«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ تیر ۳۰, دوشنبه

بارالها! عطایت را به لقایت می بخشیم ...


نوشته است:
«بارالها! تو نادیده می گیری؛ من هم نادیده می گیرم. تو خطاهایـم را و من عطاهایت را ...»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
بارالها! تو پایت را از میان این معرکه بیرون بکش تا ما حساب کار را با کسانی که تاکنون بارها و بارها خطا کرده و دوباره توبه نموده اند و باز هم کار را از نو پی گرفته اند، بدانیم!

تو که هستی، آن آخوند دلقک کاشی تو را بهانه قرار می دهد که «دانه درشت ها» را کاری نداشته باشیم و به تو بسپاریم.

اگر از صحنه بیرون بروی، آبرومندانه تر است؛ هم برای تو و هم برای بندگانت!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۳
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!