«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

همکاری با گاهنامه هایی آلوده، گرفتاری در دام پلیس سیاسی رژیم تبهکار را در پی دارد!


چند ماه پیش، نوشته ی زیر را با ای ـ میل برای دو تن از رفیقان چپ که نوشتارها یا برگردان های شان در گاهنامه های بی آبروی «راه توده» و «پیک نت» درج می شد، فرستاده بودم. برآشفتگیم از کار آن ها در نوشته روشن است و این نیز روشن است که آدمی از کار هر کسی برآشفته نمی شود. دوستی و رفاقت به هر شکل آن، آدمی را در برابر دیگری یا دیگران پاسخگو می کند و در اینجا، سخن همچنین از پیکار تند و گاه ناجوانمردانه ی اجتماعی زیر پوستِ رسانه ای است که به تو یا دیگری گرانبار می شود. پایت را حتا اندکی هم که شده از چارچوب های روشن اخلاقی، علمی و مسلکی بیرون بگذاری، لغزیده ای؛ پدیده ای که گاه ناخواسته و ناآگاهانه نیز پیش می آید.

به هر رو، زان پس از آن دو رفیق چپ، نوشته یا برگردانی در آن گاهنامه ندیدم و این جای بسی خرسندی است که رفیقانی گاه با گرایش های زاویه دار سیاسی با یکدیگر، سخن همدیگر را درمی یابند و بکار می گیرند. درباره ی خودم نیز چنانچه پایم را کژ بگذارم یا سخنی برخلاف منافع زحمتکشان بر زبان آورم، انتظار همینگونه برخورد و حتا برخورد تند از سوی همه ی رفیقان چپ در دامنه ی گسترده ی آن و بگونه ای کلی، هر کس دیگری را دارم و این بیگمان با اتهام زنی آدم هایی نادان، گستاخ، خودنما و جویای نام که به عنوان نمونه، ترا بی هیچ دلیلی، «عدالتی سابق» بنامند یا دیگرانی که صادقانه تر، ولی در چارچوبی تنگ و ساده، روندهای اجتماعی ـ تاریخی را در چارچوب این یا آن نماد درمی یابند و بر آن پایه انگ های گوناگونی از «استالینیست» و «مائوییست» گرفته تا «توده ای ـ خروشچفی» بر پیشانی یکدیگر می کوبند، تفاوت می کند.

یادآوریم به آن دو رفیق را پی می گیرم و به همه ی کسانی که هم اکنون با گاهنامه های «راه توده» و «پیک نت» همکاری می کنند، هشدار می دهم؛ گرچه، دو گروه را به ناچار و تا اندازه ای باید نادیده بگیرم:
الف. همه ی کسانی که از این راه نانی آلوده می خورند و آب از سرشان گذشته است؛ و
ب. آن دسته آدم هایی که درد خودشیفتگی، آنچنان کورشان نموده که برای خودنمایی و سری در میان سرها درآوردن، به دام چنین رسانه هایی می افتند و نمی دانند که در آینده باید پاسخگوی کارشان باشند.

همکاری با گاهنامه هایی آلوده، بی برو برگرد، همکاری با بخشی از نیروهای حاکمیت و پیرامون آن بشمار رفته و خواه ناخواه، گرفتاری در دام پلیس سیاسی آن رژیم تبهکار را در پی دارد!

آنکه گوشی شنوا دارد، آنچه گفتم را خواهد نیوشید.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۴ تیر ماه ۱۳۹۲

***

دوستان گرامی!

چندی است که نوشتارهای یکی از شما و برای نخستین بار نوشتار آقای ... را در گاهنامه ای توده ای ستیز و پادوی بخشی از نیروهای حاکمیت ایران و پیرامون آن می بینم. آنگونه که آقای ... خود یکبار نوشته اند، نوشته ها و برگردان هایش را برای گاهنامه های گوناگونی می فرستد. من این کار را نادرست می دانم؛ ولی در اینجا از جنبه ی عمومی به آن نمی پردازم. از دید من، کسی که برای تارنگاشتی چون «راه توده» نوشته یا برگردانش را می فرستد یا رُک و پوست کنده آدمی نادان است یا ریگی به کفش دارد و آماج های درستی در سر نمی پروراند و شاید در بهترین حالت آن، آدمی جویای نام است که از دیدن نام خود در اینجا و آنجا و هرجا خرسند می شود!

با آنکه هنوز نمی توانم با قطعیت کامل بگویم که جریان «راه توده ـ پیک نت»، با آنکه نمودها و نشانه های بسیاری بر آن گواهی می دهند، جریانی در دست پلیس سیاسی ایران است؛ ولی پادویی این جریان برای بخشی از نیروهای حاکمیت ایران و پیرامون آن برایم مانند روز روشن است!

چنانچه شما برای آن ها نوشته تان را نفرستاده اید ... آیا بهتر نبود که به آگاهی شان می رساندید که خاستگاه نوشته یا برگردان را از تارنگاشت خودتان در زیر آن درج کنند؟! اگر چنین کاری کرده اید و پاسخی (درخور) نگرفته اید، آیا نباید آن را در تارنگاشت خود یا با هر ابزار ممکن دیگر به آگاهی دیگران رساند؟ حتمن، توجه دارید که این جریان دوزخی، بویژه در این روزها نیاز بسیاری به بستن نام این و آن به دم خود دارد و در اینجا ... بگونه ای عمده نیروهای پیرامون حزب توده ایران را می گویم.

با آنچه برایتان نوشتم، از این پس هر کسی را که نام وی به این یا آن شکل در همکاری با این جریان آلوده، در گاهنامه شان یا شکل های دیگری از همکاری ببینم یا بشنوم، بی برو برگرد، همکار همان بخش از نیروهای حاکمیت و پیرامون آن و نیز تا اندازه ای که روشن شده، حتا همکار پلیس سیاسی ایران بشمار آورده، کم ترین گرایشی به دریافت ای ـ میل یا نوشتارشان حتا اگر بهترین نوشتارها نیز باشد، ندارم.

امیدوارم روشن و رُک و پوست کنده سخن گفته باشم.

ب. الف. بزرگمهر    پنجم اردی بهشت ۱۳۹۲

متن ای میل به دو تن از رفیقان چپ

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!