«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آذر ۲۲, جمعه

اگر همان هنگام راستش را گفته بودند ...


نگاره ای با تصویر «آخوند ریش حنایی» و عنوان «اگر همان موقع راستش را گفته بودند ...» در «گوگل پلاس» درج کرده که در آن به از میان برداشتن برخی اصلاحات نیم بند و نمایشی دوره ی گماشته ی پیشین که در کنار انجام دستورهای بنیادهای اقتصادی امپریالیستی به ناچار و با عملکردی بسان «سوپاپ فشار» به شکلی دست و پا شکسته اجرا در آمده بود، واکنش نشان داده است.   

می نویسم:
همین جا به شما قول می دهم که در بلندمدت هم این دولت نه تنها هیچ آبی برای مردم گرم نخواهد کرد که با پیگیری سیاست نولیبرال سرمایه داری در ایران، کشورمان را به مرزهای تازه ای از تنگدستی و دشواری های اجتماعی ـ اقتصادی و نیز چیزهایی بدتر از آنچه در ژنو به آن گردن نهادند، فرو خواهند کاست. ممکن است برخی، آنچه را که می گویم به حساب بدبینی یا غرض ورزی بگذارند که چنین نیست؛ زیرا با آنکه دلم می خواهد مرده شور ریخت همه شان را ببرد و نشانه ای از این انگل ها در کشورمان برجای نماند، آرزومند بهبود وضعیت زندگی مردم و بویژه توده های تنگدست و تیره روز ایران هستم؛ این گوی و این میدان!

با این همه، آنچه می گویم نه بر پایه ی احساسات خشک و میان تهی که بر پایه ی دانش و پژوهش است. اگر به برنامه ی ارائه شده از این دولت و آنچه پس از آن از سوی بانک مرکزی و دیگر گزارش ها بنگرید، چند نکته بیش از هر چیز نظرتان را جلب می کند:
الف. نبود برنامه ای به آرش راستین و درخور برای پی ریزی اقتصادی ملی؛
ب. سمتگیری اقتصادی به سود بزرگ بازرگانان و سوداگران و دلالان بر پایه ی صادرات و واردات (گونه ای مرکانتیلیسم اقتصادی وامانده در سنجش با ۴۰۰ ـ ۳۵۰ سال پیش اروپای باختری!)؛
پ. پیگیری کم و بیش موذیانه ی رهنمودها و دستورهای نهادهای نیرومند اقتصادی امپریالیستی (بانک جهانی و صندوق بین المللی پول) بویژه در زمینه ی عملکرد سرمایه های بانکی و مالی (نه به شکلی آشکار!) و بطور کلی پیگیری سیاست سرمایه داری نولیبرال امپریالیستی که کاهش هرچه بیش تر رفاه اجتماعی و زدودن یارانه ها و ارزان تر نمودن نیروی کار را پی می گیرد؛ و
ت. نبود الگوی رشد و سمتگیری اقتصادی!

این ها دلیل های من به صورتی فشرده و شاید نارساست و بطور کلی آنچه پیش می رود را می توان در این زبانزد کهن فشرد:
«از این ستون به آن ستون فرج است!»

گرچه، همینجا این را نیز به  تبهکاران فرمانروا بر میهن مان قول بدهم که هیچگونه  پایوری (تضمین) برای بیضه های تان که با «بیضه اسلام» اشتباه گرفته اید، وجود نخواهد داشت؛ آنگاه که با آغوش کشیدن هرچه بیش تر «شیطان بزرگ» و همدستانش در چشم توده های بازهم بیش تری از مردم، سکه یک پول سیاه شدید (هم اکنون نیز تا اندازه ی بسیاری اینگونه هست!) شما را به "نرمش های قهرمانانه" تری بیش از «قرارداد ژنو» واخواهند داشت: چوبی دو سر "طلا" که برای مردم ایران ننگ و سرافکندگی بازهم بیش تری بر جای نهاده به زباله دان تاریخ رهسپار خواهید شد.

ب. الف. بزرگمهر     ۲۲ آذر ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!