تصویری است از کودکی خردسال که سه تفنگ از چند سو وی را نشانه گرفته و کودک را وادار به حرکت غیرعادی سر نموده اند. کسی که آن را درج کرده، آخوند جوانی است که نمی توانم باور کنم، کاری تبلیغاتی انجام داده باشد؛ نوشته است:
«تصویر پستِ یکی از صفحات سخنگوهای جریان تروریستی در
سوریه که بیان می دارد این کودک شیعه کافر را که از مخالفان اسلام است، دستگیر
کردیم!»
(نوشته ی بالای تصویر)
از «گوگل پلاس»
با اینکه در یکی دو سال گذشته، بسیاری تبهکاری هایی از
این دست از سوی گروه های مزدور امپریالیستی، مسلمانان تندروی کوردل و به شدت تحمیق
شده با پریشانگویی های مذهبی و دینی در سوریه و پیش از آن در جاهای دیگر انجام
پذیرفته و زنان و کودکان بسیاری نیز قربانی این تبهکاری های بزرگ شده اند، بازهم باور
کردن آن دشوار و یادآور کار تیمور لنگِ ددمنش در نیشابور است که افزون بر کشتارهای
گونه گونش از مردم آن دیار، یکی از بزرگ ترین و آبادترین شهرهای جهان آن هنگام،
برجای مانده پیرمردان و پیرزنان و زنان و کودکان را در میان آن شهر گرد آورد و
دستور داد تا استوانه های بزرگ ساز و برگ یافته به سیخ و ابزارهایی برنده ی دیگر
را به روی آن ها بغلتانند تا گونه ای دیگر از کشتارهای چندش آور تاریخی به نام وی
یادگار بماند؛ و شگفتا که وی تازه مسلمان شده بود و همه ی این تبهکاری های سترگ
خود را زیر نام قرآن و گاه با برخواندن آیه ای از آن به انجام می رسانید!
هربار که به این نمونه ها برمی خورم، اندیشناک از خود می
پرسم:
... این چه دین و آیینی است که تنها در نخستین دوره ی
کوتاهِ پیدایش آن در مکّه، آن هنگام که شمار پیروانش از صد نفر بیرون نمی رفت،
خداوندی بخشنده و مهربان (الرّحمن و الرّحیم) به ارمغان آورد و زان پس، آنگاه که
شبیخون ها (غزوات) به کاروان های بازرگانان آغاز شد و به چنگ آورده هایی (غنیمت
ها) از هر گونه ی آن از زنان اسیر گرفته تا جام های زرین و آبنوسی و ... بیابانگردان
تشنه ی خونِ هرچه بیش تری را به سوی آن کشید، خداوندِ آن نیز هر بار، چهره ای ناخوشایندتر
و سرکوبگرتر بخود گرفت و به «قاصم الجبارین» دگردیسه شد؟! «الله قاصم الجبارین»ی
که بیابانگردان تازه مسلمان را به چنگ اندازی باغ ها و نخلستان های یهودیان و دیگر
کسانی که پیامبر تازه بدوران رسیده و گروهی از نزدیک ترین یاران وی را پناه داده
بودند، دلگرم نمود و به کشتارشان واداشت!
آیا این ها، نوادگان شان، پا درجای پای نیاکان خود
نگذاشته اند؟ و آیا همین آخوند جوان که این تصویر را درج کرده به هنگام خود،
چنانچه دستش برسد و نیرویی داشته باشد، دست به خونریزی و کشتار زیر نام مذهبش
نخواهد زد؟ پاسخ آن کم و بیش روشن است؛ به گمان بسیار، وی نیز همان راه را خواهد
رفت و شوربختانه، همه ی نمودها، نشانه ها و آروین های تاریخ سی و پنج شش سال گذشته
ی جمهوری اسلامی، گواه روشنی بر آن است. با این همه و همچنان نمی خواهم واقعیت به
تصویر کشیده شده را باور کنم. امیدوار باشیم که واقعیت ندارد ...
ب. الف. بزرگمهر یکم اردی بهشت ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر