«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ مهر ۲۵, پنجشنبه

... ما که چشم مان از این آقایان آب نمی خورد!


«مردمانی آمدند بی کاردانی و بی کار درست، بهره نجسته از پیشه نیاکان، بی پروا از نام و نژاد خویش، نابرخوردار از  پیشه ای یا هنری، آزاد از هرگونه اندیشه و کار و بار، آماده  برای گواهی  دروغ و بد نام کردن هر کس، و برای نیرنگ و بدکاری؛ و از همین راه  روزگار می گذراندند و پیش می رفتند و توانگر می شدند...»  تنسرنامه

داستان و زبانزد زیر را که پیش از این به مناسبتی دیگر بکار برده بودم، برای آقایانی که یکبار در گذشته، آزمون بسیاز بدی از خود برجای نهاده و دوباره و این بار از روی ناچاری بیش از پیش، به نرمش قهرمانانه از سوی رهبر نادان و نابکار جمهوری اسلامی فراخوانده شده اند، در چارچوبی دیگر بکار می برم:
«... آدمی در حضور ملانصرالدین، تیزی در می کند و همزمان كفش خود را روی تخته کف اتاق می كشد تا صدای آن را بپوشاند. ملانصرالدین نیز بی درنگ حسابش را چنین می رسد که:
صدای آن را از میان بردی؛ بويش را چكار مي كنی؟! »*

اینک، آقایان که حتا پیش از رهنمود «آقا» برای نرمش قهرمانانه سر و دست می شکستند، در اجرای فرمان وی زیاده روی کرده اند؛ خوب! اشکالی هم ندارد؛ «آقا» به هنگام خود، شاید اگر عمری باشد، عید فطر سال آینده درباره ی آن، به چنین گوشزد خردمندانه ای بسنده نمایند و کار را بیش تر کش ندهند:
«ما گفته بودیم: نرمش قهرمانانه! ولی نگفته بودیم که خدای نکرده هماغوشی و بدتر از آن، زبانم لال همخوابگی با ”شیطان بزرگ“! انشاء الله تعالی آقایان باردار نشده باشند ...»

از مدت ها پیش، بسیاری نمودها و نشانه ها و از آن میان پیشکش «بسته ی شفاهی» که حتا شفاهی آن را نیز برای مردم ایران نگفته و ریشخندشان نموده اند و برای «شیطان بزرگ» و همدستانش به هیچ روی، شفاهی نیست و همه چیز سیاه روی سپید نوشته شده و به امضای آقایان اسلام پناه «شیطان پرست» نیز رسیده، گواه تن دادن به قرارداد یا شاید قراردادهای ننگین دیگری از سوی رژیمی تبهکار است که در فرجام کار، جز سرافکندگی بیش از پیش برای مردم ایران درپی نخواهد داشت.** ولی، هر اندازه نیز در پنهان نگاه داشتن قراردادهایی که به نمایندگی از سوی مردم ایران به زیر بار آن رفته اند، کامیاب شوند و این پنهانکاری ها، بیگمان چندان به درازا نخواهد کشید، شرایط و چشم انداز اوضاع آینده به سود این رژیم تبهکار و ضدملی نیست. برخلاف آنچه به خورد مردم می دهند، اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی آنچنان بیخ پیدا کرده که از زبان توده های مردم، تنها می توانم بگویم:
خدا آخر و عاقبت کار را به خیر کند! ما که چشم مان از این آقایان آب نمی خورد!

می ترسم در فرجام کار، «شیطان بزرگ»، نه تنها انشاء الله همه ی آقایان را به مار غاشیه در دوزخ بسپارد که مردم ایران را نیز به بلایی بس بزرگ تر از آنچه بر سر همسایگان مان و برخی دیگر از کشورها آمد و همچنان نیز پی گرفته می شود، دچار نماید. شوربختانه، هم صدای آن می آید و هم بوی آن همه جا را فرا گرفته است و نیرنگ و فریب عالیجنابان که شکست و سرشکستگی و زبونی را پیروزی و نرمش قهرمانانه جا بزنند، نه دردی برای این «موش مرده» که در تصویر روی صندلی چرخدار نشسته و فرومایگان دیگری چون وی دوا می کند و نه مردم ایران بار دیگر بختی به آقایان خواهند داد. بخت کوتاهی برجای مانده و چشم انداز سرنگونی رژیمی تبهکار بسیار نزدیک تر از آن است که به پندار آقایان می رسد و من بسیار امیدوارم، هرچه زودتر و پر شتاب تر به دست توانای مردم و فرزندان قهرمان توده های ایران انجام و سامان پذیرد؛ زیرا چنانچه کار به درازا بکشد، بخت آنکه کشورمان، پهنه ی تاخت و تاز نیروهای امپریالیستی و همدستان آن چون رژیم پلید ترکیه شود، افزایش بسیاری یافته و چه بسا از آن گریزی نخواهد بود.

بایستگیِ سرنگونی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی از دید من، چون سیبی است که از مرحله ی رسیدن نیز گذشته، بر زمین فروغلتیده و در حال گندیدن و گنداندن پیرامون خود است؛ من اینگونه می بینم! و برای آن ها که سری برای اندیشیدن دارند، شاید تنها همین یک آمار که چندی پیش از زبان علی‌اکبر سیاری، معاون تازه برگمار شده ی بهداشتی وزارت بهداشت رژیم بر زبان رانده شد، به عنوان نشانه ای هشداردهنده برای دریافتن گستره ی گندیدگی و بیمناک بودن اوضاع میهن مان بس باشد؛ وی گفته بود:
«طبق آمار ۲۱/۱ درصد مردم کشور اختلالات روانی داشته‌اند که مطالعات جدید در بین مردم تهران نشان می‌دهد که ۳۴/۲ درصد از اختلالات روانی رنج می‌برند ...»***

باید جنبید و برای چنان اوضاعی از کمینه آمادگی بایسته برخوردار بود! روی سخنم با همه ی نیروهای ملی و میهن پرست، مذهبی یا غیرمذهبی، اهل سنّت یا شیعه، نظامی و غیرنظامی از هر صنف و رده ی اجتماعی است.

سرنگون باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۲

* «صدای آن را از میان بردی؛ بويش را چكار می كنی؟!»، ب. الف. بزرگمهر، سوم اردی بهشت ماه ١٣٩١
http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/04/blog-post_5326.html

** به برخی از این نمودها و نشانه ها در نوشتارهای پیشین خود اشاره نموده ام. از یادآوری آن ها در اینجا خودداری می ورزم.

*** «معاون بهداشت وزارت بهداشت هشدار داد: افزایش میزان بیماری‌های روانی در تهران/ هر هفته ۳۰۰ نفر در جاده‌ها کشته می‌شوند»، «خبرگزاری فارس»، ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۲
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920625000823
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!