«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

آیا توده های مردم، تاکنون همه کاره ی کشور بوده اند که چنین تیره روزند؟!


«من در انتخابات ۸۸ شرکت کردم و به میرحسین موسوی رأی دادم. رأی‌ مرا دزدیدند. دزدها یک پیام بیشتر نداشتند:
”رأی شما مردم ارزشی ندارد. ما برایتان تصمیم می‌گیریم.“
من در انتخابات ۹۲ رأی می‌دهم تا یا رأیم خوانده شود، یا آن‌ها را دوباره مجبور به دزدی کنم. نمی‌گذارم نامزدِ مورد نظر حاکم، به آسانی برنده‌ی انتخابات اعلام شود. اگر دزدی برایشان آسان بود، هاشمی را رد صلاحیت نمی‌کردند. اما ترسیدند که دوباره ۸۸ بشود. رأی ندادنِ من دقیقن همان‌چیزی است که دزدها می‌خواهند:
”شما مردم هیچ‌کاره‌اید.“ من رأی می‌دهم تا هزینه‌ی ”هیچ‌کاره‌کردنِ مردم“ را برای حاکم بالا ببرم.
در ضمن: من به حسن روحانی رای میدهم» مسعود بهنود («گوگل پلاس»)

باید پرسید:
آیا توده ی مردمی که تاکنون رای به این و آن داده اند، همه کاره ی کشور بوده اند که چنین تیره روزند و با سیلی چهره ی خود را سرخ نگه می دارند؟!

آیا این مردک خودفروخته، براستی نمی داند که بیش تر دزدها و سرسپردگان به کشورهای امپریالیستی در کشورمان به همان مردک پفیوزی رای می دهند که وی می خواهد رای بدهد؟! یا خود را به کوچه ی علی چپ می زند؟

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!