«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

«خواجه نصرالدین» را بهتر بشناسیم!


آشنایی با دو کتاب خواندنی و ارزنده از لئونید سالاویف، نویسنده ای زبردست که از دید من، روح و روان ما ایرانیان، افغان ها، تاجیک ها و بطور کلی پارسی زبان ها و شاید دیگر ملت های خاور زمین را بهتر از بسیاری از خودمان می شناخته است. نویسنده ای توانا که افسوس درباره ی زیست نامه ی وی در پیشگفتار کتاب بیش از اندازه فشرده نویسی شده است. دو کتاب وی به نام های «شهرآشوب» و «شاهزاده ای که خر شد» (به نام «خدیوزاده ی جادو شده» نیز از این یکی نام برده شده است.) که برپایه ی افسانه های پیرامون «ملانصراالدین» یا درست تر از آن: «خواجه نصرالدین» نگاشته شده را تا کنون دوبار خوانده و هربار از آن سرشار شده ام.

درباره ی شخصیت والای لئونید سالاویف، همین بس که در جنگ جهانی دوم نیز در ارتش پرافتخار سرخ «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» شرکت داشته و مدال درجه یکم دلاوری دریافت نموده است.

روانش شاد و یادش زنده!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ تیر ماه ۱۳۹۲

پی نوشت:

دو کتاب یاد شده ، گرچه نامی یکسان ندارند، براستی کتابی دنباله دار است که در دو جلد جداگانه و با نام های گوناگون چاپ شده اند؛ دلیل آن را نمی دانم. به هر رو، نخست باید کتاب «شهرآشوب» را خواند که جلد یکم است و سپس کتاب دیگر که دنباله ی آن است.

پیوند کتاب ها:
https://www.dropbox.com/sh/mpf7xq0vtspi5rf/c55xX61upw

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!