«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه

پیشینه ی ۱۲ هزار ساله ی کشاورزی در ایران!


باستان شناسان در گمانه زنی ‌هایی پیرامون رشته کوه زاگرس در ايران، آثار و برجای مانده های جامعه های کشاورزی هماوند با دوران سنگ را بازیافته اند. اين يافته‌ها نشان می‌دهند که مردمان ساکن اين مناطق، دوازده هزار سال پيش، جو، عدس و لوبيا پرورش می‌داده‌اند.

به گزارش تارنگاشت خبری «ان آر پی» ایالات متحد، اين يافته‌های باستان شناسی کاملترين تصويری است که از دوره‌های نخستین کشاورزی آدمی يافت شده و نشان می‌دهد که مردمان ساکن فلات قاره ايران در بازیابی و گسترش کشاورزی نقش مهمی داشته‌اند.

اين پژوهش‌های باستان شناسی از سال ۲۰۰۹ به رياست «نيکلاس کنراد» از دانشگاه «توبينگن» آلمان در  دامنه‌های رشته کوه زاگرس و در نزدیکی مرز با عراق آغاز شده بود. در ماه‌های کنونی به سپارش همکاران ايرانی اين پژوهشگر، آنها گمانه زنی در چند تپه نه چندان بلند را آغاز نموده و بسیار زود مجموعه‌ای از چیزهای بسيار کهن از آن میان، برجای مانده های ظرف‌های سفالی و نقاشی‌هايی از جانوران و پيکر انسان را یافتند.

بخش ديگری از يافته‌های باستان شناسان، دربرگیرنده ی ابزارهای سنگی است که برخی از آنها ویژه ی خرد کردن دانه‌های غلات و حبوبات بوده است. افزون بر اين، اندازه ای هم دانه‌های غلات و حبوبات یافت شده که به گفته ی باستان شناسان نيم سوز شده‌اند؛ ولی با همه ی این ها، محتويات اين دانه‌ها به خوبی حفظ شده است.

«نيکلاس کنراد» با آنکه در رشته ی زيست شناسی، چندان سررشته ندارد، می‌گويد که تشخيص اين دانه‌های غلات و حبوبات کار دشواری نيست؛ آنها شبيه دانه‌های عدس و يا جو هستند که امروز همه ما با آنها سر و کار داريم. وی بخشی از اين دانه‌های حبوبات را برای آزمايش دقيق‌تر به دانشگاه «توبينگن» می‌فرستد و نتيجه آزمايش‌ها تاييد می‌کند که آنها عدس، لوبيا و جو هستند. افزون بر اين، آزمايش‌ها نشان می‌دهد که در ميان اين دانه‌های باستانی تا اندازه ای روغن، نوعی گردو و چند گونه علف و از همه مهم تر گونه ای گندم که «اِمِر» (Emmer) ناميده می‌شود نیز بوده که در سده ها و هزاره‌های پسین، کشت آن در سراسر خاورميانه گسترش ‌يافته است.

به نوشته ی «ان آر پی»، نکته مهم در نتايج بدست آمده اين است که اين جامعه های کشاورزی، سرگرم کشت نمونه‌های وحشی گياهان یادشده بوده‌اند که پس از آن حبوبات و غلات امروزی از آن ها ريشه گرفته‌اند. به زبانی دیگر، دوازده هزار سال پيش آدمی همان گياهان وحشی را که در طبيعت وجود داشته، کشت می‌کرده است.

کارشناسان کشاورزی پیش از تاريخ از نتايج اين پژوهش‌ها استقبال کرده‌اند. گزارش کامل اين پژوهش ها در واپسین شماره ی گاهنامه ی «ساينس» (علوم) درج شده است.

انگاره ی رايج در میان تاریخ نگاران تاکنون اين بود که کشاورزی در بخش‌های باختری منطقه‌ای که «هلال حاصلخيز» نام گرفته، يعنی بخش‌هايی از باختر ترکيه، سوريه، عراق، اردن، پلستين و اسرائيل آغاز شده بود؛ زیرا همه ی نشانه های دوره‌های نخستین کشاورزی در آن منطقه ها بازیابی شده بودند؛ ولی هم اکنون روشن می‌شود که ايران يعنی بخش خاوری «هلال حاصلخيز» نيز در همان هنگام، جایگاه نخستین تجربه های کشاورزی آدمی بوده است.



این گزارشِ کم و بیش شلخته تا آنجا که ممکن بود از سوی اینجانب پاکیزه و پارسی نویسی شده است.  عنوان آن را نیز اندکی دستکاری نموده ام.  ب. الف. بزرگمهر  

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!