نوشتار زیر، آنگونه که نویسنده ی آن می گوید، فرآورده ی گفتگویی خصوصی با کسانی است که دستِکم یکی از آن ها از نزدیک دستی در گفتگوهای ژنو میان ایران با کشورهای امپریالیستی و همپیمانانش داشته و از چم و خم کارها تا اندازه ی بسیاری آگاه است. با نادیده گرفتن برخی نتیجه گیری های نویسنده و وابستگیش به رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، این نوشتار را بویژه از این دیدگاه که آن توافقنامه ی ننگین را در ریزه کاری های حقوقی آن خوب شکافته و بر نادانی و سردرگمی (یا خودفروخته بودن!) گروه های فرستاده شده برای گفتگو، چه این بار به کارگردانی «سیّد از خر جسته» و چه آن بار به رهبری «آخوند آی کیو» یا همانا «روباه ریش حنایی» که به جایگاه ریاست جمهوری کشور تیره روزمان نیز دست یافته، پرتو بیش تری افکنده، از «گوگل پلاس» برگزیده ام. با آنکه، ناچار به ویرایش کم و بیش همه جانبه و وقتگیر آن شده ام، می پندارم که ارزش آن را داشته است.
ب. الف. بزرگمهر ۲۸ آذر ماه ۱۳۹۲
***
درباره ی توافق ژنو
متنی که در پی میآید، فشرده ی گفتگوهای ... پیرامون «توافقنامه
ژنو» در یک گردهمایی خصوصی است. تنها پافشاری می کردند که چیزی رسانهای نشود؛ ما
که به کسی نگفتیم؛ شما هم نگویید!
آرش نوشتن توافقنامه
قاعدتا اختلافی که هست را میروند گفتگو می کنند؛
همداستان می شوند و توافقنامه ای می نویسند که روشن باشد و دیگر دو طرف، سر آن
دچار اختلاف نشوند.
در سوم آذر ماه ۹۲، پس از سالها این توافق انجام
پذیرفت. هر آنچه باید می دادیم یا می گرفتیم، پایان یافت. دیگر از این پس، تنها سر
چگونگی اجرای آن گفتگو می شود.
...
هنگامی که در «مجلس»، ظریف سخن می گفت، رییس مجلس از وی
خواست که ساختار برنامه هسته ای ایران و پژوهش ها را نگه دارید. اما این درخواست دیگر
دیر شده بود؛ پس از پذیرش توافقنامه دیگر نمی شود، درخواستی داشت.
به محض اینکه این متن توافق شد، دو نفر آمدند، دو
اظهارنظر کردند بر اساس این متن که گفته هایشان ۱۸۰ درجه رو در روی هم بود.
هر متن حقوقی که از آن بتوان دو برداشت ۱۸۰ درجه رو در روی
یکدیگر کرد، متنی دارای دشواری است.
جُستار لزوم تصویب در «مجلس» یا «شورای عالی امنیت»
این توافقنامه چون برای کشور تعهد پدید می آورد از دیدگاه
«قانون اساسی» نیازمند مصوبه ی «مجلس» است.
نام این توافق را گذاشته اند: «برنامه اجرایی عمل» (Joint Plan of Action). به نظر می رسد، دلیلی که
این نام را برگزیده اند، این است که بگویند، چون این برنامه اجرایی است، دیگر نیازمند
تصویب مجلس نیست! بسان آن کسی که داشت کباب
می پخت، برای اینکه گربه نیاید بخوردش، هی می گفت «بلالِ بلال!».
این توافقنامه حتما باید یا در مجلس تصویب شود و شورای
نگهبان تأییدش کند؛ یا در «شورای عالی امنیت ملی» تصویب شود و «آقا» تأییدش کنند و
قانون شود. جز این دو راه، هیچ راه دیگری وجود ندارد.
از دیدگاه «حقوق بین الملل»، رییس جمهور یا نخست وزیر اگر
تعهدی را بپذیرند، از نگاه بین المللی، کشور متعهد و ملزم به آن خواهد بود؛ و چون
وزیر خارجه ما آن را پذیرفته ...
اگر می خواستیم روال قانونی تصویب در یکی از دو مسیر را
شرط کنیم، می بایستی در متن توافقنامه یادآور می شد؛ همانگونه که در بند هماوند با
«پروتکل الحاقی» یادآوری شد.
اکنون چکار کنیم؟ روی این مانور بدهیم؟ نه. چون اگر حتی
مجلس آماده شود که این را تصویب نکند و دولتی ها بو ببرند که مجلس این را تصویب نمی
کند، می برندش در «شورای عالی امنیت ملی» و آنجا هم بیشینه با خودشان است و تصویبش
می کنند. «آقا» هم به گمان بسیار زیر فشار آن را تأیید خواهند کرد. بنابراین به
صلاح نیست که به این جُستار گیر بدهیم. باید در ذهن مان باشد؛ اما به آن عمل نکنیم.
تنها ملاک عمل، متن انگلیسی توافقنامه رسمی
رییس جمهور نامه نوشتند برای «آقا» که با حفظ همه اصول
نظام، این دو را بدست آوردیم:
«حقوق هسته ای» و «حق غنی سازی».
«آقا» در پاسخ نوشتند «دستیابی به آنچه مرقوم
داشته اید» درخور تحسین و موفقیت است، شاخص هم «ایستادگی در برابر زیاده خواهی
دشمنان» است.
تنها چیزی که ملاک عمل است، همین متن انگلیسی توافقنامه
است؛ نه متن پارسی آن؛ نه سخنان شفاهی که شده، نه هیچ چیز دیگر!
هیچ پیوستی هم نمی تواند باشد. چون در این توافقنامه به
آن اشاره نشده است. اگر پیوستی بود، باید در این توافقنامه به آن اشاره می شد.
آنچه که در «factsheet» آمده را نمی گوییم که نیست؛ اما اگر
باشد، یک توافق دیگر است.
پیمان نامه «ن. پ. ت.» (NPT) و ایران
پیمان نامه ی «ن. پ. ت.» (NPT)، پیمان
نامه ی جلوگیری از گسترش جنگ ابزارهای هسته ای است. نمی گوید که جنگ ابزار نباید
باشد؛ می گوید که گسترش پیدا نکند؛ و این از بنیاد تبعیض آمیز است.
پنج کشور که پیش از ۱۹۶۷ به جنگ ابزارهای هسته ای دست پیدا
کردند، استثناء شدند و عضو همیشگی و دارای «حق وتو» در «شورای امنیت سازمان ملل».
ماده چهارم «ن. پ. ت.» می گوید: پژوهش، فرآوری و بهره
وری آزاد است و هیچ جلوگیری
و محدودیتی ندارد؛ تنها قید صلح آمیز بودن را دارد.
ساز و کار تشخیص صلح آمیز بودن هم، من درآوردی نیست. برپایه
ی ماده ۳ دو راه دارد:
پیمان جلوگیری از گسترش جنگ ابزار های هسته ای یا پروتکل الحاقی.
ماده ششم «ن. پ. ت.» نمی گوید که این ۵ کشور خلع سلاح شوند؛ می گوید، گفتگو کنند برای خلع سلاح
.
این پیمان نامه ۲۵ ساله بود. از ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۵. سال ۱۹۹۵
در ایران گفتند، این که تمام شد؛ بیاییم دوباره اصلاحش کنیم و بخش تبعیض آمیزش را برداریم.
همین برادران مان که هم اکنون گروه گفتگو کننده ی هسته ای کشورمان هستند، آن هنگام
در «معاونت بین الملل وزارت خارجه» بودند؛ گفتند نه، نکنیم؛ اگر بکنیم، منزوی می
شویم و ... گفتند باشد، پس برویم ۲۵ سال همینگونه تمدیدش کنیم؛ باز آنها گفتند نه،
مادام العمر بپذیریمش و پذیرفتیم.
سه نقطه حساس چرخه هستهای
ماده چهارم می گوید که همه حق بهره وری از چرخه هسته ای
برای آماج های صلح آمیز را دارند. از آغاز معدنکاری تا بازیابی (reprocessing) را
می گویند: چرخه هسته ای. این مسیر «رآکتور آب سبک» است. کشورهای باختری به دو حلقه
اش حساسند:
غنی سازی اورانیوم و
بازیابی؛ چون
بمب اورانیومی و پلوتونیومی از این دو حلقه بدست می آید. به جز این دو، به «رآکتور
آب سنگین» هم حساسند؛ می شود سه تا!
مسیر «آب سبک»، مواد غنی شده می خواهد. مسیر آب سنگین، مسیر
کوتاه تری دارد و اورانیوم غنی شده نمی خواهد. گفتگوها سر این سه تا حساسیت باختری ها بوده است.
رییس جمهور در نامه به «آقا» نوشته اند که حق غنی سازی و
حقوق هسته ای را گرفته ایم. ببینیم براستی چنین است؟
ساختار و زمانبندی توافقنامه
توافقنامه ۴ صفحه است؛ یک پیشگفتار دارد و سه گام (فاز):
گام نخستین، گام میانی و گام پایانی. ترتیبش هم اینگونه
است:
ـ پیشگفتار
ـ توضیح گام نخست که سه صفحه است؛
ـ توضیح گام دوم که تنها سه خط است؛
ـ توضیح گام پایانی که کمتر از یک صفحه است؛ و
ـ بخش «و اما پس از آن» (به آرش «پس از گام سوم»).
گام نخست می گوید ۶ ماه است و پیگیری پذیر. روشن هم نیست
که چند بار می تواند پیگیری شود. آنها می توانند تمدید کنند؛ اما ما نمی توانیم. آغازش را هم نگفته اند از
کی است. اما بیرون از متن با هم توافق کرده اند که از یکم ژانویه ۲۰۱۴ یا ۲۰
دسامبر ۲۰۱۳ آغاز کنند.
گام دوم هم نه زمان آغاز دارد، نه پایان. چرا ندارد؟! همه
ی اینها نکته است!
در گام پایانی، آغاز دارد؟ بله. می گوید آغاز گام پایانی
نباید بیش از یک سال بشود. یعنی از ۲۴ نوامبر ۲۰۱۴ دیرتر نباید بشود. پایانش را در
توافقنامه نگفته اند؛ اما در گفتگوها توافق می کنند روی ۲۰ سال؛ اما می گویند که این
را نمی توانیم ببریم تهران. بنابراین ۲۰ سال را از متن توافقنامه برمی دارند.
چالش نخست: جُستار بازیابی (reprocessing)
در گام نخست می گوید که ما (ایران) می پذیریم که بازیابی انجام ندهیم.
با توجه به اینکه روشن هم نیست که گام نخست تا کی است، یعنی
بدون رفتن به گام میانی، باختری ها به گمان بسیار می رسانندمان به گام پایانی.
در توضیح گام پایانی هم که به روشنی آمده که بازیابی
انجام نمی دهیم؛ یعنی به مدت ۲۰ سال این حق را از خودمان گرفته
ایم؛ یعنی رفته ایم رسماً از حق مان کناره گیری کرده و امضایش کرده ایم. بسان دانشجویی که در دوره ی «دکترا» پذیرفته شده
و سپس رفته دانشگاه امضا کرده و کناره گرفته است. یعنی تا ۲۰ سال دیگر، رابطه ما با «۵+۱» برپایه ی
«ن. پ. ت.» نیست؛ همین است که امضا کرده ایم.
یعنی فراتر از «ن.
پ. ت.» را
به خودمان گرانبار کرده ایم.
چالش دوم: «رآکتور آب سنگین»
در توضیح گام نخست، نوشته که «اراک» را راه نمی اندازیم؛
حتی یک بخش جزیی (component)، یعنی پیچ و مهره اش را هم جلو نمی بریم.
این در شرایطی است که پیش ترً ایران گفته بود که در سال ۲۰۱۳
«اراک» را راه می اندازیم. رییس «آژانس انرژی اتمی» که در دولت تازه جابجا شد، بی
درنگ نامه فرستاد که ما «اراک» را در سال ۲۰۱۳ راه نمی اندازیم.
در گام پایانی هم گفته که ایران بگونه ای همه جانبه،
نگرانی های پیرامون «اراک» را برطرف می کند. معنی اش، این است که «رآکتور اراک» را
هم باید «آب سبک» کنیم؛ یعنی این همه هزینه که شده «رآکتور آب سنگین» راه بیندازیم،
هدر می رود.
چالش سوم: غنیسازی اورانیوم
نخستین جُستاری که باید به آن توجه شود، این است که این
سه را باید از هم جدا کنید:
ـ حق غنی سازی
ـ نام غنی سازی
ـ عمل غنی سازی
حق غنی سازی (right to enrich)، نه در گام نخست و نه در گام پایانی نیامده است.
اینکه می گویند در
«ن. پ. ت.»
این حق هست و پیش فرض بوده، خنده دار است. اگر حق بود که
می رفتید، انجام می دادید دیگر! چرا رفتید گفتگو کردید؟!
سپس هم که در نامه به «آقا» نوشته اید «حقوق هسته ای و حق
غنی سازی را در این توافقنامه گرفتیم». اگر پیش فرض بود که می نوشتید پیش فرض
بوده، چرا نوشتید در این توافقنامه به دست آمد؟!
بی درنگ پس از توافق آمدند، گفتند که ما در توافق مان، حق
غنی سازی را بدست آوردیم. سپس (که کری گفتگوی رسانه ای کرد و ۱۸۰ درجه برعکسش را
گفت و دیدند برپایه ی متن توافقنامه هم حرف کری درست است)، آقای ظریف در رسانه ها
گفت که در این توافقنامه نه، در «ن. پ. ت.» حق غنی سازی ما بدست آمده است!
تنها چیزی که دارند، بگویند این است که در فاز «و اما پس
از آن»» یعنی پس از بیست سال، حق غنی سازی هست؛ اما چطور؟
در توافقنامه آمده پس از گام پایانی (یعنی پس از بیست
سال) که بگونه ای همه جانبه و کامیابانه
کارهایی که گفتیم را انجام دادید (که معیارش هم آنها
هستند!)، می شوید بسان سایر کشورها؛ همین!
آقای ظریف آمد، گفت که این یعنی می شویم بسان ۴۰ کشور دیگری
که «غنی سازی می کنند». به وی گفتند، پیش از هر چیز ۱۲ کشورند که غنی سازی می کنند؛
نه ۴۰ کشور! دوم، در توافقنامه همین را می نوشتید که پس از گام پایانی، ایران بسان
این به قول شما ۴۰ کشوری که غنی سازی می کنند، می شود! زیاده روی که نمی شد! گفت:
«آخر قبول نمی کردند این جمله را در توافقنامه بنویسیم!».
شما که حقوقدان بودی، نه سرهنگ، نفهمیدی این یعنی چی؟!
حق غنی سازی که از بنیاد در کار نبود؛ اما درباره ی
عمل غنی سازی در پیشگفتار آمده که یک عمل غنی سازی را به رسمیت می شناسیم؛
اما «یک برنامه غنی سازی از دو سو تعریف شده» (a mutually
defined enrichment programme) تازه پس از آن هم می گویند:
نخست، در حد عملی؛
دوم، با تعهدات فراتر از پیمان نامه ای که ایران باید
بدهد؛ و
سوم، باید مطمئن شویم که برنامه ایران «بگونه ای طبیعی»
صلح آمیز است.
«بگونه ای طبیعی» از کجا در آمد و از بنیاد چه آرشی دارد؟!
در «ن. پ. ت.» تنها قید «صلح
آمیز» آمده بود! تازه پس از این هم می گوید که روی پارامترهایش هم باید با یکدیگر
همداستان باشیم!
می گوید، باید نیاز عملی داشته باشی؛ یعنی باید همین الان
رآکتور داشته باشی؛ آن هم هم اکنون نیازمند سوخت باشد تا به تو با این شرایط اجازه
دهیم؛ یعنی برای رآکتوری که آماده نشده یا همین الان نیاز به سوخت ندارد، اجازه نمی
دهیم که غنی سازی کنی. می گوییم، این هم باشد، هم اکنون ما در «رآکتور تهران» و «رآکتور
بوشهر» نیاز به اورانیوم غنی شده داریم. می گوید برای «رآکتور تهران» که تا ده سال
میله سوختی داری؛ برای «رآکتور بوشهر» هم روسیه گفته تا ده سال سوخت آن را تأمین می
کند و تو هیچ نیازی به غنی سازی نداری. پس عمل غنی سازی هم از میان برداشته می شود.
این واژه های گنگ، مهم هستند. در «توافقنامه پاریس» هم همین
گول را خورده بودیم. گفتند، ما پایوری (ضمانت) استوار می دهیم؛ اما ایران پایوری
عملی (objective)
بدهد. گفتیم، این واژه من در آوردی چیست؟! گفتیم هرنوع پایوری
ای که هست، از آنِ دو سو یکی باشد. گروه ما گفت، نه گیر ندهید؛ تازه پایوری استوار
(warranty firm)
که آنها می دهند نیرومندتر هم هست! گفتیم، باشد؛ نمی خواهیم
از آنِ آن ها نیرومندتر باشد! هرچی که هست، از آنِ دو سو یکی باشد! چیزی که گیر ما
می آید، بهتر نباشد! اما همین را گروه ما نپذیرفت
.
این را «روحانی» در یادمانده هایش می نویسد که «یوشکا فیشر»
پس از مدتی که دیدمش به من گفت که تعهدات تان را انجام دادید؟ گفتم، بله! گفت نه
قرار بود شما پایوری عملی بدهید؛ نه پایوری معمولی. گفتم، یعنی چی؟ گفت، یعنی شما باید به ما تضمین
بدهید که شرایط تان جوری است که نه تنها هم اکنون دنبال برنامه غیرصلح آمیز نمی روید
که اگر هنگامی خواستید سراغ برنامه هسته ای غیرصلح آمیز بروید، هم نتوانید بروید و
امکانش نباشد. گفتیم، یعنی چکار کنیم؟ گفت، هیچ برنامه هسته ای نداشته باشید!
بنابراین هم اکنون تنها نام غنی سازی در توافقنامه هست!
پذیرفتن قطعنامه های «شورای امنیت»
افزون بر این ها ما در این توافقنامه، مشروعیت قطعنامه های
«شورای امنیت» را پذیرفته ایم و اجرایش را هم. اگر می خواستیم قطعنامه ها را بپذیریم
که مگر دیوانه بودیم که بیاییم، بنشینیم، گفتگو کنیم؟!
می گوییم، شما به چه حقی رفته اید قطعنامه شورای امنیت را
پذیرفتید؟ می گویند ما ننوشیتم قطعنامه ها را پیاده سازی و اجرا (implementation) می کنیم؛ نوشتیم قطعنامه
ها را «addressing» می کنیم؛ یعنی به آن ها می پردازیم. اما واقعیت این است که هیچ فرقی هم نمی کند و این سخن برای سر کار
گذاشتن است؛ چون ما پذیرفته ایم که گام عملی برداریم. پذیرفته ایم که قطعنامه های «شورای
امنیت» بگونه ای خرسندآمیز (satisfactory conclusion) به اجرا برسند.
اگر به متن توافقنامه باریک شوید، هرچیزی که هماوند با
آنهاست باید فرجامی
خرسندآمیز
(satisfactory conclusion) داشته باشد، اما از آنِ ما نه.
متعهد شدن نسبت شورای حکام
چالش مهم دیگر این است که بر پایه ی این توافقنامه، ما
نسبت به «سازمان بین المللی انرژی اتمی» (و «شورای حکام») متعهد می شویم؛ اما آن ها
نه. یعنی در توافقنامه دو جانبه ما این آمده که تعهدات ما (ایران) بین المللی می
شود و ما باید پاسخگوی «شورای حکام» شویم.
بارِ پیش هم این اشتباه را کرده بودیم و همینگونه شده
بود. پس از اینکه طرف باختری به تعهداتش در توافقنامه ای که با ما (با روحانی)
بسته بود عمل نکرد، ما به «شورای حکام» گفتیم که طرف روبرو زیر تعهدش زد و ما هم
به تعهدی که در آن توافقنامه داده بودیم، عمل نمی کنیم. اما آنها گفتند که این به
ما مربوط نیست! چون شما در برابر ما تعهد دارید!
کلید توجیه شان این است: می گویند این متن، غنی سازی ۵ درصد
ما را هم اکنون پذیرفته است. در فردو هم اکنون داریم غنی سازی ۵ درصد می کنیم. در
توافقنامه هم گفته که بیش از آن نباید بکنیم. اما، آیا این درست است؟ نه. چون تاریخ
آغاز نزده برای ما!
تحریمها
خوب! اکنون همه این کارها را کردیم که تحریم ها برداشته شود.
اما می شود؟ نه.
گفته اگر همه ی اینها بشود و ما خرسند شویم، بگونه ای دربرگیرنده،
تحریم های «هسته ای» ایران (nuclear-related sanctions) را برمی داریم؛ اما سه تا تحریم دیگر می ماند:
ـ پشتیبانی از تروریسم؛
ـ زیرپا نهادن حقوق بشر؛ و
ـ جنگ ابزار های کشتار گروهی (دربردارنده ی میکروبی، شیمیایی،
هسته ای).
می گوییم هسته ای که دستِکم قرار بود برداشته شود؛ چرا زیر
«تحریم جنگ ابزار های کشتار جمعی» (WMD) دوباره آن را می گویی؟ می گوید نه! این
هسته ای که اینجا هست هم با آن یکی تفاوت می کند!
همه یا هیچ بودن توافق
این «توافق یا همه یا هیچ» است؛ یعنی ۹ مورد را توافق کردیم؛
اگر دهمی که می گویم را نپذیری، همه اش از میان می رود؛ و این چیزی است که به سود
آمریکا است نه ما.
درباره ی اینکه «توافق یا همه یا هیچ» است، می گوییم این «حق
وتو» برای ما هم هست، دیگر؟ می گوید بله. اما نکته اش اینجاست که من در گام نخست
تمام ابزارهای تو را گرفتم؛ ۹۵درصد تحریم ها را هم از میان بر نداشتم. تویی که نیازمند
این هستی تا هرچه زودتر گام پایانی را توافق کنیم.
از «کری» در کنگره پرسیدند که «چرا با ایران توافق کردی
در حالی که خودت می گویی که به خاطر فشار همین تحریم ها است که ایران آمده به گفتگو؟
خوب! پی اش را می گرفتی تا ایران دست هایش را بالا ببرد»! پاسخ می دهد:
«آخر پیش از این توافق، ایرانی هم چیزهایی داشتند؛ یکی
مواد ۲۰ درصد ایران بود و یکی هم پیشرفت هسته ای ایران که آنها هم ما (آمریکا) را می
کشاند به میز». یعنی ایران هم ابزار فشار داشت در برابر ما. اکنون ابزار فشار ایران
را در گام نخست گرفتم، ابزار فشار خودم را هم که دارم. از این پس، ایران ابزار
فشار ندارد که مرا پای میز بکشاند؛ تحریم ها را هم پی می گیریم.
نکته های پایانی
این توجیه هم که اگر توافق نمی شد، یورش نظامی می کردند و
... را هم همه می دانند که آمریکا از بنیاد در وضعیت انجام چنین کارهایی نیست. می
گوید همه ی گزینه ها روی میز است؛ اما شوخی می کند!
در گفتگوها، قانون جنگل حاکم است؛ اینگونه نیست که دو طرف
برای اقناع هم، استدلال منطقی کنند! در دوره های پیش، هر هنگام گفتگو می شد، باید
ابزار فشار می داشتیم؛ یا برنامه هسته ای مان بود یا برنامه نظامی مان. پیش از گفتگو،
مانور نظامی پیامبر اعظم گذاشتیم. موشک زدیم و خورد به هدف و رادارهایشان نگرفت. سپس
یک چشمه اش را حزب الله در لبنان آمد و ناوچه پیشرفته اسرائیل را زد، بی آنکه
رادارهایشان آن را ردگیری کنند. اینگونه می شد، باختری ها یک گام به پس می نشستند!
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛
بخش های کوچکی از آن را نیز پیراسته و بزرگنمایی های متن نیز از آنِ من است. ب.
الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر