«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

نمونه های نخستین «جهان وطنی» های ایران!


تصویری از نماد «جامعه پارسیان بمبئی» در هندوستان درج کرده و زیر برنام «زرتشتیان هند» نوشته است:
«در ميان پيروان اين دينِ باستانی بسياری از آن میان، پارسيانی هستند که حدود هزار سال پيش از بيم سرکوب و بدرفتاری در زادگاهِ نخست خود: ايران به هند کوچیدند. اين مردم که به نام ”پارسی“ شناخته می شوند، سپس يکی از ثروتمندترين و خوشنام ترين اقليت های کشور هند را دربرگرفتند و در رویش و شکوفايی شهر بمبئی به جايگاه پايتختی اقتصادی در اين کشور نقشی بنیادین بازی کردند. از میان اعضای سرشناس جامعه پارسيان می توان به خانواده ”تاتا“ اشاره کرد؛ و همچنين به ”فِرِدی مِرکوری“، خواننده ی افسانه ای ”گروه کوئين“ که در خانواده ای پارسی و در شهر زنگبار (آفریقا) زاده شده بود.»

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

برایش می نویسم:
این ها در همان روزگار باستان هم از «کاست» های دارای ایران بودند و در میان آن ها کسانی نیز بودند که دروازه ی برخی شهرها را به روی تازیان گشودند یا راه های نهانی ورود به درون یکی دو شهر را در بحرانی ترین جنگ ها نشان تازیان دادند. ایرانیان از شرایط زندگی خود ناخشنود بودند؛ ولی این به آن آرش نبود که به آسانی به زیر بار تازیان بیابانگرد و دینی که از بسیاری سویه ها ساده تراز دین زرتشت بود و بیش تر برای انگیزش سربازان تازی که یا به حوریان بهشتی و دارایی های ایران دست یافته یا در آن جهان خداوند برای شان فراهم خواهد نمود، بروند!

همین پارسیان زرتشتی، سپس مردم ایران را پشت سر نهاده، دارایی های خود را بار کشتی ها نموده و به هندوستان رفتند؛ شاید آن ها را بتوان نمونه های نخستین (prototype) «جهان وطنی» (cosmopolitist) های دوران کنونی در میان فراری های رژیم پلید گذشته یا رژیم پلیدتر از پلید کنونی که پول های هنگفتی بار زده به ایالات متحد و کانادا و اروپا رفته و می روند، بشمار آورد.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۹ فروردین ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!