«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

همونی كه تو فیلم بود را بگو ... تشریح نكن، نمایش بده!


حاكم در سرزمین عجایب

دیشب هنگام نگاه كردن تاسفبارترین فرآورده ی تراژیك ـ كمیك تلویزیونی، براى آرام كردن خشمم، چیزهاى كوچكى نوشتم. شاید تنها همین چیزهاى كوچك، كوچكى امروزمان را بهبود بخشد.

١. آیا این نمایش، واقعا مناظره بود؟! بیشتر یادآور مسابقه هفته نبود؟ تبدیل مناظره نامزدهاى ریاست جمهورى به برنامه اى سرگرم كننده، واقعیت سیاست هاى كلان فرمانروا را نمایش داد. فرمانروا نه تنها بدنبال رها شدن از شرّ هرنوع مداخله مردم و از میان برداشتن نیروهاى سیاسى است كه در فكر "تقبیح" كلیت است. اجزاء را تا ابد نمى توان مهار كرد. او كم كم به سراغ كلیت مى رود.

صدایى از پشت همه ی آن زرق و برق، خطاب به نامزدها به گوش مى رسید:
«همونی كه تو فیلم بود را بگو ، بحث نكن!» فیلم چه بود؟ «حاكم در سرزمین عجایب».

٢. مسابقات تلویزیونی، تبدیل «آنتاگونیسم» ها و ناهمتایی (تضاد) هاى واقعی جامعه به اشكال بی خطر و مهار شده ى رقابتی «نیهیلیستی» است. همچشمی براى بردنى شخصى و خنثى. در خلال شبه مناظره امشب (یا همان مسابقه هفته)، همه ی «نیهیلیسم» فرمانروا را از فاصله ژرف میان تصویری كه بازنمایی شد و واقعیت اجتماعی مى توان دید. ستیزه هاى واقعى جامعه از راه یك مسابقه سرگرم كننده، به ریشخندآمیزترین شكل ممكن، ناپدید و بى خطر شدند؛ و در این میان، نابودی یك انقلاب را در سنجش میان مناظره بهشتی و كیانوری با این شوى تلویزیونى بروشنی مى توان گریه كرد.

روحانی یا عارف اگر نتوانند ناهمتایی های واقعی جامعه را در این فرصت (حتی به اندازه ای اندك) نشان دهند و به یكى از شركت كنندگان برنامه ی سرگرمی «شبكه یك» تبدیل شوند، نخواهند توانست «مردم» را دوباره بسازند. مشت میرحسین و نگاه خیره اش به دوربین را یادتان می آید؟

٣. عكس رهبر در كنار مجری و روبه نامزدهاى مسابقه كلیدى بود. هیچ نشانه ای بهتر از این نمی توانست وضعیت نهاد ریاست جمهوری را نشان دهد. «الیگارشی» فرمانروا اگر چهار سال گذشته، از میان برداشتن مردم از سیاست را در خیابان و كهریزك و اوین پیگیرى كرد، امسال راه از میان برداشتن مردم كل نهادهای نمایندگى را با کوچک شمردن آنها باز می كند.

برنامه سرگرمى ساز و خنثى، خنده دار است. همین خنده های ما میان این شوى تلویزیونی، خواسته ی حاكم اعظم بود. خنده هایی هیستریك كه پیامد از میان برداشتن مردم از سیاست است.

٤. پرسش هایى تستى و بخت هایی كوتاه براى سخن گفتن! این همه ی سیاستى بود كه براى مهار وضعیت، كارشناسان رسانه اى (!) آماده نموده بودند. از میان برداشتن تشریح كردن و خواست پاسخ هایى كوتاه، ریشه گرفته از ترسی است كه از تشریح وضعیت موجود برمی آید. هر تشریحى، موقعیت مهارشده را برهم مى زند. بیراه نبود كه تهیه كننده ی اعظم، كنكور راه انداخت و پاسخ كوتاه خواست: تشریح نكن، نمایش بده!

٥. محور شبه مناظره، چالش های اقتصادى بود و واژه كلیدى آن «تورم». تورم، حجم آوایی است كه سه سال است در كوچه اختر حبس شده، در اوین و رجایی شهر و خانه های ما. تورم، حجم آواهای آواره است. به گفته ی «گی دبور»:
اگر اقتصادتان لنگ می زند، پایتان را از روی حنجره ها بردارید؛ من از آنجا نان مى خورم.

٦. فرق خنده ها در برابر شوی تلویزیونی امشب و شادی در برابر دیدن این عكس، فرق میان درماندگی و امید است. اولی ، خسته و تهی و ناامیدت می كند و این دومی پُر و شادكام. خنده ی جمعی از دسته ی دوم است؛ خنده ای سیاسی! خنده ای كه نوید بخش است. خنده ای رو به زندگی؛ برعكس اولی كه رو به نیستی و كرختی دارد. پس از پایانش، غم و ناامیدی با كیفیتی نیرومندتر یورش می آورد. قهقه اش توانایی شگرفی برای واژگون شدن دارد: هق هق.

به امید شادكامی جمعی.

امین بزرگیان

این نوشتار ارزنده از سوی اینجانب ویرایش و پارسی نویسی شده است. عنوان آن را نیز از متن برگزیده ام.      ب. الف. بزرگمهر
  
پی نوشت:

برایش می نویسم:
«نوشته ی بسیار خوب و حتا بسیار خوبی است و یکی از مهم ترین آماج های این نمایش ریشخندآمیز را به درستی نشانه می گیرد؛ گرچه با یک نتیجه گیری آن همداستان نیستم و نمی توانم باشم. نوشته اید:
«... همین خنده های ما میان این شوى تلویزیونی خواسته حاكم اعظم بود.»

از دید من چنین نیست؛ خنده ی مردم و ساختن جوک و لطیفه درباره ی این شوی ریشخندآمیز بر پایه ی الگوی امریکایی، نشاندهنده ی هشیاری آن هاست و آنچه را که حاکمیت در پی آن بود، خنثا می کند. چنین خنده ای و چنین واکنشی از دید من، حتا نشانه ی خوبی برای رویارویی های آینده با رژیمی تبهکار و فرومایه است!

به هر رو و با نادیده گرفتن تنها همین یک نکته، نوشتار شما را در آن اندازه ای که خود توان دیدن دارم، نوشتاری ژرف بینانه می بینم.»

... و کاری هم به این ندارم که روحانی، عارف و بسیاری دیگر از آن ها، برخلاف خوشبینی وی، بخشی از همین نمایش ریشخندآمیزند. به آن ها امید بستن، آب در هاون کوبیدن است.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۱ حرداد ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!