دوستان سلام،
ببخشید که دیگر نامه ام را با
بسم الله یا بسمه تعالی آغاز نمی کنم. در واقع این کارها هم دیگر گذشته و تاریخ
مصرفش تمام شده است؛ خداوند هم تا آنجا که به من اطلاع داده اند در فیس بوک و
«گوگل پلاس» و شبکه های اجتماعی به دلیل جاسوسی های پی در پی دوستان ما در آنسوی
اقیانوس حضور نمی یابد. الان ساعت ۲ بعدازظهر شنبه است و
من در پرواز از استانبول به تهران این گزارش را تقدیم می کنم. البته این هواپیمای
شرکت هواپیمایی ترکیه، برخلاف پرواز نیویورک به استانبول همین شرکت در چند هفته
قبل، هواپیمای کوچکتری است و لذا اینترنت ندارد؛ ولی خواستم از فرصت استفاده کنم و
گزارش را بنویسم و بعد وقتی به تهران رسیدیم ارسال کنم. الحمدلله همه ی آقایان ذیربط در تهران خانه های بزرگی دارند و لذا
از ارتباط اینترنتی خوبی برخوردارند؛ وگرنه، خودم ناچار می شدم، خانه ی تک تک
آقایان بروم و فراخور حال هر یک گزارشی به عرض برسانم.
دیروز روز پرکاری بود؛ جلسه صبح مؤسسه پاگواش در مورد امنیت
بین المللی و منطقه ای با حضور و سخنرانی آقای عبدالله گل رییس جمهوری ترکیه
افتتاح شد. همانجا ملاقات دوجانبه ای در کنار جلسه با رییس جمهور ترکیه داشتم و
بعد هم در اجلاس همراه با وزیر امور خارجه ترکیه سخنرانی کردیم و به سؤالات تعدادی
از حاضرین پاسخ دادیم.
اینکه چه سوالاتی مطرح کردند و من چه پاسخ هایی دادم، چندان مهم نیست و دانستن آن هم برای شما نه چندان سودمند است و نه دردی را دوا
نمی کند؛ ولی به هر حال می دانید که آن ها برخلاف ما سنّی مذهب هستند و من هم به
تازگی کمردردم بهتر شده است؛ بحمدلله در مذهب مان، «تقیّه» برسمیت شناخته شده و ما
هم هرجا به فراخور حال از آن سود می بریم؛ می بینید که من حتا دیگر لقب «سیّد» را که
از نیاکان چوبدارم به ارث مانده، بکار نمی گیرم تا مبادا اوقات این و آن تلخ شود
... خودتان می دانید که «تقیّه» هرچه باشد بهتر از تنقیه است و اینگونه، بده بستان
مان هم با دوستان بهتر پیش می رود!
محور بحث های من آسیب شناسی روابط کنونی در سطح جهانی و ضرورت تغییر پارادایم روابط بین الملل به دلیل تغییرات ماهوی در جامعه جهانی بود که معادلات با حاصل جمع صفر را نا ممکن ساخته و امنیت به قیمت ناامن کردن دیگران را بی معنی کرده است و لذا خطرات و تهدیدها از محیط زیست تا افراط و تروریسم مرز جغرافیایی و منطقه ای نمی شناسد و باید به جای اتحادها و ائتلاف های سیاسی و نظامی به دنبال شبکه سازی امنیتی در سطح جهانی باشیم. البته باید منتظر باشیم، ببینیم دوستان ما به پیشنهادهای سازنده مان درباره ی ساخت چنین شبکه ای که به دلیل های امنیتی ناچارم آن را پوشیده نگاه دارم، چه پاسخی خواهند داد؛ مهم، هم اکنون شناختن آسیب هاست که ما به لطف خدا در این زمینه بسیار پیشرفته ایم و حتا طرح هایی نیز برای صدور اسلام عزیز، البته نه به شیوه ی طالبانی آن که چندان کاربردی در برخی کشورهای پیشرفته ندارد که به شیوه ی اسلام ایرانی به آن ها پیشنهاد کرده ایم که گرچه هنوز پاسخ روشنی در آن باره نداده اند، ولی بسیار مورد توجه شان قرار گرفته و آنگونه که یکی از همین دوستان می گفت از خطر زنان و فمینیسم که سبب برانگیختن مردان نیز می شود، می کاهد. این یکی از آن ضرورت های تغییر پارادایم روابط بین الملل است که به آن اشاره کردم و اسلام عزیز می تواند در این زمینه بسیار چاره ساز و مشکل گشا باشد؛ به این ترتیب، نتیجه ی معادله دیگر صفر نخواهد بود و هر دو سوی معادله خورد و برد خوبی خواهند داشت. نخواستم آن عبارت «برد ـ برد» را که بسیار مورد ریشخند همه قرار گرفته و برای ما و دوستان مان نیز آزار دهنده است، اینجا بکار ببرم. به هر رو، هم امنیت ما تضمین می شود و هم دوستان مان در منطقه ترس بیجا از تروریسم ناخواسته نخواهند داشت؛ ضمن آنکه در زمینه های دیگری نیز که ما از آن نگرانیم، شبکه سازی امنیتی در سطح جهانی به سود ما نیز هست و آن ها را که خودشان نیز از این اوضاع چندان خشنود نیستند، وادار می کنیم تا جلوی فعالیت نیروهای چپی که از حوزه ی قدرت ما بیرون رفته و در دسترس مان نیستند تا آن ها را به لقاء الله بسپاریم، بیش از پیش مهار کنند؛ برای آن ها نیز تمرین خوبی خواهد بود تا تجربه ی بدست آمده را به چپ های خودشان که رفته رفته از فغالیت های سالنی و باشگاهی بیش تر بیرون می آیند و خطرناک می شوند، گسترش دهند و امنیت دلخواه ما و آن ها را برقرار کنند. می بینید که به این ترتیب، براستی حاصل جمع معادله صفر نیست؛ ما حتا پیش از این سفر، تجربه ی گرانقدر خود در زمینه ی محیط زیست و خشکاندن آب دریاچه ها و تالاب های ایران را با دوستان آمریکایی خود تقسیم کرده بودیم تا به هنگام و چنانچه اروپایی ها، خدای ناکرده گردنکشی بیش تری نشان دادند از این تجربه برای خشکاندن دریای مدیترانه سود ببرند تا گرد و غبار نمک سود آن، چشم همه گردنکشان منطقه پرآشوب جنوبی اروپا را کور کند و سر عقل شان بیاورد.
در انتهای همین بحث تاکید کردم که نه تنها
سلاح هسته ای در برنامه دفاعی ایران جایگاهی ندارد، بلکه برای هیچ کشوری امنیت ایجاد
نمی کند. همچنین به ضرورت استفاده از پیوستن سوریه به کنوانسیون سلاح های شیمیایی
برای پیگیری ایجاد منطقه عاری از سلاح کشتار جمعی در خاورمیانه را نیز مورد توجه
قرار دادم. سؤالات البته بیشتر در مورد مذاکرات «۱ + ۵» و سوریه بود که پاسخ داده
شد.
پس از جلسه همراه با احمد داوداوغلو، وزیر خارجه ترکیه،
در نماز جمعه در یک مسجد در مسیر فرودگاه در استانبول شرکت کردیم و بعد با هم به
آنکارا پرواز کردیم. این
تنها بخش اسلامی سفرم بود که البته جای شما خالی پیش از آن کباب بسیار خوشمزه ی
ترکی هم به اتفاق ایشان خوردیم که لذت نماز در آن مسجد را دوچندان نمود.
شاید برایتان جالب باشد که دیروز از ساعت ۹ صبح تا حدود یازده
و نیم شب، تقریبا یکسره با وزیر خارجه ترکیه بودم: یا در جلسه پاگواش یا در
مذاکرات رسمی دو جانبه یا در مصاحبه مطبوعاتی یا در شام و مذاکرات خصوص؛ در راه هم
ایشان همواره همراه من بود و از هر دری سخن گفتیم. همانطور که می دانید او نیز مثل
من در دانشگاه تدریس می کند و کتاب معروف او در باره عمق استراتژیک مبنای سیاست
خارجی دولت اسلامگرای ترکیه است. لذا صرف نظر از اختلاف در برخی دیدگاه ها، بحث های
خوبی داشتیم و الحمدلله امکان فهم متقابل وجود داشت. من هم انشاء الله به زودی کتابی در این زمینه خواهم نوشت که عمق
استراتژیک سیاست خارجی مان را بیش تر کند تا دشمن به آسانی نتواند از آنجا به
اسلام و میهن اسلامی مان زیان وارد کند؛ گرچه با توجه به تغییر پارادایم روابط بین
الملل به دلیل تغییرات ماهوی در جامعه جهانی که ما بسیار امیدواریم که انشاء
الله سیم هایمان با سیم های آن ها هماهنگ شده، دوباره همه چیز خط خطی نشود، باید
در پی شناسایی دشمنان تازه ای باشیم که آن عمق استراتژیک سیاست خارجی مان را درازا
و پهنای کافی بدهد؛ زیرا اگر سیاست استراتژیک مان بسیار عمیق هم باشد، ولی پهنا یا
درازایی نداشته باشد، هر کسی می تواند پایش را از روی آن عبور دهد و اعوذ بالله
... از سیاست خارجی به سیاست داخلی ایران اسلامی نفوذ کند.
مذاکرات با نخست وزیر هم جالب بود. من آقای اردوغان را از
نزدیک نمی شناختم ولی با آقای گل از دهه ۷۰ شمسی همکار و دوست بوده ام؛ اینجا، جای
آن نیست که بگویم، چگونه و کجا! شما هم بیش از این گیر ندهید که کار به جای باریک بکشد؛
فکر کمر مرا هم بکنید که ممکن است دوباره دردناک شود ... با آقای داوداوغلو هم بار
سومی بود که دیدار و مذاکره داشتم. ولی با آقای اردوغان این اولین دیدار و ملاقات
من بود. ملاقات بسیار صمیمی و جدی بود و درباره ی مسایل دوجانبه و منطقه ای صحبت
های خوب و مفصلی در جلسه رسمی و ملاقات خصوصی داشتیم.
ایشان اشراف کاملی به روابط دوجانبه دارند و به نظر می
رسد علاقمند به گسترش همه جانبه روابط هستند. امیدوارم بحث های دوجانبه ما به
همکاری های گسترده تر بین دو کشور همسایه در جهت پیشرفت و توسعه دو کشور و رفاه
مردم بیانجامد. همکاری در حوزه های مختلف حمل و نقل، انرژی، صنعت، تجارت و سایر
حوزه ها را بحث کردیم. بعد از جلسه با آقای اردغان، جلسه رسمی با وزیر خارجه و
مصاحبه مطبوعاتی مشترک و بعد همراه با هیئت دو طرف شام رسمی کاری در اقامتگاه
سازمانی وزیر خارجه داشتیم و بعد از شام دیدار دوجانبه خصوصی که تا ساعت ۱۱ و نیم شب
ادامه داشت. خلاصه، آنقدر گل گفتیم و
گل شنیدیم که نگو و نپرس!
علاوه بر توافق های اجرایی و عملیاتی در حوزه همکاری های
دو جانبه و هماهنگی های منطقه ای، قرار شد آقای اردوغان در ماه ژانویه آینده (دی و
بهمن ۹۲) به ایران سفر کند. آقای داوداوغلو هم سه هفته دیگر برای شرکت در اجلاس
اکو (سازمان همکاری اقتصادی) و مذاکرات دوجانبه به تهران می آید. امیدوارم پندار
بد به سرتان نزند و این سازمان را با سازمان دوره ی طاغوت اشتباه نگیرید؛ اکنون،
هر دو کشور، اسلامی هستیم و همه ی خانم هایی هم که آنجا رفت و آمد می کنند، حجاب
اسلامی بر سر دارند. همچنین طرف ترک، دعوت از آقای دکتر روحانی برای سفر به ترکیه
در یکی دو ماه آینده را تکرار کرد. منظورم همین حجت الاسلام روحانی خودمان است که در
انگلیس درس خارج خود را که در ایران ناتمام مانده بود با پشتکار پی گرفته و دکترا
گرفته اند و ما چون ناچاریم زیاد به خارج سفر کنیم و به سیاست خارجی آسیب دیده مان
سر و صورت آبرومندانه ای بدهیم، ناچاریم از همین عنوان سود ببریم؛ افزون بر آنکه
کاربرد «حجت الاسلام دکتر روحانی» نه چندان خوش آهنگ است و نه به مذاق دوستان ما
خوش می آید؛ لذا در ماه های آتی سفرهای متعددی در سطوح بالا خواهیم داشت که بازهم
گل گفته و گل خواهیم شنید و انشاءالله نتایج ملموس عملی هم به دنبال داشته باشد و
دوستان ترک ما نیز با پادرمیانی های بیش تر، عمق استراتژیک هر دو کشور را بهبود
بیش تری بدهند؛ ما نیز موضوع سوریه و کشت و کشتار مردم آنجا و از آن میان، برادران
و خواهران و کودکان هم مذهب و بسیاری چیزهای دیگر را فراموش خواهیم کرد و به آن ها
نخواهیم پرداخت. باور کنید در این روزها و ساعت هایی که با داووداوغلو جان گفت و
گپ داشتیم، حتا یک بار هم این مسائل ناگوار و ناراحت کننده را با وی پیش نکشیدیم.
مبادا فکر کنید به خاطر کباب دلچسبی بود که با ایشان میل کردیم! نه! ما بالاخره با
هم همسایه ایم و برادران دینی نیز هستیم.
روابط با همسایگان برای همه کشورها یک اولویت مهم سیاست
خارجی است. برای ایران هم از جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، منطقه ای و بین المللی
مهم است. برای موفقیت در سیاست خارجی نیاز به روابط جدی همه جانبه با منطقه و جهان
داریم که این مجموعه را به یاری خداوند در هر دو سطح دنبال کرده ایم و دستاوردهای
خوبی هم داشته ایم.
خوب حالا حدود ساعت دو و نیم است و هواپیما در حال کاهش
ارتفاع برای فرود در تهران. ساعت را هم برای دوستانی که سوال می کردند چرا ساعتی
که من در بالای متن می زنم با ساعت انتشار آن متفاوت است، نوشتم. البته از نظر من،
دلیل معلوم بود، چون بالاخره نوشتن متن طول می کشد و من ساعت شروع کار را می نوشتم
و نه پایان نگارش را. اما این بار من این متن را بعد از ورود به تهران روی صفحه
قرار می دهم که بازهم حتی ساعت دو و نیم هم با ساعت انتشار متفاوت خواهد بود.
آخر هفته خوبی را برای همه شما آرزو می کنم. خدانگهدار.
این گزارش و عنوان آن، از سوی اینجانب دستکاری و در برخی جاها بازنویسی شده است.
ب. الف. بزرگمهر یازدهم آبان ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر