علیرضا خان نامه ای به مدیریت «گوگل» نوشته است:
مدیر مهندسی كمپانی گوگل، آن كورسوی امیدی كه جوانان ایرانی
برای تشكیل خانواده داشتند را هم از میان برد. آقای ریموند كورزویل وعده داده گوگل
به زودی امكانی فراهم میكند كه خانوادهها با بهره وری از آن می توانند آگاهی های
آدم های دم بخت* را به دست بیاورند. یعنی
هرچه كه طرف در عمرش در گوگل جستجو كرده، در اختیار خانواده ی همسر آینده قرار میگیرد
تا كاملا روشن شود با چگونه آدمی طرف هستند.** چنانچه
این امكان فراهم شود، ما دیگر رویمان نمیشود، برویم سر كوچه ماست بخریم؛ چه
برسد به اینكه بخواهیم از كسی خواستگاری كنیم. بنابراین، با توجه به پافشاری پی
در پی بسیاری از مسوولان به پیگیری نسل، بی درنگ نامهای برای آقای كورزویل فراهم
كردیم. از همه ی جوانانی كه از کردارهای ناپسند گذشته ی خود پشیمان هستند، دعوت میشود
زیر این نامه را امضا كنند!
جناب آقای ریموند كورزویل، سلام علیكم؛
پیشاپیش فرا رسیدن نوروز باستانی را به شما و خانواده ی
ارجمند شادباش میگوییم!
آقای كورزویل گرامی، ما به شما اطمینان كردیم و خصوصیترین
خواستهها و گرایش های شخصیمان را با «گوگل» در میان گذاشتیم. آیا اکنون کار
درستی است كه میخواهید با این داده ها برای خودتان كاسبی راه بیندازید؟ ما جوانان
ایرانزمین شاید پیش از ازدواج بسیار كارها بكنیم، ولی به خدا سوگند، پس از
ازدواج تنها به پیمان ناگسستنیمان میاندیشیم. این رسم مردانگی نیست آقای
كورزویل!
ما یك روز كه سرما خورده بودیم در «گوگل» واژه ی «لیمو»
را جستجو كردیم. میخواستیم درباره سودمندی های نوشیدنی چای، عسل و لیمو بخوانیم؛ ولی
این «گوگل» شما، همه چیز آورد جز لیمو! حالا بماند كه چه تصویرهایی را به جای لیمو
به ما قالب كردید! مجازترین آن، تصویرهای خانم فرناندا لیما بود. خوب! ما هم چون
سرما خورده بودیم، روی آن «كلیك» كردیم. بی درنگ به تارنگاشت دیگری درآمدیم. در
كنار تصویر لیما خانم، پیوندی (لینکی) بود كه دیدن جامه ی تازه ی جنیفر لوپز و تصویر
برزو ارجمند در پشت صحنه فیلم معراجیها را وعده میداد.
به همین ساعت عزیز سوگند، ما تنها میخواستیم تصویر برزو
را ببینیم، ولی نامردها دروغ گفته بودند و تنها تصویر جنیفر لوپز آنجا بود. جامه ای
در کار نبود آقای كورزویل!
چرا تارنگاشتهایی كه به مردم دروغ میگویند را در «گوگل»
تبلیغ میكنید؟ ما اینجا جلوی در مغازههایی كه از اینگونه جامهها میفروشند،
چهار تا پرده بیش تر آویزان میكنیم؛ آن وقت شما ...
ما چه میدانستیم؟! گفتیم، اگر بیحیایی هم باشد، كت دامن
پوشیده؛ ولی خانوادههایی كه تازه با آدم آشنا میشوند كه این چیزها را نمیدانند.
آقای كورزویل، شما میدانی فیلترشكن چیست؟ به خدا اگر
بدانی!
ما جوانان ایرانزمین، بدون فیلترشكن زمینگیر میشویم. به
عنوان نمونه، فیلترشكنی هست بهنام "ساكس" كه ما «ورژن»های گوناگونش را
در گوگل جستجو كردهایم. خودت هم میدانی كه گاهی به دلیل درست فشرده نشدن دكمههای
«كی بورد» برخی از حرف ها در ابتدا یا پایان واژه جفت و جور نمی شوند. دستِکم آن
اندازه مرد باش كه وقتی این داده ها را در «گوگل» می گذاری، این را هم بگویی كه بی
درنگ پس از آن «ساکس» جستجو كردهایم!
آقای كورزویل!
گناه آن دختر بینوا چیست كه مادرش روز خواستگاری فسنجان
پخته و گفته این را دخترم درست كرده؟ الان مثلا خوشحال هستی كه به خانواده داماد
آمار دادی آخرین جستجوی دخترخانم در گوگل «مواد لازم برای آب پز كردن تخم مرغ»
بوده؟!
كورزویل جان!
ما، تو و این گوگلات را دوست داشتیم؛ اما با این كارت
ضربه روحی شدیدی به جوانان ایرانی زدی. همیشه خرسند بودیم كه فیلتر نیستی و هنگام
نوشتن مطلب میتوانیم با یك جستجوی ساده، داده های مورد نیازمان را بدست آوریم؛
ولی اکنون آماده ایم تا تو فیلتر شوی و برای اینكه دریابیم «ساوجبلاغ» درست است یا
«ساوجبلاق» تا خود ساوجبلاغ پیاده برویم!
آقای كورزویل!
خودت یك جوری این ماجرا را جمع و جور كن! جمعش كن تا كار
به ساختن صفحه «من از ریموند كورزویل متنفرم» در فیسبوك نكشد! دیگر زیاده عرضی نیست.
هركس به طریقی دل ما میشكند ... توئیتر جدا، گوگل جدا میشكند
توئیتر اگر میشكند حرفی نیست ... من در عجبم گوگل چرا میشكند
Alireza & Infinity
IPS/IDS Reporting -Security Operation Center
شنبه ۱۷ اسپند ماه ۱۳۹۲
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته
نمایی های متن و زیرنویس ها از آنِ من است. برنام نوشتار را نیز از متن آن
برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر
* دم
بخت؟! آدم کمی قلقلکش می شود! شاید هم کمی مور مور؟
** به
عنوان نمونه می توانند ارزیابی کنند که ریسک بریده شدن سر دختر یا پسرشان در خواب با
چاقوی آشپزخانه تا چه اندازه است!
***
می نویسم:
به شما که بارها و بارها گفته بودیم از این غلط ها نکنید!
کردید؛ چشم تان کور!
در جهانی زندگی می کنیم که بسیاری چیزها، آماج نخستین خود
را از دست داده اند؛ به عنوان نمونه:
پول و گردش پولی، سده ها پیش برای آن پدید آمد که کالاها
بهتر و آسان تر در بازار با یکدیگر داد و ستد شوند؛ ولی سپس، بویژه در صد و سی چهل
سال گذشته، آنچنان دگردیسه شد که با پول (درشکل سرمایه ای آن!) بی آنکه کالایی
مستقیمن در کار باشد، می توان پول بیش تر بدست آورد (بورس بازی و بخشی از اقتصاد
انگلی شده ی سرمایه داری کنونی: سرمایه داری امپریالیستی) که به آن «از خود بیگانگی»
می گوییم و نتیجه اش بازتاب هماوندی (رابطه) های سرمایه داری انگلی در نزدیک ترین
هماوندی های میان آدمیان: هماوندی های زناشویی به شکلی بسیار تعیین کننده است.
نمونه ساده ترش که بسیاری از دانش آموزان تنبل سالیان
دورتر (اکنون را نمی دانم!) با آن بخوبی آشنا هستند، خط کش است که نخستین، ولی نه
مهم ترین کاربرد آن، خط راست کشیدن با اندازه های مشخص است؛ ولی از آن برای کف دست
زدن و تنبیه بدنی بسیار سود برده می شد و شاید همچنان می شود؛ بگونه ای که شنیدن
نام خط کش برای برخی دانش آموزان بجای حساب و هندسه و ... پیش و بیش از هر چیز یادآور
سوزش بسیار کف دست و گاه خونین مالین شدن بود (و امیدوارم دیگر نباشد!)
در مورد «گوگل» و «گوگل پلاس» و «یاهو» و «پالتاک» و از
همه بدتر «فیس بوک» نیز همینگونه بوده و هست. نخستین وظیفه ای که این شبکه های به
اصطلاح اجتماعی دارند، جاسوسی و یافتن مخالفین دم و دستگاه پلید سرمایه و بهره
کشان جهان و نوکران شان است و البته در کنار آن، اینگونه آگاهی های کم تر مهم را
که به عنوان نمونه به کدام تارنگاشت های «پورنو» سر زده ای و چند تا تصویرِ کون
لخت نگاه کرده ای و بسیاری چیزهای دیگر را نیز نگهداری می کنند.
گشودن گره کار تا اندازه ای ممکن است و این تنها برای این
شبکه های جاسوسی نیست؛ برای دزدان و سوء استفاده گرانی است که شمارشان در جهان
مجازی هر روز افزایش بیش تری یافته و به دنبال مشخصات شخصی آدم ها هستند. تا آنجا
که ممکن است باید چنین داده هایی را بیرون از رایانه ی که به اینترنت وصل است،
نگهداری نمود.
ب. الف. بزرگمهر ۱۷ اسپند ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر