«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۱۲, پنجشنبه

ادب و بی ادبی از یکدیگر جدا نیستند ...


ادب و بی ادبی از یکدیگر جدا نیستند؛ با همند و جدانشدنی از یکدیگر!

«ادب را از که آموختی؟ از بی ادبان!» لقمان دانشمند

بسیاری شاید با این پاسخ لقمان ساده انگارانه چنین برخورد کنند که گویا منظور وی این بوده است که هرچه بی ادبان گفتند یا کردند، من نگویم یا انجام ندهم. از دید من، پاسخ وی، چیزی فراتر از چنین انگاره ای است.

ادب، گرچه مطلقیتی نیز در برابر «بی ادبی» مطلق ندارد، در بسیاری موردها و بویژه در فرهنگ هایی چون کشور ما که خودکامگی دیرینه پا، سده ها فرمانروا بوده، بیش تر صورتکی است برای پوشاندن  آنچه درچهره ات نقش بسته؛ قفلی است بر زبان و دل که آنچه باید بجا و به هنگام بگویی، نمی گویی؛ سدی است بر سر راهِ آنچه باید انجام دهی و شهامتش را به خاطر پیامدهای آن نداری؛ همراهی با آن چیزی است که نباید همراه باشی؛ کنار آمدن با خوی و خلق کهنی است که باید دور انداخته شود ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ دی ماه ۱۳۹۲

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!