سودمندترین و نیشدارترین داستان کتابی "آسمانی"
به همه ی رهبران ناکارآمد و نابکار جهان از پایین تا بالا،
از سیدعلی و "شاه محمود" گرفته تا بی بی و بَرَک حسین
«روزی درخت ها اراده می کنند تا برای خود رهبری برگزینند؛ پیش درخت زیتون می روند و به او می گویند:
فرمانده ی ما باش!
درخت زیتون در پاسخ می گوید:
می خواهید مرا وادارید که از سرشت خودم که فرآوری روغن و مورد سپاس مردم و خدایان است، دست بردارم و همواره دوره بیفتم و بر شما سروری کنم؟! درخت ها با شنیدن این پاسخ به سراغ درخت انجیر می روند و به او می گویند:
بیا و سرور ما باش!
انجیر در پاسخ می گوید:
می خواهید وادارم کنید که از شیرینی و میوه ی خوب خودم دست بکشم، آواره ی راه و بیراهه شوم و از بامداد تا شب به کار سیاست بپردازم؟! پس از این گفتگو، درخت ها به سراغ تاک می روند و به او می گویند: بیا و فرمانروای ما باش!
تاک هم در پاسخ شان می گوید:
تاک هم در پاسخ شان می گوید:
می خواهید که از فرآوری انگور که آبش مردم و خدایان را آرامش می بخشد، دست بردارم؟ رهبر شما بشوم و تنها سخن سرایی کنم؟!
سرانجام، درخت ها به سراغ بوته ی خار می روند و از او می خواهند که فرمانروای آن ها باشد. خار بی درنگ در پاسخ شان می گوید که اگر یکدلانه می خواهید که من شاه شما باشم، بیایید و زیر سایه ام پناه گیرید؛ وگرنه، بگذار آتش از خارهایم بیرون زند و همه تان را بسوزاند و خاکستر کند.
این داستان، بی گفتگو یکی از نیشدارترین داستان های تورات است. بوته ی خار فرمانروایی بر درخت ها را می پذیرد؛ چون کاری از این بهتر از دستش برنمی آید.»
برگرفته از کتاب «مکتب دیکتاتورها»، اثر «ایگناتسیو سیلونه» که متن برگردان آن را ویرایش و پاکیزه نویسی نموده ام. عنوان، زیرعنوان و پیام آن نیز از آنِ من است.
خواندن و بازخوانی این کتاب بسیار ارزشمند را به همگان، بویژه نیروهای چپ، سپارش می کنم. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر