گربه چون موشكان بدید بخواند
|
رِزقِكُم فی السّماء حقّانا
|
من گرسنه بسی به سر بردم
|
رزقم امروز شد فراوانا
|
روزه بودم به روزهای دگر
|
از برای رضای رحمانا
|
هركه كار خدا كند به یقین
|
روزیش میشود فراوانا
|
بعد از آن گفت پیش فرمایید
|
قدمی چند ای رفیقانا
|
موشكان جمله پیش می رفتند
|
تنشان همچو بید لرزانا
|
ناگهان گربه جست بر موشان
|
چون مبارز به روز میدانا
|
پنج موش گزیده را بگرفت
|
هر یكی كدخدا و ایلخانا
|
بخشی از چکامه ی «موش و گربه» ی جاودانه عُبید زاکانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر