«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۱۱, چهارشنبه

مگر جز خوبی چیز دیگری از امام رضا شنیده ایم؟


«یار غریب» تصویری از یک ضریح درج کرده و می پرسد:
«راسته میگن امام رضا (روحی لک الفدا) برات کربلا میدن؟»
                                   
از «گوگل پلاس»  


می نویسم:
این حرفا کدومه خانم؟! امام رضا اگه یه جو کرامت و از اینجور چیزها که درباره اش میگن داشت، انگور زهرآلود و که زنش دستش داده بود، نمی خورد که جان به جان آفرین بسپاره! بیچاره امام رضا! یا شاید هم زنه؟! یه زن چه بلایی باید کشیده باشه که به یه همچین کاری دست بزنه؟! خیلی کینه تو دلش جمع شده بوده ... از چی؟! ما که خبر نداریم! مگه جز خوبی چیز دیگه ای از امام رضا شنیدیم؟

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ دی ماه ۱۳۹۲
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!