«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

تو اصفان خیلی مهمِس این وری رودخونه باشی یا اون وری رودخونه !


مهمون من بریم سروقتی این ور رودخونِیّا ... این وری رودخونه که بری، بازم محله تا محله فرق می کونِد : سیچون داریم. حسین آباد داریم. جلفا داریم. محله سنگ-تِراشا داریم. بیشه حبیب داریم. هزارجریب داریم. پاچنار داریم. خیلی بستگی دارِد كه شوما به كِدوم "مادی" نزدیك باشی. اصن نزدیك باشی یا نباشی! "مادی" كه میدونین چیچیِس؟! اِگه نیمیدونین، اِز اونا كه میدونن بپرسین. "مادی" همون چیزیِس كه فقط ما اصفانیا داریم آ شوما غیری اصفانیا، نه دارین، آ نه میدونین اصِش چیچیِس !

هر چی به چارباغ بالا نزدیك تِر باشی، كلاسِد بالاتِرس! اما خب بستگی دارِد كه تو كِدوم طِرفی چارباغ بالا باشی! اِگه به دروازشیراز نِزدیك تِری، خُب معلومِس آدِم حسابی تِری هسی، اما اِگه هِی دور بِشی آ بِری طِرفای پُلی خواجو، یهو دیدی افتادی تو "محله نو خواجو"! پس زیادی اون ورا
نرو!

همون جلفاش هم خُب و بَد دارِد. اِگه دیدی یكی گُف مالی جُلفاس، فكر نكونی خیلی آدِمِسّا! نه! خُب بپرس بیبین كِدوم وری جلفاس! اِگه طرفای میدون آرارات و خاقانی و ایناس، خُبِس. اما اِگه رف اون ورتِر، یهو دیدی افتاد تو حسین آباد! خب مرز كه ندارِد! اون هزار جریبش هم جا تا جا دارِد. اِگه زیادی بری بالا، میفتی تو شهركی امیر حمزه و كوی امام جعفر و اینا كه دیگه اِز كلاس یُخده دورس! اِگه یه وَخ بِچه سیچونی، نگیا ... خره اِگه گفتی، آبِرود میرِد !

بیشه حبیب هم خیلی با كلاسِس، اما اِگه یه ذرّه زیادی جلو بری، میُفتی اون وری پل، آ میری تو شاپور و چارسوق و دیگه واااای! دیگه رفتی ته كلاس!

حالا باز به این وری پل! اون وری پل دیگه وَضِش خیلی بحرانی تِرس ... اِگه بِچه فروغی باشی، یا بِچه میدون شاه باشی، یا بِچه لُمبون باشی، یا بِچه شاه عباس خاكی باشی ... یا بِچه فلكه بزرگمهر... اینا وَم كلّی جزئیات دارِد كه تو این بحث نیمیگُنجِد. آ بی خیال !
حالا اینا كه هیچی ! مهم اینِس كه مامانِد آ باباد مالی كِدوم محلَن ! كِدوم وری پل به دنیا اومِدن؟ اِز كِدوم فامیل هسَّن؟ شازده هسّن یا نه؟ اِز فامیلا ظل السلطون؟ ...
نصرِ اصفهانی ؟ نصرِ آبادانی؟ نصرانی؟
صراف؟ شیخ صراف؟ صراف زاده؟ صرافان؟ صرافپور؟

انصاری؟ انصاری پور؟ انصاریان؟ انصار زاده؟
فتوحی؟ فتاحی؟ فاتحی؟ فاتح پور؟ فاتح زاده؟ فاتحیان؟
كرباسی؟ كرباس زاده؟ كرباسچی؟ كلباسی؟ كلباسی پور؟
اصَن اِز رو فامیلِد، حدس میزِنَن كه مالی كِدوم محل هسّی آ اِز كِدوماشونی. براحتی !

تازه این لهجه اصفهانی هم كه شوما اِز ما میشنُفین كه یك جور نیس که! اوووه

اصفانی میدون كهنه ای داریم!
اصفانی سبزه میدونی داریم!
اصفانی عباس آبادی داریم!
اصفانی این وری پلی داریم ... اون وری پلی داریم!
اصفانی مرداویجی داریم!
اصفانی داریم تا اصفانی دادا ...

راسّی ما براحتی اِز ریخت و قیافه و نیگا و كفش و لباسی هر غیری اصفانی، میفَمیم كی تو شهرمون مهمونِس! دیگه اون یه لم هایی دارِد كه من اجازه ندارم اینجا لو بدم! ساده تِرینش اینِس كه... آخ شرمنده! میترسم اِز كامیونیتی اصفهانیا اخراج بِشم دادا !

دیدین؟ اصفانی بودن همچینام ساده نیس! بایِد كُلّی حواسِمون جمع باشِد كه اِز كِدوم پدِر و مادِر زاده بشیم آ خودمون كوجا به دنیا بیایم ... 

از «گوگل پلاس» محمد وکیلی

پی نوشت

برایش به شوخی نوشته ام:
ما می دونیم «مادی» چیچیِس. آبی راکدس که بوی گَند میدِس! همه ی این کلاسام که گفتی سر و ته یه کرباسِس!

ب. الف. بزرگمهر   دوم دی ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!