«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

نامه ی مادر ستار بهشتی به دبیرکل سازمان ملل (+ پی نوشت)


دبیر کل محترم سازمان ملل متحد ـ جناب آقای بان کی مون!

اعضاء محترم مجمع عمومی سازمان ملل متحد!

با سلام و احترام

همانگونه که مستحضرید فرزند اینجانب، “ستار بهشتی” ماهها قبل توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ایران به جرم انتقاد از مسئولین کشور خویش و دلسوزی جهت اصلاح پاره ای از امور مربوط به مردم، به مدت چهار روز دستگیر و در همان چهار روز در اثر شکنجه در زندان کشته شد و پس از گذشت ماهها از این حادثه، هیچ فریاد رسی را در “ام القرای جهان اسلام” نیافتم تا داد خود را از او بستانم.

اینک مطلع شدم که ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، جناب آقای دکتر روحانی به سازمان ملل متحد می آیند تا در آن سازمان سخنرانی و با رهبران دنیا ملاقات نمایند. بر آن شدم این نامه را به شما بنویسم تا در میان کشورهایی که مدعی رعایت حقوق شهروندی هستند، فریادرسی بیابم و شکایت خود را نزد شما بیاورم.

جناب آقای دبیر کل!

عمده ترین کارکرد سازمان ملل متحد،نظارت بر فعالیت دولتهای عضو به منظور رعایت منشور امضاء شده سازمان ملل متحد است.

به خدای یکتا قسم میخورم در این یک سال که از کشته شدن فرزند مظلومم می گذرد، با مسئولین مختلف و عالی نظام جمهوری اسلامی ایران مکاتبه کرده و ساعتهای متمادی، مصاحبه های مختلفی با رسانه های مختلف جهت احقاق حق خویش انجام داده ام. اما حاصل تمامی این تلاشها، پرونده سازی غیرواقعی برای متهم این پرونده و فرار او از چنگال عدالت بوده است.

نیک می دانم پس از انجام این مکاتبه، بصورت فزاینده ای تحت فشار مراجع امنیتی و قضایی در ایران قرار خواهم گرفت و چه بسا در شرایط ناگواری قرار بگیرم؛ اما سوگند به خون فرزند مظلومم، برای احقاق حق او و خانواده ام از هیچ تلاشی فروگذار نخواهم کرد؛ مگر آنکه حکومت جمهوری اسلامی محکمه عادلانه ای را برای برپایی عدالت، برگزار نماید.

اعضای محترم مجمع عمومی سازمان ملل متحد!

همانطور که مستحضرید، روسای جمهور تمامی کشورها، در شروع فعالیت اجرایی خود، قسم میخورند که حافظ قانون اساسی کشورشان و حافظ “جان و مال و ناموس” مردم خویش باشند و از آن پاسداری نمایند. آقای دکتر روحانی هم از این قاعده مستثنی نبود. اما عدم پاسخگویی مراکز قدرت و همچنین اذیت و آزارهای مکرر امنیتی برای ما و خانواده مان، این مادر دردمند و زجر کشیده را بر آن داشت تا طی این مکاتبه از شما عاجزانه تقاضا نماید در دیدارهای خود با ایشان، تقاضا نمایید که وضعیت دردناک خانواده ما را پیگیری و قدمی راسخ برای دفاع از حقوق مظلومان در مقام “ریاست جمهوری اسلامی ایران” در کشور خود بردارند. همانطور که شخص ایشان رییس جمهور همه ایرانیان و کشور ایران عضوی از جامعه جهانی است.

ممکن است ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران به دلایلی از قبول این مسئولیت سرباز زنند و عنوان نمایند این حادثه در زمان ریاست جمهوری ایشان اتفاق نیفتاده است که خود را ملزم به پیگیری موضوع نمایند؛ اما همانگونه که مستحضرید دفاع از حقوق انسانی افراد و رسیدگی به دادخواهی یک خانواده داغدار خصوصا یک مادر ستمدیده، در قالب زمان و مکان خاصی نمی گنجد و تمام اعضای جامعه بشری، ملزم به رسیدگی به حق مظلومان هستند تا بلکه ریشه ظلم خشکانده شود.

به پروردگار بزرگ سوگند می خورم اینجانب شرمسارم که مسئولین قضایی و امنیتی کشورم، به حق طبیعی من رسیدگی نمی کنند و هیچ راهی برای من باقی نگذارده اند تا دست به مکاتبه با آن مقامات محترم ببرم و شما را به دادخواهی از خویش فرا بخوانم. لازم به ذکر است که نه تنها به “داد” ما رسیدگی نکردند، بلکه با تهدیدات فزاینده امنیتی خانواده و دخترم (سحر بهشتی) عرصه زندگی عادی و روزانه را نیز بر ما تنگ کرده اند.

با تقدیم احترام

گوهر عشقی ـ مادر داغدار ستار بهشتی

دوم مهر ۱۳۹۲

رونوشت: جناب آقای دکتر احمد شهید ـ نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور ایران


***

پی نوشت:

هم میهن دلسوزِ میهن، دوست یا رفیق گرامی!

پیگیری نامه ی این مادر داغدیده و کشتارهای ددمنشانه ی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی در بازداشتگاه ها و زندان های پرشمار خود که بهترین گل های سر سبد مردم ایران، زنده یادانی چون ستار بهشتی، افشین اسانلو و پیکارجویان طبقه ی کارگر و زحمتکشان و نیز کنشگران دستیابی به حقوق خلق های ایران زمین را بیش از دیگران نشانه گرفته و می گیرد، بویژه هم اکنون، بیش از پیش و نیز بیش از آینده از اهمیت برخوردار است. توجه به این نکته برای همه ی ما از اهمیت بنیادین برخوردار است که نه تنها آن رژیم تبهکار در جا زدن پیشکاران و نمایندگان خود در کالبد دولت تازه به عنوان «گربه های عابدی» که گویا دمکرات شده اند و دیگر «موش» نمی گیرند، بقای بازهم بیش تر خود را جویاست که رژیم های امپریالیستی باخترزمین نیز با بزک کردن چهره ی این رژیم ضدملی، ضدخلقی و ضد فرهنگ ایرانی به عنوان رژیمی سربراه شده، افکار عمومی توده های مردم کشورهای خود را فریب داده و از سفره ی گسترده ی حراج ثروت های ملی و بویژه نفت که تنها نشانه ای کوچک از ملی بودن آن بر کاغذ برجای مانده، بهره های فراوانی می برند.

از هر راهی که می توانیم و از آن میان فرستادن نامه های گروهی ـ و هرچه انبوه تر بهتر ـ به «سازمان ملل» از خواست های خانم گوهر عشقی پشتیبانی نماییم. این پشتیبانی و پیگیری، هم اکنون بسیار بیش از آینده و آن هنگام که بند و بست های رژیم تبهکار جمهوری اسلامی با «شیطان بزرگ» و همدستانش ریشه دارتر شود، شایسته و بایسته است.
 
ب. الف. بزرگمهر   سوم مهر ماه ۱۳۹۲

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!