«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان اما ...


من از شب های تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ، از این همه روباه می ترسم

مرا از جنگ رو در روی در میدان گریزی نیست
ولی از دوستانِ آبِ زیرِ کاه می ترسم

من از صد دشمن دانای لامذهب نمی ترسم
ولی از زاهد بی عقل ناآگاه می ترسم

پی گم گشته ام در چاه نادانی نمی گردم
اصولأ من نمی دانم چرا از چاه می ترسم

اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید اما
نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم

من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم

من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
اگر افتد به دست آدم خودخواه می ترسم

مرا از داریوش و کوروش و این جمله باکی نیست
من از قداره بندانِ مریدِ شاه می ترسم

نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان اما
ز برخی از طرفدارانِ این درگاه می ترسم

خدای من، نمی دانم چرا از تو نمی ترسم
ولی از این برادرهای حزب الله می ترسم

چو " کیوان " بر مدار خویش می گردم، ولی گاهی
از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم

کیوان هاشمی  

برنام سروده را از متن آن برگزیده ام ...     ب. الف. بزرگمهر
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!