که کره شمالی در فقر فرو رفته است. در بسیاری موارد آنها بهتر از ما زندگی می کنند. پایداری آنان، نوید از آینده بهتری را میدهد ...»

برگرفته از:

افزوده های درون [ ] همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!