«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

بیا و نترس! ما ترا همینگونه بی مغز پذیراییم!


فضل‌الله صفی، پزشک «نشانه ی خدا» محمدرضا مهدوی کنی، رییس بی مغز «مجلس خبرگان رهبری»:
«وضعیت ارگانیک بدن ایشان از جمله فشار خون، ضربان قلب و شریان خون ایشان خوب است؛ ولی وضعیت نورولوژیک ایشان رضایت‌بخش نیست.»  «خبرگزاری دانشجویان ایران» («ایسنا»)

از زبان خدا:
بیا و زحمت را کم کن! نترس! ترا که نشانه ی ما بر روی زمین بودی، همینگونه که هستی، می پذیریم و جایی درخور در کناره ی «درخت سدر» برایت در نظر گرفته ایم. همانگونه که تو ما را شناختی و همواره فرمانبردار بودی، ما نیز ترا نیک می شناسیم. می دانیم که جان و روانت با هزاران بند و ریسمان نادیدنی به زمین و «جهان فانی» وابسته است؛ ولی هنگام آمدنت فرارسیده است. بیا و نترس! ما ترا همینگونه بی مغز پذیراییم؛ در اینجا به آن نیازی نخواهی داشت.

اکنون این آقا را به دیدارت فرستاده ایم؛ تنها نیم نگاهی یا گوشه ی چشمی به وی، بند دلت را پاره خواهد کرد تا زودتر به دیدار ما بشتابی! مگر از سوی ما به مردم نمی گفتی، این جهان و لذت های آن، فانی است و باید به دیار باقی شتافت؟! بیا و زحمت را کم کن!

ب. الف. بزرگمهر    دهم تیر ماه ۱۳۹۳
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!