به ویدئوی زیر درباره ی چند و چون واردات خودرو به کشور که بخش بزرگی از آن را واردات خودروهای گرانبها دربرمی گیرد، بنگرید! به گفته ی گزارشگر، ارزش این واردات نسبت به سال گذشته از دید شمار آن ها، ۶۰ درصد و از دید ارزش کل، ۳۷ درصد افزایش داشته است. همزمان، بنا بر آمارهای تکان دهنده تر دیگری، تنها در دوره ی دو ساله ی کنونی، بهای کالاهای بنیادین مورد نیاز توده های میلیونی مردم ایران، نزدیک به دو برابر شده و از دیدگاه زیست محیطی و کاهش چشمگیر سفره های آب زیرزمینی۱ در کشوری رویهمرفته با آب و هوای خشک و نیمه بیابانی (semi- arid)، آنچنان در مرز نابودی گسترده ی سامانه ی زیستی کشور قرار گرفته ایم که نه تنها آدمیان که برخی جانوران نیز ناچار به کوچ از بوم زیست خود شده و می شوند. همه ی این ها در شرایطی است که درآمدهای ارزی ایران از نفت و گاز و نیز سایر درآمدهای صادراتی، هنوز آنچنان بالاست که می توان گره بسیاری از چالش های اقتصادی ـ اجتماعی را با شتابی درخور گشود؛ به عنوان نمونه، می توان توده های مردم سیستان و بلوچستان را که چاره ای جز کوچ به جاهای دیگر ندارند با اجرای طرح های ضربتی اجتماعی ـ اقتصادی و زیست محیطی یاری نمود تا روی پای خود بایستند و زادگاه خود، منطقه ای مهم از دیدگاه جغرافیایی ـ سیاسی را تهی نکنند؛ ولی همه ی این ها، تنها در صورتی شدنی است که رژیمی ملی بر سر کار باشد.
تنها همین نمونه واردات خودرو که مجوز آن از راه «اتاق
اصناف ایران»، وابسته به «وزارت صنعت و معدن و تجارت» به واردکنندگان داده شده،
برای باز کردن مشت دولت دروغگو و حاکمیت تبهکار بس است! این نمونه، بخوبی نشان می
دهد که با همه ی دزدی های کلان از سوی «آقایان» و «آقازادگان» اسلام پیشه و
جابجایی بی پیشینه ی پول و سرمایه ملی ایران به کشورهای دیگر، حجم نقدینگی و
درآمدهای نفتی و غیر نفتی از آنچنان اندازه های کلانی برخوردار است که حتا درآمد
یک روز نفت ایران۲ برای راه
اندازی و سامان دادن بسیاری طرح های ضربتی منطقه ای به سود توده های کار و زحمت،
به سود جوانان جویای کار، به سود زنان و از آن میان، زنان بی پناه و رهاشده، به
سود بهبود زندگی خلق های ایران زمین و به سود بنیانگذاری اقتصادی ملی بس است.
به این ترتیب، چگونگی و در کدام راه هزینه شدن درآمدهای
ملی کشور، یکی از انگیزه های نیرومند و چالش بنیادین توده های مردم ایران، هم
اکنون و در آینده است که جز با کوتاه نمودن دست دزدان و زالوها و انگل های اجتماعی
کوچک و بزرگ از این درآمدها، ملی کردن بازرگانی خارجی، مهار و دیده بانی و بازرسی های
باریک بینانه ی بازرگانی درون مرزها و برپایی اقتصادی ملی به سود توده های میلیونی
کار و زحمت، شدنی نیست! هیچکدام از این کارها و بسیاری کارهای درخور دیگر، نه
خواست رژیم سوداگران و بازرگانان اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان است و نه حتا
اگر خواستار آن باشند از خرد و دانش انجام آن برخوردارند! درست، همین انگیزه هاست
که راهی جز سرنگونی رژیم تبهکار، ضد ملی و ضدخلقی جمهوری اسلامی برجای نمی گذارد!
بر ماست که از هر راهِ شدنی در برابر یاوه گویی ها و دروغ
های «دولت تدبیر و امید بازرگانان و سوداگران هست و نیست کشور» درباره ی خزانه ی
تهی و بی پولی و موش مردگی هایی اینچنین بایستیم و تبهکاران ایران بربادده را رسوا
کنیم!
راهی جز سرنگونی رژیم اسلام پیشه ی امریکایی ـ انگلیسی
برای مردم ایران برجای نمانده است.
دریافت درست این نیاز و چالشی که روز به روز پررنگ تر می شود، برای همه ی نیروهای
میهن پرست و بویژه نیروی چپ راستین میهن مان، پیش و بیش از چگونگی انجام آن ـ با
همه ی هماوندی های میان این دو ـ اهمیت دارد؛ برای بحرانی که در راه است و دیر یا
زود فرا می رسد، نمی توان به شعارهای کلی و ناروشنی، چون «نیرو گرفتن درخور جنبش
مردمی و پایداری مدنی»۳ چشم داشت؛
گرچه، طبقه کارگر ایران، بارها نمونه هایی درخور از جنبش مردمی۴ و پایداری مدنی را حتا در شرایط نبود حزب پیشروی
طبقه کارگر به نمایش نهاده است!
نیرو گرفتن جنبش مردمی و پایداری مدنی با سمتگیری درست
شعارهای راهبردی (استراتژیک) و اجرای درست شعارهای تاکتیکی برآمده از آن در هر
مرحله، هماوندی نزدیک دارد و تنها در چنان شرایطی است که کارگران و زحمتکشان با کاربرد
مشخص تئوری انقلابی و دریافت باریک اندیشانه ی آنچه در هر مرحله، اینجا و آنجا
شایسته ی به انجام رساندن است، نیرویی چندین برابر یافته و در نوک پیکان جنبشی
آگاهانه جای خواهند گرفت؛ وگرنه، سر دادن شعارهایی چون آنچه در بالا آمد، جز یاوه
گویی بیش نخواهد بود؛ زیرا حتا با نادیده گرفتن هر دلیلی که در میان نهادن یک یک
آن ها در چارچوب این نوشتار نمی گنجد و به ناچار از آن چشم می پوشم، همواره این
پرسش به میان می آید که جنبش مردمی، چه هنگامی از نیروی درخور برای پایداری مدنی
برخوردار شده و برای افزایش نیرومندی آن تا پیدایش نیروی درخور برای پایداری مدنی تا
کجا و چه مرحله ای باید چشم داشت؟ و در اینجاست که یاوه گو، پاسخی درخور برای چنین
پرسشی نخواهد داشت.
برخوردی خشک مغزانه به چگونگی پیدایش شرایط انقلابی،
آنگونه که نخستین بار «و. ای. لنین» آن را در کالبدی فراگیرتر در میان نهاده بود نیز
به آنجا می انجامد که در کنار کلی گویی یادشده، ناتوان شدن «ولایت فقیه» از
فرمانروایی که منظور باید ناتوانی «رژیم ولایت فقیه» از فرمانروایی باشد را نیز در
راستای کلی بافی های پیشین بگنجانیم و درنیابیم که چنین رژیم از درون پوسیده و
فرسوده ای که همه ی نشانه های مرگ را با خود همراه دارد، تاکنون دستِکم دو بار تا
مرز سرنگونی پیش رفته و هم اکنون نیز بسان بیماری با مرگ مغزی به یاری تلنبه های
دم و بازدم امریکایی ـ انگلیسی زنده مانده است! از همین رو، شعار سرنگونی تنها تا آن
هنگام روی کاغذ خواهد ماند که نیروهای چپ و پیشرفتخواه کشور، آن هنگام که می باید
برای شرایط بحرانی و انگیزش توده های مردم آماده شوند، آماده نباشند، به هنگام
نجنبند و در کردار، همانگونه که در بحران انقلابی چند سال پیش رخ نمود به دنبال
توده ها روانه شده و این یا آن "اصلاح طلب" بورژوا لیبرال یا لیبرال
دمکرات اسلام پناه را به عنوان رهبر جنبش به رسمیت بشناسند! این همه، هیچگونه
هماوندی با سیاست های راستگرایان و دوستداران رژیم گذشته ندارد که همواره سازشان
را با ساز سیاست های امپریالیستی کوک می کنند!
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ اسپند ماه ۱۳۹۲
پانوشت:
۱ ـ آمار دقیقی از آن ندارم و به نظرم در دست
نیز نیست؛ ولی تا آنجا که جسته گریخته و از آن میان از برخی همکاران پیشین ویژه
کار در زمینه ی آب های زیرزمینی شنیده ام، در بسیاری منطقه های ایران، نه تنها حجم
و گستره ی سفره های آب زیر زمینی کاهش یافته که از ژرفای میانگین ۹ ـ ۱۰ متری به
ژرفای گاه تا ۱۲۰ متری زیر زمین رسیده است. به این ترتیب، فاجعه ی زیست محیطی
پیامد آن که به مرز نابودی سامانه زیستی (ecosystem)در بسیاری منطقه ها رسیده یا از
آن فراتر رفته، تنها خشک شدن چندین دریاچه و تالاب را دربرنمی گیرد و از آن بسی
گسترده تر است.
۲ ـ مگر «دزدهای محترم»، چشم و ابروی شان سیاه تر از
آنِ ما «نمایندگان قاطبه اهالی» است؟! ، ب. الف. بزرگمهر، ۲۰ بهمن ماه ۱۳۹۲
۳ ـ کهنه رفیقی، پیش از این با گواه گرفتن نوشته ی زیر
که از جایی برگرفته بود، دیدگاهم را درباره ی بایستگی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی
رد می کرد:
«... در شرایط کنونی نیز تا هنگامی که جنبشهای مردمی و پایداری
مدنی نیروی درخور را نیابند و در راستای آن، توانایی فرمانروایی از ولایت فقیه گرفته
نشود، شعار سرنگونی تنها روی کاغذ خواهد ماند یا از سوی راستگرایان و دوستداران
رژیم گذشته، دعوتی است به چنگ اندازی نیرویی بیرونی نه به پشتوانه ی نیروی کنشگرانه
ی مردم در بدست گرفتن سرنوشت خویش.»
۴ ـ
واژه ی «مردم» و عبارت های آمیخته با آن چون «جنبش مردمی» در سنجش با واژه ها و
آمیحته واژه هایی چون «توده مردم» و «خلق» بیش از اندازه کلی و رویهمرفته، واژه ای
دربرگیرنده ی همه ی طبقات و لایه های اجتماعی و از این رو، غیرطبقاتی است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر