«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه

... در شهر به ما پیشنهاد شد که برویم دانشگاه! ـ بازانتشار


یک یادداشت کوتاه

به گزارش خبرگزاری ها، حسن فریدون روحانی، رئیس‌جمهور همراه با وزیر خارجه ی خودفروخته و وزیر نفت دزد و رشوه خوارِ رژیم تبهکار جمهوری اسلامی برای شرکت در نشست سالانه ی «گردهمایی جهانی اقتصاد سرمایه داری» («داووس») به کشور سوییس رفته اند.

اینگونه که از گفته های «حسن آقا» در گفت‌وگو با خبرنگاران برمی آید، قرار است وی با خداوندان (صاحبان) بنگاه‌های اقتصادی و شرکت‌های نفت و گاز کنشگر در پهنه ی جهانی و از آن میان، شرکت های نفتی ایالات متحد، گفتگو نموده، آن ها را به سرمایه‌گذاری در برنامه های نفت و گاز ایران دلگرم کند!

با خود می اندیشیدم:
از آنجا که برگردند به سپارش های «آقا» که چندی پیش چیزی در این مایه فرموده بودند که هر بلایی هم سرتان آوردند به روی خودتان نیاورید و لبخند بزنید، عمل نمایند و مانند آن یکی مردک تریاکی که ذوق زده گفته بود:
«سفیر فرانسه حدود سال ۸۶ شخصا نزد بنده [علی‌اکبر ولایتی] آمد و گفت: آقای سارکوزی از شما دعوت کرده که شما به فرانسه بیایی ...» ـ و درنیافته بود که اگر رژیمی ملی و با پشتوانه ی مردمی در ایران سرِ کار بود، چه ذوق زدگی برای شخصا آمدن سفیر یک کشور؟! ـ این بار هم مانند «قراردادهای آشکار و پنهان ژنو» که با پررویی کوشش نمودند آن قرارداد ننگین و مایه ی سرافکندگی را دستاوردی بزرگ برای مردم ایران جا بزنند، "دستاورد بزرگ" دیگری به همراه آورده و "تاج گل" تازه ای به سر مردم بینوای ایران بزنند که:
یا ایهالنّاس! چه نشسته اید؟! خداوندان بنگاه‌های اقتصادی و شرکت‌های نفت و گاز به ما پیشنهاد کردند ...

... و در فرجام کار نیز چون «بسته ی شفاهی هسته ای» که نه شفاهی بود و نه آنچنان هسته ای، روشن نشود، آن خداوندان روی زمین، چه چیزهایی پیشنهاد کردند که مردم نگونبخت ایران حق دانستن آن ها را ندارند!

ب. الف. بزرگمهر   دوم بهمن ماه ۱۳۹۲   

***
 
  ... در شهر به ما پیشنهاد شد که برویم دانشگاه! 

«حسن روحانی طی سخنانی در برنامه دیدگاه سه شنبه شب شبکه اول سیما، با اشاره به تاریخچه‌ای از دوران زندگی خود گفت: 
با تحصیل در رشته حقوق، توانستم متوجه شوم که فرق قطعنامه شورای حکام و نیز قطعنامه شورای امنیت با یک کاغذ معمولی چیست؛ این سخنان اشاره مستقیمی به ورق پاره خواندن قطعنامه‌ها از سوی احمدی‌نژاد رئیس جمهور مستقر است.»* 

وی راست می گوید و برای آن نیاز به تعبیر و تفسیر نیست. آخوندی که برای گذراندن «درس خارج» خود در قم، شش "نشانه ی خدا" (آیت الله) را به یاری گرفته و سرانجام نیز ناکام مانده و ناچار به پیگیری آموزش خود در خارج (انگلیس) و زیر نظر استادانی از گونه ای دیگر شده، دریافتن تفاوت کاغذ معمولی با قطعنامه، آن هم پس از ۴ ـ ۵ سال و پیشکش شماری قالیچه های بافت زنان نگون بخت روستای زادگاهش در آنجا چندان شگفت انگیز نیست. «آخوند آی کیو» (بهره هوشمندی ـ Intelligence quotient)، رُک و پوست کنده نمی گوید که به سود آن دیگری نمی خواهد کناره گیری کند:
«روحانی در خصوص انتشار اخباری مبنی بر احتمال ائتلاف وی با ‌محمدرضا عارف‌ در عرصه رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری گفته است:
”در خصوص اینکه بنده به نفع ‌عارف‌ از عرصه انتخابات کناره‌گیری کنم، بحثی نیست، اما تا امروز مذاکره‌ای در این خصوص نشده و خبری از ائتلاف نیز مطرح نیست و بنده تا پایان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در این عرصه حضور خواهم داشت.“»* 

آن دیگری می گوید:
«سفیر فرانسه حدود سال ۸۶ شخصا نزد بنده [علی‌اکبر ولایتی] آمد و گفت: آقای سارکوزی از شما دعوت کرده که شما به فرانسه بیایی؛ من هم این موضوع را با آقای رییس جمهور در میان گذاشتم. آقای احمدی‌نژاد هم گفت حالا که دعوت صورت گرفته، شما این دعوت را اجابت کنید و من هم بر همین اساس به فرانسه رفتم ...

ما در این سفر همه قرارها را ـ که زمانش به پیش از تصویب قطعنامه‌ها علیه ما برمی‌گشت ـ گذاشتیم و پس از این دیدار ما به تهران آمدیم و مأموریتمان تمام شد؛ در واقع با این دستاورد برگشتیم و قرار شد که این مسأله را دولت دنبال کند؛ اما از آن زمان تاکنون، وقت سفر هیأت فرانسوی به تهران تعیین نشد و طرف مذاکره کننده هر وقت خواست برای بازسازی روابط سخنی بگوید، می‌گفتند همان قراری که با ولایتی است باید اجرا شود که هنوز اجرا نشده است.»* (افزوده ی درون [ ] از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

یاد صحنه ای از فیلم دنباله دار «صمد آقا» در سال های پیش از انقلاب می افتم. آنجا که یکی از «شخصیت» های مهم آن فیلم به نام «باقرزاده» در حالی که شلوارش را در زیر تشک مرتب می کند تا کمی چین و چروک هایش درست شده و اُتو بگیرد با کبکبه و دبدبه می گوید:
«در شهر به ما پیشنهاد شد که برویم دانشگاه!»

«... حداد عادل در پاسخ به این ‌که نتیجه ائتلاف سه‌گانه در انتخابات چه می‌شود،‌ گفته: ‌به هر حال چه ما سه نفر در صحنه باشیم و چه یک نفر تا روز انتخابات باقی بماند، در واقع مشکلی ایجاد نمی‌شود. امروز این احساس در جامعه وجود ندارد که اگر هم قالیباف،‌ ولایتی و هم بنده در صحنه باشیم، اصولگرایی شکست می‌خورد‌.»* 

اگر سخن این «کیف بر پیشین علیاحضرت مُخدّره» را به زبان ریاضی برگردانیم، چنین می شود: 
۰ # ۱ = ۳ 

ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۲ 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/06/blog-post_4814.html

* برگرفته از «تابناک» هشتم خرداد ماه ۱۳۹۲ 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!