«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ آذر ۱۷, یکشنبه

زنده باد جامعه ی خرگوشی!


آخوندی است که بیگمان سپارش های آن رهبر نادان درباره ی افزایش جمعیت ایران به ۱۵۰ میلیون نفر را پی می گیرد. با خود می اندیشم:
... بسیار گشته تا چنین موردی را یافته است؛ از دیدی دیگر، شاید گزینش «جرجیس» از میان همه ی پیامبران! زن و شوهری که ۱۸ فرزند دارند و همگی خوش و خرم در خانه ای بزرگ که به آسایشگاه می ماند، با یکدیگر زندگی می کنند!

تصویرهایی از خانواده و خانه ی آن ها را درج کرده و می نویسد:
«زن و شوهر ساکن تنسی آمریکا که ۲۳ سال پیش با هم ازدواج کردند و هم اکنون ۱۸ فرزند دارند. این پدر و مادر بگونه ای میانگین، هر سال یک بچه به جهان آورده اند و بر این باورند که هر بچه ای خوشوقتی بیشتر خانواده را در پی دارد ...

پ.ن: بخش انتهای تصویر مربوط به اتاق خواب پسرهاست. اتاق خواب دخترها هم جداست ... به عنوان نمونه، پسرها هر شب توی اتاق شان متکا بازی کنند و برای هم جشن پتو بگیرند. دخترها هم ... خودشان بگویند چه بازی هایی دوست دارند.» 

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر 

می نویسم:
زنده باد جامعه ی خرگوشی! ضمنن آن گورخری که تبلیغ بچه دار شدن ایرانیان را می کند، توجه نمی کند که با اوضاع بیکاری کنونی که بیش تر جوان ها با آن درگیرند و نداشتن امید به آینده، چه جایی برای ازدواج و بچه آوردن می ماند؟!

آن گورخری که چنین تبلیغ بی پشتوانه ای می کند، نمی داند یا خود را به نادانی زده است که اگر مشتی بوزینه را نیز از میان جنگل های آفریقا برای زاد و رود بیش تر و افزایش مقلدین به  ایران بیاورند، افزون بر درخت و جنگل، نیازمند آب های جاری و رودخانه نیز هستند؛ مگر اینکه همه را به کاریزهای با ژرفای گاه بسیار بفرستی که همانجا بخورند و بر..ند و بچه بیاورند و تنها هنرشان نیز این باشد که جای دوست و دشمن را نشان بدهند و گاه که رهبرشان دوست را دشمن و دشمن را دوست می کند، بسیاری شان گه گیجه بگیرند ... نگاهی به دور و برتان بیندازید!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!