«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۳, سه‌شنبه

قهرمان ملی نخستین کشور زحمتکشان جهان درگذشت!


میخاییل کلاشینکف طراح نابغه ی جنگ ابزارهای سبک و نیمه سنگین، دارنده ی عنوان «قهرمان ملی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و پرافتخارترین مدال های قهرمانی نخستین کشور زحمتکشان جهان در سن ۹۴ سالگی درگذشت. وی که در سال ۱۹۱۹ در روستایی در سیبری پا به جهان نهاده بود در آغاز جوانی وارد «ارتش سرخ اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» شد و در «جنگ سترگ میهنی» بر علیه نیروهای تجاوزگر «آلمان نازی» شرکت نمود.

تفنگ پرآوازه ی ساخت وی به نام «کلاشینکف» در «ارتش سرخ» بگونه ای گسترده بکار گرفته شد و پس از آن در جنگ های پارتیزانیِ، بویژه از سوی جنبش های آزادیبخش خلقی مورد بهره برداری قرار گرفت. آنچه درباره ی این جنگ ابزار، افزون بر سبکی، کارآمد بودن، نگهداری آسان و بهایِ کمِ ساخت آن در رسانه ها اشاره نشده (یا من نخوانده ام!)، دیدگاه انساندوستانه ی سازنده ی آن ـ همچنین بازتابی از دیدگاه  کشور سازنده ی آن ـ بود. در سنجش نسبی با جنگ ابزارهای همانند ساخت کشورهای امپریالیستی، گلوله های این جنگ ابزار، چنانچه به نقطه های بسیار حساس بدن (مغز، قلب یا رشته های عصبی و نخاعی) برخورد نکند، کشنده نیست و بدن را لت و پار و آش و لاش نمی کند؛ آماج ساخت آن از کار انداختن دشمن بوده است؛ و نه نابودی یا زمینگیر شدن فرد تیر خورده برای همه ی زندگی!

کلاشینکف در پاسخ به پرسش خبرنگاری درباره ی درآمد وی از فرآوری جنگ ابزارهایش، پاسخ داده بود:
من «آ. ک. ۴۷» («کلاشینکف») را برای کشورم ساختم؛ نه برای دستیابی به پول!

گزارش تارنگاشت «دویچه وله پارسی» وابسته به کشور امپریالیستی آلمان درباره ی مرگ وی، جای درنگ بسیار دارد. در این گزارش دوپهلو و فریبکارانه از آن میان گفته می شود:
«تاکنون میلیون‌ها نفر توسط انواع تفنگ‌های تهاجمی کلاشنیکف کشته شده‌اند. خالق کلاشنیکف اما هیچ نگرانی اخلاقی از این موضوع نداشت ...»* و در جای دیگر:
«میخاییل کلاشنیکف به خاطر طراحی تفنگ ‌تهاجمی‌اش هرگز ثروتمند نشد. او خود در این باره گفته بود: اگر یک ماشین چمن‌زنی ساخته بودم، پول بیشتری عایدم می‌شد.»*

می بینید، چگونه با سرهمبندی چنان عبارت هایی، قهرمان بزرگ نخستین کشور زحمتکشان جهان را که چنانچه وادار نمی شد، شاید هرگز چنان جنگ ابزاری نمی ساخت به اندازه ی هستی پلید خودشان که جز پول و سودجویی چیزی نمی شناسند، فرومی کاهند؟!

همینجا ناچارم این را نیز بیفزایم:
خاک بر سر آن ایرانی تباران یا پارسی زبان هایی که برای گذران زندگی شاید اندکی بهتر، تن به همکاری با چنین رسانه های پلیدی می دهند! 

ب. الف. بزرگمهر   سوم دی ماه ۱۳۹۲

* برگرفته از «دویچه وله» به زبان پارسی ۲۳ دسامبر ۲۰۱۳

یکی دو نکته خبری این یادداشت را از «گوگل پلاس» برگرفته ام.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!