پیش از این، چندین بار درباره ی سرسپردگی و خودفروختگی مردک پلیدی که نام «سیّد از خر جسته» بر وی نهاده ام، هشدار داده بودم. در یکی از این هشدارها از آن میان، چنین آمده است:
«... گرچه حاکمیت جمهوری اسلامی را حاکمیتی ضد ملی، ضد خلقی، تبهکار و
شایسته ی سرنگونی بدست توانای مردم ایران می دانم، از آن بدتر، دولت کنونی ایران
را نوکر گوش به فرمان امپریالیست ها و وزیر امورخارجی آن: محمد جواد ظریف («سیّد
از خر جسته») را بویژه مزدور بی سر و پای «یانکی ها» می بینم. با آنکه گواهی
آشکاری (سند) در این باره در دست نیست، ولی نشانه های نیرومندی گواه بر آن است که
دولت کنونی ایران، انجام بی قید و شرط بسیاری از خواسته هایی که گماشتگان
امپریالیست ها بر انجام آن ها پافشاری می کنند و از آن میان، جلوگیری از پیشرفت و
پیشبرد سامانه ی موشکی و بهبود دیگر سامانه های نظامی کارآ برای نگهبانی و
پشتیبانی از خاک میهن را پیش تر به گردن گرفته و پیشاپیش زبانی و به گمان بیش تر
به صورت نوشته، سیاه روی سپید دستینه (امضاء) نموده اند.»*
نشانه
های یادشده، امروزه باز هم بیش از گذشته، خود را نشان می دهند؛ از آن میان در کوشش
وی و دستیاران جاسازی شده اش در دستگاه دیپلماسی سوراخ سوراخ شده ی رژیم تبهکار جمهوری
اسلامی در سنگ اندازی هماوندی های میان ایران با دو کشور چین و روسیه که گرچه یکی از
آن دو، همه ی زمینه های امپریالیستی نوپدید و هارتر از امپریالیست های پیشین را در
خود می پرورد و آن یکی، گونه ای سرمایه داری مافیایی را جایگزین
سامانه ی سوسیالیستی نموده، به هر رو، هر دو کشور در چارچوب مشخصی، همچنان پشتوانه
ای نسبی برای ایران و حتا یکپارچگی سرزمین آن بشمار می روند! و درست، همینجاست
که وی، دستیاران و همکاران خودفروخته و سرسپرده ای چون خودش که بیگمان شمار آن ها
در دم و دستگاه دیپلماسی، بیش از سایر جاهاست، شاید و به گمان نیرومند بر بنیاد گرایش های طبقاتی و چراغ سبز رهبر نادان و نابکار رژیم، سرگرم از میان بردن پل های دوستی و همکاری با دو کشور
یادشده هستند. در این زمینه نیز نشانه هایی در دست است که گرچه داوری بی هیچ گمان و گفتگو در آن باره هنوز دشوار، ولی شایسته ی باریک بینی و درنگ است.
از آنچه یاد شد نیز که بگذریم،
گفتگوهای جداگانه ی این آدم سرسپرده به عنوان وزیر امور خارجی رژیم ایران با طرف های گفتگوی «اتحادیه اروپا» و امریکایی به بهانه های گوناگونی چون «شام
کاری» است که همچنان پی گرفته می شود. نخستین پرسشی که به میان می آید آن است که
در «کاری گروهی» برای پیگیری «جُستاری مشخص» (و نه چیزهای دیگر!)،
چه نیازی به چنین دیدارهای دونفره و پوشیده از دید دیگران، میان وی با نمایندگان
کشورهای امپریالیستی بوده و هست؟!
آیا
این دیدارها برای هماهنگ نمودن سیاست بازی های خود او برای بیش تر در حنا نهادن دست
های «حاکمیت الله کرم» با طرف های گفتگو و با انگیزش خود وی انجام
پذیرفته و می پذیرند؟ یا وی پیام های دور از چشم رهبر نابکار و نادان و یا دیگرانی چون آن آخوندِ پلیدِ ایران بربادده: اکبر بهرمانی را به آن سو
داده و پیام هایی همانند از آنسو دریافت می کند که حتا سایر اعضای گروه گفتگوکننده
ی "هسته ای"، آن اندازه مورد اعتماد رژیم نیستند که از آن آگاهی داشته
باشند؟
از
دید من، گزینه ی دوم و حتا گزینه ی سومی که پاسخ به آمیخته ای از هر دو پرسش بالا
را دربر دارد، درست تر به دیده می آید.
در
کشمکشی که بسان دوران پس از کودتای ننگین ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲بیش از پیش، رنگ ستیزه
ای انگلیسی** و امریکایی بخود
می گیرد، همه ی نمودها و نشانه ها گواه آن است که کم تر نشانی از منافع ملی ایران
در میان است!
سرنگون
باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی به دست توده های مردم ایران!
ب.
الف. بزرگمهر ۲۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳
* «اگر بچه های خوب و سر براهی باشید، اجازه هست یک قل دو قل بازی کنید!»،
ب. الف. بزرگمهر، چهارم اسپند ماه ۱۳۹۲
** این بار بیش تر اروپایی،
دربرگیرنده فرانسه و شغال ها و لاشخورهای کوچک تری چون هلند و سایرین!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر