یه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو میبره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اون جا که شبا
پشت بيشهها
يه پری مياد
ترسون و لرزون
پاشو ميذاره
تو آب چشمه
شونه میکنه
موی پريشون …
يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو میبره
ته اون دره
اونجا که شبا
يکه و تنها
تکدرخت بيد
شاد و پراميد
میکنه بهناز
دسشو دراز
که يه ستاره
بچکه مثِ
يه چيکه بارون
به جای ميوهش
نوک يه شاخهش
بشه آويزون …
يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو میبره
از توی زندون
مثِ شبپره
با خودش بيرون
میبره اونجا
که شب سيا
تا دم سحر
شهيدای شهر
با فانوس خون
جار میکشن
تو خيابونا
سر ميدونا:
«ــ عمو يادگار!
مرد کينه دار!
مستی يا هشيار
خوابی يا بيدار؟»
مستيم و هشيار
شهيدای شهر!
خوابيم و بيدار
شهيدای شهر!
آخرش يه شب
ماه مياد بيرون،
از سر اون کوه
بالای دره
روی اين ميدون
رد میشه خندون
يه شب ماه مياد
زنده یاد احمد شاملو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر