آدم بیمایه و کم دانشی است با
ادعاهای فراوان و به همان اندازه گستاخ! بارها و بارها در نوشته هایی که بنا به
شرایط روز ناچار بودم به این تارنگاشت سری زده و آن ها را بخوانم، موردهایی از کمبود
و نارسایی در طرح و پی یادداشت ها و نوشتارها و نیز شیوه ی در میان نهادن جُستارها
دیده و هر بار، پوزخندی بر لبانم نشسته است؛ اکنون، خوشبختانه کم تر به آن سر می
زنم؛ تشتش مدت هاست که از بام فروافتاده است ...
امروز، یادم افتاد که آن
تارنگاشت دورو و سرسپرده ی «شرکت سهامی رفسنجانی و شرکاء» که همچنان با چشم سپیدی،
تارِ تنیده اش را با نگاره های شهیدان حزب توده ایران آذین می بندد و توده ای
نمایی می کند، روز پیش باید نو شده باشد ... و نگاهم بی درنگ روی عنوانی در میان
صفحه که بیگمان سرمقاله ی آن است، میخکوب می شود:
«چشم
های بینا با انتخابات ۹۲ باز
شدند»! سپس با خود می اندیشم:«بیچاره چشم های نابینا! بیگمان، همگی از آن خیمه شب بازی خیره کننده، بیش از پیش بسته شده اند!»
از این بازی ریشخندآمیز با واژه ها خنده ام می گیرد و با
خود می گویم:
«مگر تفاوتی هم می کند که چشم های نابینا، باز یا بسته
باشد؟!» و یاد گدایان کوری می افتم که با کاسه ای با نقش مذهبی در میان آن، گوشه ای
به گدایی نشسته اند:ـ بده در راه خدا ...
... شاید منظورش عنوان زیر بوده است:
«چشم های خفته با انتخابات ۹۲ باز شدند»؟! بله! می پندارم «آقای خبره» چنین عنوانی در اندیشه می
پرورانده و در اینجا بیش از اندازه صنعت به خرج داده است!
ب. الف. بزرگمهر دهم آبان ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر