ویدئوی زیر را ببینید. سخنرانی مردک پلیدی است که با روند دگرگونی های تازه در چارچوب سمتگیری های هرچه بیش تر اقتصادی و سیاسی به سوی کشورهای امپریالیستی، جانی دوباره یافته و دگربار میداندار سیاست ایران شده است. در این ویدئو، وی بروشنی می گوید:
«مردم [سوریه] از طرف خود حکومت شان بمباران شیمیایی می شوند ...».
هنگامی که چنین سخنان بی پایه ای را در کنار انبوهی از
نوشته ها و سخنرانی های کاسه لیسان «عالیجناب بوقلمون» و سرسپردگان امپریالیست ها
برای بزرگنمایی وی به عنوان آدمی دمکرات، «معتدل» و کسی که گویا از تبهکاری های
جمهوری اسلامی برکنار بوده، قرار می دهم، نتیجه ای مهم از آن بدست می آید که پیش
تر نیز به آن اشاره نموده و رویدادها و روندهای تازه، آن را هرچه بیش تر آشکار می
کند:
امپریالیست ها برای پیشبرد آماج های خود در کشورمان ـ دستِکم
برای یکی از «سناریو»ها ـ نیازمند همکاری دست های هرچه نیرومندتری بویژه در پهنه ی
اقتصادی ـ اجتماعی هستند؛ دست هایی که افزون بر "شسته و پاکیزه بودن" از چرک و خون
بگونه ای که برای افکار عمومی «باخترزمین» پذیرفتنی باشد، گرایش های روشن و نیرومند
اقتصادی ـ اجتماعی به سامانه ی سرمایه ی امپریالیستی نیز داشته و توان گردآوری
نیرو، دستِکم در میان بخش هایی از لایه های میانی و فرادست جامعه را داشته باشند.
همه ی این ها، رویهمرفته برای پیشبرد مرحله ای از برنامه ی درازمدت تر امپریالیست
ها، بویژه امپریالیست های «یانکی» درباره ی خاورمیانه و کشورمان بایسته است و درست
از همین رو به این سردرگمی در میان لایه های اجتماعی یادشده که بخش عمده ای از روشنفکران
کشور را نیز دربرمی گیرد، دامن زده می شود که گویا پیروی بازهم بیش تر و همه جانبه
تر از نسخه های «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول» در پهنه ی اقتصادی و دنباله
روی گوسپندوار ـ چنانکه در دوره ی چند ساله ی کنونی پس از دستبرد تبهکارانه به اصل
۴۴ قانون اساسی گواه آن بوده و هستیم ـ از سیاست های نولیبرالیستی سرمایه داری به
سود کشورمان خواهد بود. بیگمان یکی از مهم ترین چهره ها در میان سردمداران رژیم تبهکار و ضدملی جمهوری اسلامی که می تواند به سیاست های یادشده کمک نماید، «عالیجناب بوقلمون» است که از همان نخستین روزهای انقلاب بهمن ۵۷، آزمون خوبی در همدستی با امپریالیست ها، کلاه گذاشتن بر سر یاران خود و از همه مهم تر ترمز روند انقلابی به سود بزرگ سرمایه داران امپریالیستی و ایرانی (می بینید؟! در اینجا، خودی و ناخودی در کار نیست!) پشت سر نهاده و کم و بیش همه ی شرایط درخور برای همدستی های بازهم بیش تر را دارد. اینکه رویاهای «عالیجناب» در زمینه ی همدستی با کشورهای امپریالیستی تا کجا پیش رفته و به واقعیت می پیوندد یا آنگونه که تجربه ی تاریخی در بیش تر موردها گواه است، آن ها از وی، بیشتر چون بُزی (easy man) سود خواهند جست و دیگر گمانه های ممکن از هم اکنون پیش بینی پذیر نیست؛ ولی آنچه بروشنی دیده می شود، چراغ سبزها و چشمک زدن هایی، بویژه از سوی نمایندگان لیبرال دمکراسی ایرانی است که با همه ی خوشخدمتی های گذشته، هنوز کام خود را با گاز زدن به "هویج" پایوریِ (تضمین) «بیضه ی اسلام» شیرین نکرده اند؛ ولی، همچنان امیدوار به روزی هستند که «بداَخمی» های «شیطان بزرگ» پایان یافته و گره دشواری هایشان گشوده شود. سخن بی پایه و باید افزود: بی شرمانه ی «عالیجناب بوقلمون» در گناهکار شمردن حاکمیت سوریه که بیگمان در پیدایش چنین اوضاعی برای مردم بیگناه آن کشور نقش داشته، در شرایطی که همه ی نمودها و نشانه ها گواه کاربرد جنگ ابزارهای شیمیایی از سوی نیروهای مزدور امپریالیستی و کشورهای واپسگرای عرب است، جز شیرین زبانی به سود نیروهای امپریالیستی و پی گرفتن بازی یادشده در بالا چیز دیگری نیست.
از دیدِ من، هستیِ چنین آدم تبهکار و پلیدی در حاکمیت
رژیم جمهوری اسلامی که به خاطر خیانت ها و همدستی هایش با نیروهای اهریمنی سرمایه
بر ضد توده های مردم ایران، اگر صدبار نیز به دار آویخته شود، کم است، بخودی
خود و به تنهایی، نشانه ای نیرومند در ضدانقلابی بودن آن رژیم و ضرورت سرنگونی آن است.
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ شهریور ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر