«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ تیر ۲۰, جمعه

سخن راست را از دیوانه شنو!


سخنان علی یونسی، وزیر سبک مغز پیشین را که می خواندم به یاد زبانزدی افتادم که می گوید:
«سخن راست را از دیوانه شنو»! نه آنکه آنچه وی بر زبان رانده، یکسره راست و درست است؛ ولی رگه هایی از واقعیت و پدیده ای که وی توان دیدن ماهیتش را ندارد، در آن هست.

رژیم تبهکار و ولی فقیه نابخرد و نابکارش با سیلی جانانه ای که به هنگام از توده ی مردم خورده بود و بجای نامزد دلبند وی و نظام وامانده اش، کبوتر بخت ریاست جمهوری، بسان کچلک داستان های کهن بر سر آن مردک بزدل یزدی نشست و فشار از پایین و چانه زنی در بالا را رقم زد، جز یافتن و گماشتن کسی چون احمدی نژاد که در سیاست، چپ نمایی پیشه کند و در اقتصاد، همان راه پیشین را در پیش گیرد، چاره ای نداشت؛ کسی که بتواند این بار، سازی دیگر نواخته، سرِ مردم را بگونه ای دیگر گرم کند و نظام فرسوده را از این ستون به ستونی دیگر برساند؛ کسی که پا به میدان نهادن وی با همه ی سودمندی هایی که برای آفرینش سردرگمی در میان توده ی مردم و بخش هایی از روشنفکران داشت و سرنگونی رژیم تبهکار را اندکی هم شده به آینده وامی گذاشت، پیامدهایی ناخوشایند نیز به همراه خود آورد و آنگونه نشد که مشاوران درون و بیرون «نظام» پند و اندرز داده بودند:
بکوشید تا اپوزیسیون را نیز از درون خودِ «نظام» پدید آورده، نمایشی چون جابجایی «بازها و کبوترهای یانکی» در کشور به روی صحنه ببرید ...

همان «جریان غیراهلی» به گفته ی این آخوند گاگول تا آنجا پیش رفت که کوروش هخامنشی و امام زمان و جن و بسم الله و بهار و خزان را با هم آنچنان آمیخت که رهبرش دوغ را از دوشاب بازنمی شناخت و انگشت به دهان مانده، کم مانده بود تا در چاه پسابی که زیر پایش باز شده بود، فرو غلتد. همراه با آن، پشم و پیله ی نظام مقدس نمای اسلامی، ناخواسته و ناگزیر، یکسره فروریخت و مشتی شپشِ خوش لانه کرده در لابلای آن را به پرواز درآورد؛ چشم و گوش «آقا» را آزرد و رویاهای شیرینِ شُترینش را پنبه نمود.

اکنون، جریان بورژوا لیبرال دلبند باخترزمین با گام نهادن بر پلی لرزان و نااستوار می رود تا کار را به سرانجام دلخواه اربابان سرمایه جهان برساند؛ راهی بن بست که رژیم تبهکار را از آن گریزی نیست؛ نه پلی در پشتِ سر برای بازگشت؛ نه پشتوانه ای مردمی، نه فرمان یا افساری در دست، آنگونه که هنوز با پررویی ادعا می کنند و نه پلی در پیش رو که بر آن امیدی بتوان بست؛ خودکرده را چاره چیست؟

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ تیر ماه ۱۳۹۳        


***

علی یونسی در گفتگو با ماهنامه ی «چهل و دو» از حزب موتلفه:
این «بهترین» حالت برای کشور است که «قدرت» بین دو گروه «دست به دست» شود؛ اما «احمدی نژاد» همه قواعد این دو جریان را به هم ریخت. همه را به رینگ برد و «منهدم» کرد. دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا احساس کردند جایی برای رقابت با خودشان نمانده و باید با جریان «غیراهلی» احمدی نژاد رقابت کنند؛ احساس کردند «غریبه ای» وارد شده که باید علیه او متحد شد.

جریان غیراهلی احمدی نژاد در برابر این دو جریان اصیل تاب نیاورد؛ چون جریان احمدی نژاد یک جریان بی اصالت بود؛ اما جریان هاشمی یک جریان «ریشه دار» پنجاه ساله است... البته الان هر دو جریان اصلاح طلبی در کُما هستند. احمدی نژاد هر دو جریان را شوکه کرده و هنوز قد راست نکرده اند. ضربه ای که احمدی نژاد به اصولگرایان و اصلاح طلبان زد، سنگین بود.این دو جریان هنوز هویت اصلی قبل از احمدی نژاد را پیدا نکرده اند و از آن ضربه گیج هستند. احمدی نژاد فرصت رییس جمهور شدن دوباره را از دست داد. جریان احمدی نژاد به عنوان مسلط و غالب دیگر هیچ گاه به وجود نخواهد آمد.

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!