افشین اُسانلو را به آن زندان جابجا کرده بودند؛ در حالی که بیش از چند ماه از پایان محکومیتش نمانده بود به شکلی رمزآلود
در پی سکته ی قلبی جان می سپارد. این، نخستین مورد در آن زندان نیست؛ و اگر در بر
این پاشنه بچرخد، واپسین بار نیز نخواهد بود.
تنی چند از زندانیان سیاسی در این باره،
بیانیه ای داده اند که چنین می آغازد:
«روسای
محترم قوای قضاییه، مقننه و رئیس جمهور منتخب
با سلام و تحیت
چنانچه مستحضر هستید ...»
... و من دو تن از آن ها را در حالی که
ریش شان می جُنبد و دهان شان را گرد کرده اند به پندار می آورم که نامه را این رو
و آن رو می کنند و سپس دندان هایشان را نشان می دهند!
چیزی دندانگیر برای آن ها نیست و در
اندیشه می شوم که سلام و تَحیّت که این یکی باز هم به آرشِ درود و سلام و نیایش است،
چرا؟! و اگر مستحضر نبودند، چه؟! مگر آن یکی که رییس زندان های کشور نیز هست،
مستحضر بود؟ نه! تنها مرگ آن زندانی سیاسی را به استحضار رساند و بس!
این نامه که آن زندانیان سیاسی با نوشتن
آن، یکبار دیگر از جان خود مایه گذاشته اند به هیچ روی بسنده نیست! بجای پرداختن
به گفتگو و ستیزه هایی پیش پا افتاده، یگانه شویم و صدای اعتراض یکپارچه مان را چون
مشتی کوبنده بر سر رژیم فرومایه و تبهکار فرود آوریم!
همه ی زندانیان سیاسی باید از زندان ها
آزاد شوند!
ب. الف. بزرگمهر دوم تیر ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر