نوشته ی زیر با عنوان «دهها کهریزک در سراسر کشور دیدهام!»
از حقوقدان و وکیلی است که تازه یادش افتاده «در کهریزک واقعا رفتارها غیرانسانی بود»!
خوب! بد هم نیست که وجدان آدمی گاهی تلنگری بزند و ناچار باشی، ناگفته ها را
بگویی؛ ولی چه خوب بود و هست که بسان زنده یاد حسینعلی منتظری، بجا و به هنگام
بگویی و نه آنگاه که به عنوان نمونه، باد از سویی دیگر وزیدن گرفته و اگر سوی بادبانت
را دگر نکنی، بیم در دریا افتادن و دچار گرداب شدن هست یا آنکه «فیلت یاد هندوستان
کرده» باشد و ناچار شوی کمی زبانت را باز کنی؛ ولی نه آنچنان که خدای نکرده از سوی
کسانی زبان درازی بشمار آید و کار دستت بدهد! بطور کلی می گویم؛ چون نویسنده ی این
نوشته را که نام «دکتر سید محمود علیزاده طباطبایی (وکیل و حقوقدان)» زیر پای آن
است و من به روال همیشگی خود، عنوان های آن را از جای شان کنده ام، نمی شناسم.
«آقای حقوقدان»، جایی از همین یادداشت، دانسته یا
نادانسته، گناه شرایطی را که حاکمیت تبهکار جمهوری اسلامی پدید آورده بر دوش
نهادینه شدن ستم در فرهنگ مردم ایران می گذارد و می گوید:
«اگر مردم به حقوق خود آشنا باشند و در مقابل تعرضی که به
حریم خصوصی آنها میشود، عکسالعمل نشان بدهند، اگر بروند و اقدام کنند ...
فرهنگش ایجاد میشود. متأسفانه ما عادت نداریم، در فرهنگ ما ظلم پذیری نهادینه
شده است.»
وی فراموش می کند یا شاید خود را به نادانی می زند که
همین مردم از صد و اندی سال گذشته تاکنون، پیشتاز انقلاب ها و جنبش های بزرگ ضد
ستمگری و ضد خودکامگی در بخش بزرگی از جهان بوده اند و هرگاه توانسته اند از جای
جنبیده، فداکاری های بیشمار از خود نشان داده و دژ بلند و هزاران ساله ی
خودکامگی در کشور ما را حتا با ناخن هم شده سنبیده و گام به گام از هم پاشانده اند.* با این گفته، وی بار مسوولیت را از دوش رژیم تبهکار بر می دارد و
خودِ مردم را گناهکار بشمار می آورد. به دانسته یا نادانسته بودن چنین برخورد
محافظه کارانه ای در اینجا نمی پردازم و نمی توانم آن را به درستی روشن کنم؛ ولی،
نتیجه ی آن در کردار، یکی است! با خود می اندیشم:
آیا وی نیز یکی از آن وجدان های کوچکی است که اکنون راه
گریز می جوید؟!
ب. الف. بزرگمهر سوم آذر ماه ۱۳۹۲
* با الهام از یکی از سروده های احسان طبری
***
دهها «کهریزک» در سراسر کشور دیدهام!
یک دیدگاهی متاسفانه از اول انقلاب وجود داشت و هنوز هم
آن دیدگاه وجود دارد و آن اینکه با قانون نمیشود مملکت را اداره کرد و متأسفانه
این دیدگاه یک اعتقاد است.
در کهریزک واقعاً رفتارها غیر انسانی بود؛ همه می دانستند؛
از رئیس قوه ی قضائیه تا افراد عادی یادم است، خدا رحمت کند آقای دکتر علیآبادی دادستان کل
کشور قبل از انقلاب بود. من در سال ۵۴ از ایشان پرسیدم که «آقای دکتر ما اگر وکیل
شدیم میتوانیم از یک قاتل دفاع کنیم؟» گفت:
«بله. قاتل هم حق و حقوقی دارد که باید رعایت شود و نمیشود
که به قاتل یک سیلی اضافی زد.»
قضات را جمع کردم و گفتم که چرا وکیل را راه نمیدهید؟
گفتند که این پدرسوختهها باسوادتر از ما هستند و ما نمیتوانیم جواب آنها را
بدهیم.
تحقیق کردیم که چرا در مسوولین حکومتی و دولتی اینقدر
قانونگریزی و یا حتی قانونستیزی وجود دارد؟ دیدیم که با قانون آشنا نیستند. سی
نفر که دور میز هیئت دولت نشستند، هیچکدام حقوق نخواندند. حتی معاون حقوقی و امور
مجلس رئیس جمهور!
اگر مردم به حقوق خود آشنا باشند و در مقابل تعرضی که به
حریم خصوصی آنها میشود، عکسالعمل نشان بدهند، اگر بروند و اقدام کنند رویه قضایی
ایجاد میشود. وقتی حجم این پروندهها زیاد شد، رویه قضایی و قانون ایجاد میشود و
فرهنگش ایجاد میشود. متأسفانه ما عادت نداریم، در فرهنگ ما ظلم پذیری نهادینه
شده است.
وقتی «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» را تأسیس میکردیم، این
بحث را من آنجا مطرح کردم و گفتم: «زندانیان سیاسی که تعدادشان زیاد نیست، میدانند
از مجامع حقوقبشری گرفته تا حقوقدانان داخلی درست است که به آنها هم ظلم میشود،
ولی سایر زندانیان هم خیلی بیپناهند. ما این انجمن را برای دفاع از حقوق کلیه
زندانیان پیشبینی کنیم.» که همین گونه شد؛ ولی متأسفانه آن را تعطیل کردند.
حفظ حریم خصوصی، قانون دسترسی آزاد به اطلاعات، قانون
حقوق شهروندی، ... حرفهای قشنگی است و یا حقوق ملت در قانون اساسی که اعتقادی به
اینها نیست؛ از مقاماتی که خودشان قانون را وضع کردند به این قانون اعتقادی
نداشتند تا مجریان.
محمود علیزاده طباطبایی (وکیل و حقوقدان)
برگرفته از «گوگل پلاس». این نوشته ی کوتاه را با همه ی
نیازمندی آن به ویرایش و پاکیزه و پارسی نویسی همه جانبه تر، تنها در نشانه گذاری
ها ویراسته ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر