«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

روز و روزگار «برادران مسلمان» مصری













































پی نوشت:

کسی می نویسد:
برکناری مرسی در مصر غیر دموکراتیک ولی درست بود! و بسیار بنفع ایران آزاد است.

پاسخ می دهم:
شاید؛ شاید هم نه! گرچه آگاهی من درباره ی رویدادهای مصر تنها در سطح اخباری است که از سوی رسانه های امپریالیستی پخش می شود و به این ترتیب، آنچنان کافی برای اظهارنظر دقیق نیست، ولی می پندارم که دخالت ارتش در آنجا، برخلاف نظر بسیاری که ارتش را در سوی مردم می پندارند، عملی پیشگیرانه برای جلوگیری از گسترش جنبش انقلابی توده های مردم مصر است.

آنچه خوب می دانم این است که سران ارتش مصر دست در دست امریکا و دیگر کشورهای بزرگ امپریالیستی دارند و راس این ارتش به هیچ رو، مردمی نیست. طبعا بدنه ی آن را نمی گویم و پیشدستی آن ها نیز از همین روست. چون، همانگونه که به عنوان نمونه در انقلاب بهمن ٥٧ نیز رخ داد، با گسترش انقلاب، شیرازه ی کار درون ارتش نیز از دست سران آن بیرون می رود و آنگاه دیگر هیچ کاری نخواهند توانست انجام بدهند.

نکته ای دیگر نیز که باید به آن باریک شد، ریشه دارتر بودن جریانات کارگری و سندیکایی آنجا نسبت به کشور خودمان در دوران جمهوری اسلامی است. این به گمان من نقطه ی نیرومندی است (بگونه ای نسبی و با احتیاط می گویم) که باید در آینده روی آن بیش تر حساب کرد. همه ی نمودها و نشانه ها گواه آن است که نیروهای چپ مصر یکپارچه تر، هماهنگ تر و هوشمندانه تر از نیروهای چپ ایران در جریان انقلاب بهمن ٥٧ عمل کرده و می کنند؛ آن ها از تجربه ی انقلاب بهمن ایران بسیار سود برده اند.

به هر رو، تراز نیروها سمتگیری مثبت یا منفی رویدادها را روشن خواهد نمود و نقش نیروهای امپریالیستی در زمینه سازی سناریوهای تازه را نیز دست کم نباید گرفت و نکته ی واپسین و مهم که هم درباره ی مصر و هم درباره ی میهن گرامی خودمان و همه ی «کشورهای پیرامونی» دیگر صدق می کند، جستار راه رشد اقتصادی است. در همه ی این کشورها مانند کشور خودمان عملکرد سرمایه داری بگونه ای کلی و عملکرد سرمایه داری نولیبرال بگونه ای ویژه نتیجه های فاجعه بار اقتصادی ـ اجتماعی به همراه داشته است. تنها راهی که برای همه ی این کشورها برجای می ماند، راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی است که بیگمان فراهم شدن زمینه ی آن به تراز نیروهای جهانی بستگی دارد.

ب. الف. بزرگمهر  ١٣ تیر ماه ١٣٩٢

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!