«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ مهر ۱۷, چهارشنبه

دمکراسی بی قید و شرط؟!


خانم جوانی است؛ دلش گرفته است؛ مانند همه ی ما؛ نه تنها در ایران که در هر جای دیگر جهان ... قلبمان آنجا می تپد: هستی یی دوپاره!

می نویسد:
«این روزها دلم کمی آزادی می خواهد !از نوع دموکراسی !بی هیچ قید و شرطی!»

از «گوگل پلاس»

می نویسم:
بی قید و شرط؟ آن هم دمکراسی؟! نه بیقید و شرط نداریم! دمکراسی، مانشی اجتماعی و وابسته به طبقات گوناگون است. دمکراسی برای یک آدم کارگر و زحمتکش، حق نان و کار و زندگی آبرومندانه است و برای آن ها که این ها را می چاپند، دستیابی به سود هرچه بیش تر، حق سرمایه گذاری آزاد و بی هیچ قید و شرط و بی هیچ قانون کاری و حق بهره برداری انحصاری از همه ی "خوشبختی" های زندگی است. بنابراین، دمکراسی نیز کم و بیش، چه خوشتان بیاید یانه، به شرط چاقوست! چاقوی شما تیزتر است؟ بفرمایید! هرچه پول بدهید، آش می خورید!  نخواستید هم به هر حال همین است که هست:
آش کشک خاله ته بخوری پاته، نخوری پاته!

جاهای دیگر هم کم و بیش آسمان همین رنگ است: دستکم تا مدت زمانی، خاکستری سربی!»

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ مهر ماه ۱۳۹۲

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!