گاهی حجمِ دلتنگی هایم آنقدر زیاد می شود که دنیا با تمام
وسعتش برایم تنگ می شود
دلتنگـم
دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکت ایستـاد
...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید ...
دلتنگ خودم
خودی که مدتهاست گم کرده ام ...
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار
یک بار از یاد
یک بار از دل
و یک بار از دست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر