«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ شهریور ۲۳, شنبه

اکنون نیز کم و بیش همان است: دمکراسی انقلابی برای ایران و خودمختاری اداری ـ فرهنگی برای خلق های ایران زمین!

پرسش و پاسخی ارزنده و سودمند برای آینده ی میهن مان

بمناسبت ۶۸ مین سالگرد انتشار «بیانیه دوازده شهریور»

پرسش ـ رفیق لاهرودی، ضمن تبریک به شما بمناسبت سالروز انتشار «بیانیه دوازده شهریور»، همانطور که اطلاع دارید ۶۸ سال از صدور این بیانیه می گذرد. ۶۸ سال پیش سید جعفر پیشه وری همراه تعدادی از روشنفکران و انقلابیون آذربایجانی به این جمعبندی رسیدند که جنبش آزادیخواهی مردم ایران، بخصوص در آذربایجان به مرحله ای رسیده است که می توان به آرزوی دیرینه خلق های ایران از آن جمله خلق آذربایجان جامه عمل پوشاند؛ به همین دلیل بیانیه ی دوزاده شهریور، رئوس کلی وظایف دولت ملی را به اطلاع همگان رساند. سئوال ما این است که چه تحولاتی در جامعه ایران رخ داده بود که پیشه وری و یارانش شرایط را برای این کار مناسب دیده بودند؟

پاسخ ـ جنبش ۲۱ آذر که نقطه آغاز آن دوازده شهریور ۱۳۲۴ می باشد، حادثه بزرگی در تاریخ کشور ما به حساب می آید. این رویداد تاریخی می توانست در ادامه خود به یک تحول بزرگ اجتماعی در کشورمان بدل شود و به عقب ماندگی چندین و چند ساله ی ایران پایان بخشد. متاسفانه چنین نشد. همه می دانیم که مردم ایران در یکصد ساله اخیر در راه استیفای حقوقشان بسیار تلاش کرده اند؛ قربانی های زیادی داده اند. تلاش و مقاومت مردم در مقاطعی از تاریخ، دولت های ارتجاعی و خودکامه را به عقب نشینی واداشته است. جنبش های اجتماعی و انقلابات سالهای اخیر نتیجه کوشش و تلاش همین مردم برای برونرفت از شرایط موجود و زندگی بهتر و انسانی بوده است. اما نتایج  و ثمره انقلابات به نفع مردم تمام نشد؛ زیراحکومت هایی که پس از سرنگونی حکومت قبلی روی کار آمدند، در نهایت به خواسته مردم توجه نکردند و راه و روش حکومت قبلی را پیش گرفتند.

کشور ایران تا اوایل قرن بیست، منطقه نفوذ روسیه تزاری و انگلیس بود. شمال و شمال غربی زیر نفوذ روسیه و جنوب تحت نفوذ انگلیس به سر می برد. حکومت ها یکی پس از دیگری دست نشانده یکی از این قدرت ها بودند. قرن بیستم، قرن انقلابات بود. انقلاب روسیه در اوایل این قرن چهره جهان را تغییر داد. در ایران نیز انقلاب مشروطیت و انقلابات بعدی حاکمیت های ارتجاعی  را یا سرنگون  و یا وادار به عقب نشینی در مقابل خواست مردم کردند؛ اما به دلایل ساختاری جامعه، این دستاوردها خیلی دوام نداشت.

جنگ جهانی دوم به راحتی از کنار ایران نگذشت. «متفقین» به ایران نیرو فرستادند. رضا شاه که با قدرت گیری فاشیسم از بریتانیا بریده و متحد آلمانها شده بود، مجبور شد ایران را ترک کند. پسرش به سلطنت رسید. دولت مرکزی مانند گذشته تحت نفوذ انگلیس و بعدا آمریکا قرار گرفت. در شمال و شمال غربی ایران، شرایط طور دیگری بود. مردم این قسمت از کشور به دلایل گوناگون از جمله تاثیر پذیری شان از تحولات سیاسی و اجتماعی اروپا به خاطر نزدیکی با آن، نسبت به جاهای دیگر کشور رادیکال ترند. بارها مردم  این بخش ایران برای گرفتن حقوق حقه خود به پا خواسته اند. انقلاب مشروطیت، جنبش خیابانی و جنبش جنگل را می توان نمونه بارز آن دانست. پس از خروج رضا شاه و تضعیف حکومت مرکزی، امکان بیشتری برای مردم از آن جمله آذری ها بوجود آمد تا علیه ارتجاع  حاکم مبارزه کنند. «فرقه دمکرات آذربایجان» در چنین شرایطی برای پاسخگویی به نیاز مبرم خلق آذربایجان پایه گذاری شد. 

لطفا توضیح دهید که چه افراد تاثیر گذاری در صدور بیانیه ی دوازده شهریور شرکت داشتند و چه اهدافی را دنبال می کردند؟

در نشست اولیه به غیر از پیشه وری و شبستری که در نهضت های جنگل و خیابانی شرکت کرده بودند، بقیه افراد، سابقه سیاسی آنچنانی نداشتند. آنها بیشتر متعمدین محلی و افراد میهن پرستی بودند؛ مانند حسین بیرنگ، حاج غلامحسین فرشی، تقی بیت الله، چلبی ، رضا رسولی و دو سه نفر دیگر  که دوست داشتند مردم آذربایجان به حقوق ملی خود دست یابند. «بیانیه دوازده شهریور» که به دو زبان آذری و فارسی نوشته شده بود به روشنی نشان میدهد که فقط حق تعیین سرنوشت برای مردم آذربایجان، مد نظر نویسندگان آن نبوده است؛ بلکه اهداف بزرگتری مانند «دمکراسی برای ایران» مد نظر بوده است. چونکه بدون آن امکان موفقیت یکی از خلق های ایران تقریبا غیر ممکن است. پیشه وری با شعار «دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای آذربایجان» روح و ماهیت این نشست را به اطلاع همگان رساند. به همین دلیل، دکترین جدید پیشه وری در سراسر ایران بازتاب گسترده ای پیدا کرد. اگر شما به روزنامه ی آذربایجان در آن روزها نگاه کنید، بوضوح می بیند که استقبال مردم ایران مانند فارس ها و کرد ها و … از این رویداد تاریخی چقدر زیاد است. خیلی از افرادی که پیام تبریک فرستاده بودند، تقاضای همکاری با «فرقه دمکرات» را نیز کرده بودند. این نشان میدهد که مردم سراسر ایران مشتاقند تا در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند.

این بیانیه چطور تنظیم شد و چه افرادی در تنظیم آن نقش موثر داشتند؟

پیش نویس بیانیه با شرکت حدود ده نفر به رهبری پیشه وری تنظیم شد. این پیش نویس با استقبال فراوانی از طرف شخصیت های برجسته و تاثیر گذار روبرو شد. در اندک مدتی امضاءهای پای بیانیه نزدیک به پنجاه نفر رسید. نخستین شماره ی روزنامه آذربایجان پر است از تقاضای عضویت و اعلام حمایت هزاران نفر از اهالی آذربایجان. در پی استقبال بی نظیر مردم از بیانیه، اعلام شد افرادی که تا ۲۲ شهریور بیانیه را امضاء کند، جزء موسسین فرقه محسوب می شوند. بدین ترتیب نزدیک به هزارنفر بیانیه را امضاء کردند. در واقع امر، موسسین «فرقه دمکرات آذربایجان» نزدیک به هزار نفر می باشند. بعدها با پیوستن اعضای حزب توده ایران در آذربایجان که بیش از ۶۰ هزار نفر بودند، تشکیلات «فرقه دمکرات» به یک تشکیلات قدرتمند تبدیل شد.

در اینجا بد نیست که این سئوال را نیز مطرح کنیم. در خیلی از اظهار نظرها گفته شده که رهبران حزب توده ایران با تشکیل «فرقه دمکرات آذربایجان» مخالف بوده اند. چطور شد که تشکیلات این حزب در آذربایجان به فرقه پیوست؟

ببنید! قبل از تشکیل «فرقه دمکرات آذربایجان»، حزب توده ایران از مدافعان سرسخت حقوق ملی خلق های ساکن کشور بود. از آنها قبل تر نیز کمونیست های ایران برای اولین بار حق تعیین سرنوشت را در ادبیات سیاسی ایران آورده بودند. طبعا حزب توده ایران نمی توانست با مردم آذربایجان برای در دست گرفتن سرنوشت خود مخالف باشد. البته مثل تمام احزاب سیاسی، در میان بدنه و رهبری این حزب مخالف و موافق وجود داشت. مخالفین معتقد بودند که تشکیلات حزب در آذربایجان همان وظایف را انجام میدهد؛ پس نیازی به تشکیلات ملی نیست. بعدها همین افراد با تمام وجود از مبارزات «فرقه دمکرات آذربایجان» حمایت کردند. بسیاری از افسران عضو حزب توده ایران که آذری هم نبودند از تهران و دیگر شهرهای کشور به نهضت ۲۱ آذر پیوستند. این انقلابیون نقش بزرگی در آموزش فداییان فرقه بازی کردند. تعداد زیادی از آنها در این راه شهید شدند و یا مجبور به مهاجرت گردیدند. اتفاقا دفاع همه جانبه ی حزب از مبارزات مردم آذربایجان، ارتجاع را بر علیه آن شوراند. این، واقعیت تاریخی است. اگر یک عده ای می خواهند این حقیقت را طور دیگر جلوه دهند، یا نا آگاهند و یا مغرض.

گروهی چنین تبلیغ می کنند که تشکیلات فرقه، ساخته و پرداخته شوروی است و به دستور استالین و باقروف ایجاد شده است. به  نظر شما این موضوع چقدر صحت دارد؟

به نظر من پرداختن به این مسئله ی بی ربط لزومی ندارد. می دانید که مروج چنین اتهامی به خلق قهرمان آذربایجان، بیشتر تئوریسین های دولت پهلوی و اخیرا نیز گروهی از دست اندرکاران جمهوری اسلامی هستند؛ البته غرب نیز به آن دامن می زند. اگر فرض محال را برچنین لاطائلاتی قرار دهیم، آنوقت انقلاب مشروطیت، جنبش خیابانی و غیره را نیز باید به حساب سفارش خارجی ها گذاشت. شما مشاهده کردید که قیام مردم تبریز در  ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ بر علیه رژیم استبدادی شاه را نیز به خارجی ها وصل کردند. شاه در پاسخ به تظاهرات ده ها هزارنفری مردم تبریز، آنها را عامل خارجی دانست و گفت:
از آن طرف مرزها آمده اند. قصدشان آن است تا ایران را «ایرانستان» کنند. می بینید! این روشِ تمام حکومت های استبدادی و غیر مردمی است. در جمهوری اسلامی نیز ما با همین پدیده روبرو هستیم. وقتی خواستند منتقدین خود را از صحنه سیاسی کشور حذف کنند، آنها را کودتا گر، توطئه گر و عوامل خارجی قلمداد کردند. فرق نمی کند این گروها کمونیست اند یا ملی گرا و یا مسلمان. مسئله آنست آن گروهی که در راس قدرت قرار گرفته اند، نمی خواهند به منافعشان لطمه وارد شود. آنها نمی خواهند این حقیقت را بپذیرند که جنبش های اجتماعی در آذربایجان و دیگر نقاط کشور، نتیجه رشد شعور ملی و سیاسی این خلق ها است. 

مردم آذربایجان به دلیل نزدیکی به اروپا و پیوندی که با سوسیال دمکرات های روسیه بر قرار کرده بودند، بیشتر از خلق های ساکن کشور تحت تاثیر این جنبش ها قرار داشتند و آموخته بودند. دانشجویان ایرانی که برای تحصیل به اروپا رفته بودند با محافل روشنفکری آنجا آشنا شدند. در آنجا  دکتر ارانی با برگشت به ایران به تبلیغ ایده های ترقی خواهانه خود پرداخت و بزودی توانست گروهی از روشنفکران را گرد آورد. حرکت دکتر ارانی، آغاز روشنگری در کشور ما به حساب می آید. از طرف دیگر، طیف عظیمی از زحمتکشان آذربایجانی که برای کار به باکو پایتخت جمهوری آذربایجان می رفتند با افکار سوسیال دمکرات های آن دیار  آشنا و تحت تاثیر مبارزات آزادیخواهانه آنها قرار گرفته بودند. از میان این افراد، رهبران برجسته ای مانند حیدر عمو اوغلی، سلام الله جاوید، پیشه وری و  ... بودند که که «حزب سوسیال دمکرات عدالت» را در سال ۱۲۹۶ در باکو بنیاد نهادند. رهبری این حزب با اسدالله غفارزاده بود. اعضای این حزب را ۶۰ در صد کارگرانی ایرانی که عموما شاغل در صنعت باکو بودند، تشکیل می داد. ۲۷ درصد کارمند و پیشه ور و تنها ۳ درصد روشنفکر بودند. می بینید که زحمتکشان آذربایجانی نزدیک به صد سال پیش، تحول خواه بوده اند. همین افراد  به جنبش انقلابی ایران، بخصوص در آذربایجان و گیلان، خدمات شایانی کردند. البته این نکته را نباید فراموش کرد که حضور نیروهای نظامی اتحاد شوروی در آذربایجان، قدرت سرکوب ژاندارم ها را محدود کرده بود. این کمک بزرگی بود که «فرقه دمکرات» بتواند راحت تر فعالیت کند. این افراد  حق ندارند به شعور مردم آذربایجان توهین کنند.

رفیق لاهرودی، شما از بدو تاسیس «فرقه دمکرات آذربایجان» حضور داشتید. پس از انتشار بیانیه ۱۲ شهریور  واکنش مردم چطور بود؟

واکنش مردم بسیار خوب بود. شور و شوق مردم در دفاع از تشکیل فرقه بی نظیر بود. کمتر از یک هفته از انتشار بیانیه نگذشته بود که هزاران نسخه از آن در شهرها و دورترین روستاهای آذربایجان دست بدست می گشت. روستاییان بی سواد جمع می شدند تا یک نفر محتوای بیانیه را برایشان بازگو کند. من خود شاهد این جنب و جوش بودم. مردم آذربایجان چند بار برای رسیدن به حقوق واقعی خود قیام کرده بودند. تجربه کافی در این راه را داشتند. از انقلاب مشروطه و جنبش خیابانی کمتر از چهاردهه گذشته بود. افکار، ایده ها و آرمان های جنبش های قبلی هنوز در ذهن مردم زنده بود و حتی بودند افرادی که در جنبش های قبلی شرکت داشتند. جنبش ۲۱ آذر بر پایه جنبش های قبل از خود استوار بود؛ حرکتی نبود که یک شبه بوجود آید. البته نقش سید جعفر پیشه وری را نباید نادیده گرفت. او تجربه ی بالایی داشت. نسبت به مسائل و مشکلات ایران، بخصوص آذربایجان، شناخت کافی داشت. پیشه وری در حالی که خیلی جوان بود از مسئولین بالای حزب عدالت بود؛ او در جنبش جنگل شرکت داشت و بعنوان کمیساری های امور خارجه جنگل انتخاب شده بود. وقتی به تهران آمد، «اتحادیه کارگران ایران» را راه اداخت و «روزنامه حقیقت» را منتشر کرد. به خاطر فعالیت هایش، توسط پلیس رضا شاه دستگیر و نزدیک به ده سال در زندان های رضا شاهی زندانی کشید و پس از آزادی به مدت دو سال به کاشان تبعید شد. پس از سقوط رضا شاه به تهران برگشت و «روزنامه آژیر» را منتشر کرد. در سال ۱۳۲۲ خود را کاندیدای نمایندگی دوره ۱۴ مجلس شورای ملی از تبریز کرد؛ به عنوان نماینده اول تبریز انتخاب شد؛ اما از طرف نمایندگان ارتجاع و ملاکینی که در مجلس لانه کرده بودند، اعتبارنامه  ی وی رد شد. پیشه وری، انسانی آزادیخواه  وعدالت پرور بود؛ به همین خاطر در میان اهالی آذربایجان از محبوبیت خاصی برخوردار بود و هست. 

در «بیانیه دوازده شهریور»، برنامه هایی برای حل مسائل گرهی مردم آذربایجان طرح شده بود.  دولت خودمختار آذربایجان چقدر موفق به اجرای مفاد بیانیه شد؟

در شهریور ۱۳۲۴، بیانیه تاسیس فرقه به اطلاع همگان رسید. مدت ها طول کشید تا تشکیلات فرقه سازماندهی شود. در این مدت، ده ها هزار نفر آذربایجانی که شامل روشنفکران، معلمان، فرهنگیان، هنرمندان، کارگران، کشاورزان، صاحبکاران، تجار و حتی بخشی از زمینداران [بود] یا عضو فرقه شدند و یا از بیانیه حمایت کردند. «فرقه دمکرات» به معنی واقعی به یک حزب سیاسی فراگیر در آذربایجان تبدیل شد. پس از تشکیل مجلس ملی، حکومت خودمختار آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری شروع به کار کرد. از اولین اقدامات دولت خودمختار، اجرای وعده های داده شده در «بیانیه دوازده شهریور» بود. برای اجرای مفاد بیانیه، مشکلات زیادی سر راه دولت ملی وجود داشت. شهرهای آذربایجان، قحطی زده بود. بانک ها و موسسات مالی توسط دولت مرکزی خالی شده بود؛ ملاکان، ژاندارم ها، ارتشیان و مرتجعین به توصیه دولت مرکزی، جماعت را بر علیه دولت ملی تحریک می کردند. با این همه، رفرم های انجام گرفته در مدت یک سال به گواه همگان یک حرکت انقلابی بود که با همت اکثریت مردم ممکن بود. از آن جمله می توان از اصلاحات ارضی، عمران و راهسازی، احداث و احیاء صنایع، مبارزه با بیکاری و فقر، گسترش بهداشت عمومی، احیاء فرهنگ آذربایجانی، تدریس به زبان مادری در کنار زبان فارسی، تاسیس دانشگاه، راه اندازی رادیو، توسعه ی مطبوعات و آزادی قلم و بیان، هنرهای زیبا و تئاتر، ارکستر ملی، انجمن ادبا و شاعران و نویسندگان نام برد. 

حضور نیروهای «متفقین» در ایران، نیروهای انگلیس و آمریکا در جنوب و مرکز ایران و نیروهای اتحادشوروی در مناطق شمالی ایران از جمله در آذربایجان، چه تاثیری در تشکیل «فرقه دمکرات آذربایجان» داشت و چقدر در موفقیت دولت خودمختار آذربایجان در امر اصلاحات و سازندگی که به آن اشاره کردید، نقش داشت؟

رضا شاه با حمایت دولت بریتانیا به حکومت رسید؛ اما با قدرت گیری دولت فاشیستی هیتلر به دولت آلمان نزدیک شد. با شروع جنگ جهانی با اینکه ایران اعلام بی طرفی کرده بود، صدها کارشناس آلمانی و از آن جمله، کارشناسان نظامی در ایران فعالت می کردند. «متفقین»، این را نقض آشکار بی طرفی ایران می دانستند. چندین بار قبل از سوم شهریور ۱۳۲۰، «متفقین» از رضا شاه درخواست کرده بودند برای عبور مسالمت آمیز نیروهایشان از ایران اجازه دهد. این درخواست ها از طرف او رد می شود. رضا شاه که به قدرت برتر ارتش آلمان ایمان داشت، امکان حمله نیروهای «متفقین» به ایران را ضعیف می دانست. متعاقب برخورد رضا شاه، دولت بریتانیا و شوروی دو التیماتوم مشترک در ۲۸ تیر و ۲۵ امرداد راجع به حضور جاسوسان و کارشناسان آلمانی به ایران دادند. دولت شاهنشاهی ایران به این تذکرات اهمیتی نداد. سرانجام در تاریخ سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای «متفقین» وارد ایران شدند. در تاریخ ۲۲ شهریور، وزارت خارجه ایران طی نامه ای به سفارت آلمان، خواست تا اتباع آلمانی، ایران را ترک و سفارتخانه ی آن کشور بسته شود.

این ها را گفتم تا ببینید وضعیت سیاسی کشور چطور بوده است. آنچه من به چشم خودم دیدم، نیروهای «ارتش سرخ» که در چارچوب نیروهای «متفقین» به ایران آمده بودند، اجازه خروج بدون دلیل از پادگانهای مستقر در آن را نداشتند. آنطور نبود که در میان مردم رفت و آمد کنند و امر و نهی نمایند. «فرقه دمکرات» درست چهار سال پس از اشغال ایران توسط «متفقین» و فرار رضاشاه تشکیل می شود. اگر اراده اتحاد شوروی بر این بود تا حزبی متمایل به خودش را ایجاد کند، ۴ سال فرصت [نیاز نداشت]. پس از تشکیل «فرقه»، نیروهای شوروی حدود ۵ [ماه] در ایران بودند. پس از آن، ایران را ترک و تمام تجهیزات خود را هم بردند. «فرقه دمکرات آذربایجان»، پس از خروج نیروهای شوروی علیرغم تمام توطئه ها و فشارهای موجود نزدیک به ۷ ماه دوام آورد؛ اما از یک واقعیت نباید گذشت که حضور نیروهای شوروی شرایط را برای سرکوب مردم توسط ژاندارم ها و خوانین کم کرده بود و از سویی دیگر پیروزی دولت سوسیالیستی در جنگ با فاشیسم به لحاظ معنوی به طبقات فرودست و متوسط جامعه که همیشه تحت فشار و ظلم بودند، امیدواری بخشیده بود. این خود کمک بزرگی به نیروهای ملی و آزادیخواه بود تا امکان فعالیت بیشتر داشته باشند. بعضی ها گویا اصلا دوست ندارند، فاکتور مردم را در مبارزات علیه ظلم و ستم در نظر بگیرند. ما باید در نظر داشته باشیم که هیچ انسانی، ظلم پذیر نیست و هر وقت شرایطی ایجاد شود، علیه ظالم قیام می کند. تاریخ یکصد ساله اخیر ایران و دیگر کشورهای جهان، گویای این حقیقت است.

دولت خودمختار آذربایجان، یک سال دوام آورد و باعث خدمات بزرگی در آذربایجان شد. نیروهای ارتجاعی  با کمک مستقیم امپریالیسم آمریکا و انگلیس به سرکوب آن پرداختند؛ حمام خون در آذربایجان براه افتاد؛ هزاران نفر از دم تیغ گذشتند؛ دستاوردهای یک ساله دولت ملی نابود شد. زندانی و شکنجه و اعدام نصیب افرادی شد که جرم شان دفاع از حقوق مردم آذربایجان در چارچوب ایرانی آزاد و پیشرفته بود. تاریخ نشان داد که سرکوب خلق قهرمان آذربایجان، خاکریز اول برای سرکوب تمام احزاب و سازمانهایی که در فضای پس از رضا شاه امکان فعالیت پیدا کرده بودند، بود. حزب توده ایران به خاطر دفاع از حقوق زحمتکشان و دولت دکتر مصدق به خاطر تلاش برای ملی کردن نفت که سالها به یغما می رفت، مورد سرکوب قرار گرفتند؛ همچنین، دیگر سازمان ها و تشکل های توده ای که دل در گرو مردم داشتند. اخیرا، «سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا» («سیا») به جنایاتی که در حق مردم ایران انجام داده، صحه گذاشته و قبول کرده که کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ را سازماندهی کرده است.

این کودتا باعث شد تا ایران برای سالهای متمادی از قبیله تمدن بشری عقب بماند؛ دیکتاتوری به جای دمکراسی جایگزین شود؛ امپریالیسم نوظهور آمریکا بر ثروت و سرنوشت ایران چنبره بزند. در نتیجه، کشور ثروتمند ایران با مردمی تلاشگر و آزادیخواه از رشد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بازماند؛ امری که با وجود انقلاب بزرگ بهمن ماه ۱۳۵۷ از آن خلاصی ندارد. این است آن واقعیتی که در تاریخ ایران روی داده است. اگر این اتفاق نمی افتاد، سرنوشت مردم ایران شکل دیگری رقم می خورد.

رفیق لاهرودی با تشکر از شما که وقت تان را در اختیار ما قرار دادید و دیدگاه و نظرات تان را از طریق نشریه آذربایجان ارگان مرکزی «فرقه دمکرات» آذربایجان به اطلاع خوانندگان ما رساندید.

من هم از شما متشکرم که این امکان را به من دادید. برای شما و همه هموطنانم آرزوی موفقیت دارم.با سپاس از توجه شما!

www.adfmk.com

info@adfmk.com

این گفتگو از سوی اینجانب، بگونه ای عمده در نشانه گذاری ها، ویرایش شده است. عنوان، زیرعنوان، برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!