«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۴, یکشنبه

الحمدلله! از این زندگی تیره آسوده شدند و به لقاء الله پیوستند ...


بیگمان، جایی در یکی از برزن های حاشیه ی شهر تهران است که مردمانی تنگدست و به خاک نشسته در آنجا نه آنکه زندگی که روزگار می گذرانند؛ روزگاری تیره تر از چادرهای سیاه آن ها که با ابزارهایی چون بیل و کلنگ برای خاموش نمودن آتش و رهایی بخت برگشتگان از زیر آوار شتافته اند.

فرجامِ کار، بیرون کشیدن سه کشته از زیر آوار ... و اینک آخوندِ کم و بیش جوانی که «نماز مرده» («نماز میّت») بر آن ها که «غُسل» داده شده و پاکیزه کفن شده اند، می خواند و شاید با خود چنین می اندیشد:
الحمدلله! از این زندگی تیره آسوده شدند و به لقاء الله پیوستند ... 

... و من نمی دانم به چه دلیلی به یاد این زبانزد اروپایی می افتم که می گوید:
هرچه شمار روح (آدم) بیش تر، همان اندازه شادمانی افزون تر!

زبانزدی که هارترین نمایندگان سرمایه داری امپریالیستی: «فاشیست» ها و دیگر نیروهای تندروی دست راستی در هر جامه ای و همه جا آن را بگونه ای دیگر بکار می برند:
هرچه شمار آدمی بیش تر، همان اندازه نان کم تر!

... و اینجا در میهن باستانی ما، زالوها و انگل های «الله کرم» یا به زبانی درست تر و نزدیک تر به واقعیت: «کِرم های الله بر روی زمین»، همان شعار دگردیسه شده ی فاشیستی را به جامه ی فریبنده ی مذهبی نیز آراسته اند:
انشاء الله در آن جهان ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۴ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!