یاوه گویی های چندی پیش آن رهبر نابخرد و دودوزه باز درباره
ی «فرهنگ» را به یاد می آورم که گویا نگران آن است و سپس روشن می شود که ماجرا در
پوشش بازهم بیش تر زنان و دلگرم نمودن شان به کدبانوگری و خانه نشین شدن چکیده می
شود. دورقابچین ها و چابلوسانی از هر قماش، کم و بیش به همان شیوه های بکار برده
شده در سده های میانی، اینجا و آنجا براه می افتند و برای نمایش گره گشایی و زدودن
نگرانی فرهنگی «آقا» حتا گستاخی را به آنجا می رسانند که باید به زنان بدحجاب در
خیابان ها تجاوز نمود! و آن مردک دَبَنگ با خاموشی خود، گویی مهر تایید بر این همه
می زند!
ـ «آقا نگران فرهنگ هستند!» گفته ی یکی از همین دورقابچین
ها در گفتگویی رسانه ای است و من با خود می اندیشم:
... نه! «آقا»، تنها نگران فرهنگ و اسلام بر باد رفته و
فرهنگ به اصطلاح اسلامی نیستند؛ شاید از بنیاد نگران این چیزها نیستند و همه ی این
ها از پوشش بیش تر زنان گرفته تا دلگرم نمودن شان به کدبانوگری و بسیاری چیزهای
خرده ریز دیگر که نه تنها در سخن که در کردار پلید و نابخردانه شان نیز پی گرفته
می شود، بهانه ای است برای از میان بردنِ زمینه های جنبشی اجتماعی که به گواهی تاریخ،
دستِکم از دوران مشروطیت و حتا پیش از آن (جنبش تنباکو) تاکنون، هرگاه زنان پیشگام
آن شده اند، مردان با نیرویی ده ها برابر پا به میدان نهاده و زن و مرد، دست در
دست یکدیگر، دیو خودکامگی را گام هایی به واپس رانده و فضایی برای پیشرفت و
سربلندی و پیوند نیرومندتر خلق های ایران زمین پدیدآورده اند. «آقا» بیش از آن یاوه
ها که بر زبان می آورد از چنین جنبشی و از آتش زیر خاکستری که اگر زبانه بکشد،
ریشش را به باد خواهد داد، نگران است؛ و آن جماعت دزد چابلوس و کاسه لیسان خیمه و
خرگاه که فریاد برمی آورند:
«ما هم سرباز توییم، خامنه ای تو بیفت جلو، ما پشت سر ...» نیز کم و بیش به
این نمایش و خرده ریزهای آن آشنایی دارند و نیک می دانند که اگر در حتا اندکی بر
پاشته ی دیگری بچرخد، خود و رهبرشان دچار همان "ریسمان الهی" خواهند شد که
با آن جوانان بسیاری از خلق های ایران زمین را به آن جهان رهسپار نموده اند.
دوباره به تصویر آن ویرانه و آن چند کودک و نوجوان خیره
می شوم و از خود می پرسم:
آیا این ها را نمی بینند؟ و آیا آن مردک دَبَنگ نمی داند
که مردم پیش و بیش از فرهنگ ـ و چگونه فرهنگی؟ ـ نیازمند نان و سرپناه و کار و امید به آینده ی
خود و فرزندان شان هستند؛ چیزهایی ساده و نیازهایی نخستین که با هزاران خروار یاوه
گویی درباره ی فرهنگ بگونه ای کلی یا فرهنگ به اصطلاح اسلامی تا برآورده نشوند از
فرهنگی پویا و بالنده نه تنها نشانی در کار نخواهد بود که دین و ایمان آدمی نیز بر
باد می رود:
«آدم گرسنه، دین و ایمان ندارد!» ... و این پرسش نیز
همچنان برجای می ماند که آیا این جماعت نادان و نابکارِ به پوستین اسلام درآمده، آیا
در پی فرهنگی پویا و بالنده اند؟ یا در پی همان اند که چکیده و نمودی از آن با پیشنهاد
بیشرمانه ی تجاوز به ناموسِ به گفته ی آن ها زنان بدحجاب بر زبان مشتی لاتِ نابکارِ
اسلام پیشه رانده شد؟ "فرهنگ"ی که نه تنها روشنفکران و دانش آموختگان که
توده های مردم نیز نمودها و نشانه های آن را در گذشته ی سی و اندی ساله ی "اسلام"
نابکاران و دزدان بر پوست و گوشت خود آزموده اند.
سپس به یاد گفته های آن دانشمند پرنبوغ و دورانساز که بی
کار و کوشش و همکاری ارزشمند وی، «کارل مارکس»، «مارکس» نمی شد و جوانه های دانش «سوسیالیسم
علمی» شاید دیرتر سر می زد، می افتم که در سخنرانی به مناسبت گورسپاری مارکس و در
هماوایی با اندیشه ی دورانساز وی، چنین گفته بود:
«آدمیان، نخست باید
بخورند، بنوشند، جان پناهی داشته و جامه ای بر تن کنند تا بتوانند به سیاست، دانش،
هنر، مذهب و سایر چیزها بپردازند. بنابراین، فرآوری ابزارهای مادّیِ پایه ای زیست
و اندازه ی فرگشت (تكامل) اقتصادی هر خلق یا هر دوران، پایه ای را می سازد كه بر
روی آن، نهادهای دولتی، دیدگاه های قضایی، هنر و حتا اندیشه های مذهبی آدمیان فرا
می روید. بنابراین از روی آن پایه است كه باید این ها را توضیح داد و نه برعكس؛ آنگونه
كه تاكنون بکار برده می شد.»۲ و این بازشناخت مارکس را که دهه ها از
آن می گذرد و به گفته ی زنده یاد، رفیق قهرمان: فرج الله میزانی (ف. م. جوانشیر) «مانند
هر کشف عظیم دورانسازی، نبوغ آمیز و در عین حال ساده است»۳ آن نابخردِ خودشیفته درنمی یابد؛ برای وی،
سپهر و جهان پیرامون بسی ساده تر از حتا نگرشی افلاتونی است:
الله در آن بالا، جایی در آسمان هفتم، لمیده بر عرش الهی و
بندگان الله بر روی زمین که برگزیده ترین شان از بامداد تا شام و گاه تا نیمه های
شب، سر بر زمین می سایند و به سپاسگزاری از وی (تسبیح) سرگرمند.
ب. الف. بزرگمهر ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۳
پانوشت:
۱ ـ «محلهای در تهران که مردمش گوشت نمیخورند»، «خبرگزاری مشرق»، ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۳
۲ ـ فردریک
انگلس، «سخنرانى در مراسم گورسپاری کارل ماركس»، برگرفته از کتاب: «اقتصاد سیاسى،
شیوه تولید سرمایهدارى»
۳ ـ «اقتصاد
سیاسى، شیوه تولید سرمایهدارى»، زنده یاد فرج الله میزانی، انشتارات حزب توده
ایران، پاییز ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر